س: می گویند: نماز نمیخوانیم. چون اگر برای آرامش باشد، یک بیت شعر هم آرامش میدهد و اگر برای سپاس باشد، لفظ کافی نیست و در ضمن پاسخ ما به 80% انسان غیر مسلمان چیست؟ مضافاً بر این که نماز یک وسیله است و نه هدف.
x-shobhe : نظر به اهمیت موضوع، شایع شدن این شبهه به شکلهای متفاوت و ضرورت توضیح، خواهشمند است حوصله نموده و متن ذیل را اگر چه تا حدودی طولانی می باشد، با دقت مطالعه نمایید.
یکی از بزرگ ترین مشکلات ذهنی این است که همیشه عده ای صورت مسئله را غلط طرح می کنند و سپس مبتنی بر صورت غلط به دنبال پاسخ می گردند و در خاتمه عدم پاسخ منطقی را حمل بر اسلام می کنند! تمامی مفروضات مطروح در سؤال مذکور اشتباه است. و مشکل بزرگ دوم انسان نیز توجیه است. در واقع نماز نمیخوانند، زیر شناخت کافی از خداوند متعال و اسلام ندارند. حتی اسلام (تسلیم امر معبود شدن) نیاورده اند، چه رسد به این که ایمان به قلب شان رسوخ کرده باشد. در ضمن تنبلی و عادت ها نیز مؤثر است و مابقی توجیه میباشد.
الف – آرامش دل:
قلب انسان همیشه مضطرب است. چرا که از یک سو اندوه و حزن گذشته های نامطلوب، ناکامی ها و از دست رفتهها در آن جای گرفته است و از سوی دیگر نگرانی و دغدغه آیندهای غیر مطمئن بر آن مستولی میباشد. بدیهی است که نه یک بیت شعر، نه چند ساعت استراحت، نه درد و دل و مشاوره، نه وعده و وعید دیگران و نه هیچ چیز دیگری نمی تواند این قلب را آرام کند. چرا که قلب فقط با «اطمینان» آرام میشود و هیچ کس به خودش هم اطمینانی ندارد، چه رسد که به دیگران دهد.
ایمان، یعنی وارد قلعهی امن شدن و از غصهها و نگرانیها خلاصی یافتن که فقط با شناخت و باور خداوند متعال که خالق عالم هستی است و بازگشت به سوی اوست محقق می گردد. لذا فرمود:
خداوند متعال در مورد مؤمنین فرمود:
«الَّذِينَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرعد، 28)
ترجمه: همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد، آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد.
ب – نماز ذکر است:
ذکر، یعنی یادآوری و یادآوری به چیزی میگویند که انسان میداند، اما به خاطر سایر تعلقات و اشتغال به امور دیگر فراموش کرده است. و خداوند فرمود که نماز «ذکر» است. اما باید دقت نمود که منظور از «یاد» ففط یک «یاد ذهنی» یا خیالی نیست که کسی بگوید من همین طوری هم میتوانم به یاد خدا باشم و ضرورتی به نماز ندارم. بلکه این یاد، یعنی عدم غفلت از مبدأ و معاد و نیز فراموش نکردن بندگی (عبادت) در تمامی شئون زندگی.
انسان در زندگی خود درگیر نیازها و برآوردن خواستهها و آرزوهایش میگردد و موانع رسیدن همیشه گرفتارش میکند و به همین دلیل قلبش نیز دائم در اضطراب است. گاه آن قدر درگیر وسایل میگردد که هدف را فراموش میکند و گاه آن قدر شیفتهی تجلیات خدا میگردد که خدا را فراموش کرده و به بندگی و اطاعت غیر او می پردازد. لذا خالقش به او متذکر می گردد که «الله» من هستم، نه شهوت، قدرت، مال، علم، زیبایی و...، پس بندگی مرا بکن و برای یاد من، یعنی با من بودن، نماز بخوان:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
ترجمه: به يقين اين منم خداى يكتا كه جز من معبودى نيست، پس مرا پرستش كن و نماز را به ياد من برپا دار.
و باید دقت شود که طریق بندگی و عبادت را او باید بیاموزد و اگر ما تعیین کنیم که چگونه میخواهیم اطاعت و عبادت کنیم، این اطاعت نفس و بندگی خودمان است و نه خداوند متعال. ابلیس هم گفت: خدایا تو این امر سجده را از من بردار، عبادتی کنم که هیچ کس نکرده باشد. اما چون این نافرمانی خدا و اطاعت از خود است، پذیرفته نشد.
