... خیلی چیزها را انسان خیال میکند که نیست و هست، (بلکه) من و شما از آن اجنبی هستیم. الآن هم میگویند: یک چیزهایی معلوم شده است، مثلاً در نباتات که سابق همه میگفتند اینها مرده هستند، حالا میگویند که با آنتن هایی که هست، از ریشههای درخت که در آب و جوش است، صدای هیاهوی [میشنوند].
حالا این راست باشد یا دروغ نمیدانم؛ لکن عالم پر [از] هیاهو است. تمام عالم زنده است، همه هم «اسمُ الله» هستند. همه چیز اسم خداست. شما خودتان از اسماءُ الله هستید. زبانتان هم از اسماءُ الله است. دستتان هم از اسماءُ الله است. به اسم الله «الحمدلله»، حمد هم که میکنید اسم الله است. زبان شما که حرکت میکند اسمُ الله هست. از اینجا پا می شوید، می روید به منزلتان، با اسم الله میروید. نمیتوانید تفکیک کنید. خود شما اسمُ الله هستید، حرکات قلب تان هم اسمُ الله است، حرکات نبض تان هم اسمُ الله هست، این بادهایی که وزیده میشود، همه اسمالله اند.
از این جهت آیه شریف محتملاً میخواهد همین معنا را بفرماید. در بسیاری از آیات دیگر هم هست که «باسمالله کذا ...»، صحبت از اسمُالله است. و همه چیز اسم الله است، یعنی حق است و اسماء ُالله، همه چیز اوست.
اسم در مسمای خود فانی است. ما خیال میکنیم که خودمان یک استقلالی داریم، یک چیزی هستیم. لکن این طور نیست، اگر آنی، آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده، با آن تجلی موجود فرموده، اگر آنی آن تجلی برداشته بشود، تمام موجودات «لا شیء»اند. بر میگردند به حالت اولشان.
با تجلی حق تعالی همه عالم وجود پیدا کرده است، و آن تجلی و نور، اصل حقیقت وجود است؛ یعنی «اسمُ الله» است. الله نور السموات و الارض (خداوند نور آسمانها و زمین است).
نور سماوات و ارض خداست. یعنی جلوه خداست. هر چیز که یک تحققی دارد، این نور است، ظهور دارد، این نور است.
ما به این «نور» میگوییم. برای این که یک ظهوری دارد؛ انسان هم ظاهر است؛ نور است؛ حیوانات هم همین طور، نورند. همه موجودات نورند، و همه هم نور «الله» هستند.
الله نور السّموات و الارض، یعنی وجود سماوات و ارض که عبارت از نور است، از خداست. و آن قدر فانی در اوست که الله نور السموات (خدا نور آسمانهاست)، نه این که الله ینوّر السّموات (خداوند آسمان ها را روشن میسازد)، این یک نحوه جدایی میفهماند.
الله نور السّموات و الارض یعنی، هیچ موجودی در عالم نداریم که یک نحوه استقلالی داشته باشد. استقلال معنایش این است که از امکان خارج بشود و به حد وجوب برسد، موجودی غیر از حق تعالی نیست. از این جهت این که میفرماید: بسم الله «الحمدلله»، بسم الله «قل هو الله احد»، با اسم الله «قل»، نه این است که مقصود محتملاً این باشد که بگو بسم الله الرحمن الرحیم. واقعیتی است که این واقعیت این طوری است: با «اسم لله» بگو، یعنی گفتنت هم با «اسم الله» است.
... پس حمدی که میکنیم و حمدی که می کنند، و ثنایی که می کنند، و ثنایی که می کنیم، با اسم الله است، به سبب اسم الله است. و این هم فرموده است: بسم الله.
الله یک جلوه جامع است، یک جلوه ای از حق تعالی است که جامع همه جلوه ها است، رحمان و رحیم از جلوه های این جلوه است.
«الله» جلوه حق تعالی است و رحمان و رحیم از جلوه های این جلوه است. «رحمان» با رحمت و با رحمانیت همه موجودات را ایجاد کرده [است]، این رحمت است. اصلاً وجود رحمت است. حتی آن وجودی که به موجودات شریر هم اعطا شده باز رحمت است، رحمت واسعه ای است که همه موجودات در زیر پوشش [آن] هست. یعنی همه موجودات عین رحمت هستند، خودشان رحمت اند.
... «الحمدلله» [یعنی]، تمام محامدی که در عالم و هر کمال و هر حمد و هر ستایشی که باشد، به او واقع میشود، برای اوست.
آدم خیال میکند غذایی را که میخورد تعریف میکند که چه غذای لذیذی بود. این حمد خداست، خود آدم نمیداند. [یا میگوید]، چه آدم خوبی است! چه فیلسوف و دانشمندی است!، این ثنا برای خداست، خود آدم نمیداند این را. برای چه؟ برای این که آن فیلسوف و دانشمند از خودش هیچ ندارد، هر چه هست جلوه اوست. آن چه را هم که ادراک کرده، با عقلی ادراک کرده که جلوه اوست، خود ادراک جلوه اوست، خود مُدرک جلوه اوست، همه چیز از اوست. آدم خیال میکند مثلاً از این فرش دارد تعریف میکند [یا] از این آدم دارد تعریف میکند؛ هیچ حمدی برای غیر خدا واقع نمیشود. هیچ ستایشی برای غیر خدا واقع نمیشود؛ برای این که شما هر کس را ستایش کنید، [به این دلیل] که یک چیزی در او هست ستایشش میکنید، عدم را هیچ وقت ستایش نمیکنید، یک چیزی در او هست که ستایش [می کنید]، هر چه هست از اوست، هر چه ستایش بکنید، ستایش اوست، هر چه حمد و ثنا بگویید مال اوست. (تفسیر سوره حمد، 102 به بعد)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد توحید