ج – آثار بسیاری بر نماز مترتب است:
گفته اند: اگر منظور سپاس باشد، به لفظ فایدهای ندارد! خوب چه کسی گفته است که مسلمان فقط به لفظ شاکر، حامد و سپاسگذار باشد؟! اما سپاسگذاری عقلی، قلبی، ایمانی و عملی نیز باید ظهور و بروزی داشته باشد – چنان چه اگر قلباً از کسی متشکر باشیم، به زبان نیز بیان میکنیم و یا اگر محبت کسی را در قلب داشته باشیم، هم در عمل نشان میدهیم و هم به زبان ابراز محبت میکنیم. و خداست که باید بگوید تشکر و سپاس از من چگونه است، نه این که ما تعیین کنیم. چرا که خداوند غنی به این سپاسگذاری بینیاز است. پس سپاس باید موجب رشد انسان شود و او که خالق است میداند انسان چگونه رشد میکند.
پس، تا اینجا به دو اثر نماز که یکی «ذکر»ی که سبب اطمینان قلب گردد و دیگری سپاس به نوع حمد (یعنی تشکر توأم با بندگی) آشنا شدیم. اما آثار نماز فقط به این دو خلاصه نمی گردد.
نماز، در عین حال «دعا» و خواستن نیز هست. و او میداند که از او چه بخواهیم و چگونه بخواهیم کاملتر است. لذا فرمود با آداب تمامی که من تعیین کرده ام، در محضر من بایست و از اعماق فکر و صمیم قلب و خلوص کامل بگو: «اهدنا الصراط المستقیم».
انسان دائم در حال نق زدن و آماده طغیان و انحراف است. چرا که ضعیف است. تا خیری به او میرسد و از متاعی برخوردار میشود، خدا و خود را فراموش کرده و تکبر و بخل و ظلم میکند، و تا شری به او میرسد، فریادش به آسمان بلند میشود. اما یاد و ارتباط دائم با خدا و اقامهی نماز، انسان را قلعه امن و ایمان قرار میدهد و قلب را مطمئن میکند و جزع و فزع را میگیرد. لذا فرمود:
«اِنَّ الانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً اِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً وَ اِذا مَسَّهُ الخَیْرُ مَنُوعاً اِلاّ المُصَلّین» (المعارج، 19 تا 23)
ترجمه: انسان حریص و كم طاقت آفریده شد هنگامی كه بدی به او رسد بیتابی میكند، و هنگامی كه خوبی به او برسد مانع دیگران میشود، مگر نمازگزاران.
نماز اگر نماز باشد، چون یاد خدا، ارتباط با خدا، بندگی خدا، هدف گرفتن قرب خدا، یاد آخرت، توجه به دعاها و خواسته های رشد دهنده و ... میباشد، سد محکمی در مقابل آلودگی ها، اعوجاجها و انحرافات است. لذا فرمود:
«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» (عنکبوت، آیه 45)
ترجمه: آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز میدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند میداند شما چه کارهایی انجام میدهید!
نماز موجب می گردد که تا انسان قابلیت اخذ رحمت های الهی را پیدا کند. لذا فرمود:
«وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (النور، 56)
ترجمه: نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.
از این رو پیامبر اکرم (ص) فرموند که «نماز معراج مؤمن است».
و این آثار نه با یک یا دو بیت شعر و نه حتی با چند قصیده و یا هیچ کار دیگری بر انسان مترتب نمیگردد. و البته که نماز وسیله است و نه هدف. اما انسان تا به وسیله متوسل نگردد، به هدف نمیرسد. لذا فرمود:
«وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لعلکم تفلحون» (المائده، 35)
ترجمه: به سوى خدا وسيله بجوييد و در راهش جهاد کنيد، باشد که رستگار شوید.
د – پاسخ به اکثریت غیر مسلمان:
و اما در خصوص اکثریت غیر مسلمان که البته 80% نمی باشند و از 7 میلیارد جمعیت دنیا حدوداً دو میلیارد نفر مسلمان هستند و هر روز نیز بر تعداد آنها افزوده می شود، باید نمود که «اکثریت» هیچ گاه ملاک حقانیت و یا الگوی مناسب جهت پیروی نیست. اگر ملاک اکثریت باشد، هیچ پیامبری نباید دعوت خود را آغاز نماید، چرا که اکثر مردم زمانهاش یا کافر هستند و یا جاهل و غافل. و امام حسین (ع) نیز نباید مقابل اکثریت میایستاد. 72 نفر، چند درصد 30 هزار نفر می شوند. در اندیشه و آموزههای اسلام، ملاک حقانیت، انطباق با عقل و وحی است و نه با اکثریت که تابع هوای نفس هستند و تقوا ملاک است نه کثرت. لذا فرمود:
«قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَاأُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده، 100)
ترجمه: بگو [اى محمد\ هرگز پاك و ناپاك مساوى نيستند هر چند زيادى ناپاكان شما را به تعجب وا دارد، پس اى خردمندان از خدا بترسيد باشد كه رستگار شويد.
- تعداد بازدید : 2658
- 25 خرداد 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: حقوقی و احکام نماز