ایکس – شبهه: بدیهی است که هیچ ایرانی برخوردار از شعور و شرفی نه چنین قیاسهایی میکند و نه چنین شعایری را شایع مینماید. این حرفها ساختهی بهاییها و سلطنتطلب هاست که ذاتاً انگلیسی بوده و اوج کمال و لذتشان نیز فقط خیر لبخند ارباب است، نه حتی دیدن لبخند ارباب.
از زمان آغاز نخست وزیری هویدا در این کشور قریب 45 سال میگذرد، لذا این قیاس معنا و مفهومی ندارد. حتی امریکا و اروپا و ژاپن را نیز نمی شود با 10 سال پیش مقایسه کرد، چه رسد به نزدیک به نیم قرن پیش. که البته خودکار بیش در آن موقع 5 ریال بود نه 15 ریال.
دوستی که در آن زمان دبیرستانی بود میگفت: «پدرم روزی 15 ریال به من میداد. 4 ریال برای رفت و برگشت با اتوبوس و 11 ریال برای ساندویچ ظهر. اما میگفت: پسرم! ما در زمان خودمان با این 15 ریال یک توپ پارچه چادر مشکی میخریدیدم.» وی گفت: در آن موقع گمان میکردم که لابد پدرم مال زمان ناصرالدین شاه است، اما بعد دیدم من و او فقط سه دهه با هم فاصله داریم.
البته بدیهی است که دروغ شایعه میکنند. وقتی قرار شد سرمایههای ایران برای واردات مرغ امریکایی (مرغ سفید) از ایران خارج شود، دامپروری ایران را نابود کردند. با هویدا مصاحبه کردند و گفتند: جناب نخست وزیر گوشت قرمز بسیار گران و کمیاب شده و مردم نمیتوانند بخرند؟! با خندهای تمسخر آمیزی گفت: «خوب مرغ بخرند و بخورند». کشاورزی ایران را برای تحمیل واردات از امریکا نابود کردند (که هنوز هم قابل جبران نیست). زمین های کشاورزی را غصب و تبدیل کردند و کشاورزان را برای دستفروشی سیگار و میوه روی الاغ و گاری، راهی تهران و چند شهر دیگر کردند. ولی خودکار بیک 5 ریال بود.
در عین حال، نظر کاربران گرامی، به ویژه نسل نوجوان و جوان را که آن دوران نکبت بار را درک نکردهاند، به نکات ذیل جلب مینماییم تا ضمن آشنایی مختصر با آن دوران، به رذالت این قبیل خودزنها که حاضرند با هر خفتی هم که شده ذهن جوانان را منحرف کرده و یأس و بدبینی را به آنها القا کنند، بیشتر پیببرند.
الف – سلطه بهائیت بر کشور:
ایران در کلّ دوره پهلوی پدر و پسر، به ویژه دروه محمدرضا و بالاخص دوره هویدا، باجها و سوپسیدهای کلانی میداد که اگر خدایی ناکرده اکنون نیز بدهد، خودکار بیک زیر 12 ریال میشود. از جمله آن که کشور ایران تحت عنوان «ژاندارم منطقه» فقط یک پادگان سیاسی و نظامی برای امریکا بود و کلیه امور کلیدی کشور در عرصههای سیاسی – فرهنگی – اقتصادی و نظامی و ... به بهاییهای فراماسون سپرده شده بود که فقط برای آشنایی ذهن جوانان به چند نمونه اشاره میشود:
الف/1: هویدا، نخست وزیر ایران خودش بهایی بود. پدرش «حبیبالله عینالملک»، در جوانی منشی و کاتب آثار «عباس افندی» بود و پدر بزرگش «میرزا رضا قناد» نیز از نزدیکان و خواص حسینعلی نوری و عباس افندی بود. از همه بدتر آن که وی یک ماسون مشهور به همجنسبازی بود. و مردم باید هر روز صبح سرافکندگی استهزای او در اخبار خارجی و افواه داخلی را تحمل میکردند.
الف/2: «حبیب» یا «ایرج ثابت» معروف به «ثابت پاسال» از بهاییان یهودی تبار و ماسونهای معروف بود که به غیر از دهها کارخانه و شرکت کلیدی، صاحب رادیو و تلویزیون نیز به شمار میرفت وی یکی از منابع اصلی چپاول ثروت ایران برای به اسرائیل بود. او کارش را با بارکشی به وسیله وانت شروع کرده بود.
الف/3: هژبر یزدانی، غول اقتصادی خاورمیانه، از بهائیان سنگسر بود که ابتدا چوپانی میکرد و توسط لجنه ی بهائیت معرفی شد و با زد و بند با دربار و فسادهای کلان اقتصادی ثروتمندترین مرد ایران شد.
الف/4: ارتش: هر چند که طبق قانون اساسی کشور، بهائیت جزو چهار دین رسمی نبود و بهائیان حق عضویت در ارتش را نداشتند، اما ارتش کشور به طور کلّی در سلطه بهاییها بود. از چهرههای بهاییِ شاخص نظامی میتوان به افراد ذیل اشاره نمود: سرلشکر مقربی، سرلشکر ضرغام، سرلشکر عزت الله علایی، سرتیپ علی اکبر درخشانی، سرتیت هدایت سهراب، سرتیب عطاءالله علایی، سرتیب عنایت الله ذوقی ... و دهها تن دیگر.
الف/5: حوزه فرهنگ و هنر کشور نیز در سلطه بهاییها بود. فرخ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش – ثابت پاسال رئیس رادیو و تلویزیون - فرهاد نیکوخواه، قائم مقام شهرداری تهران و مشاور عالی مطبوعاتی دربار - زینالعابدین و حمیدرضا رهنما، ایرج ایمن (رؤسای مؤسسهی تحقیقات دانشگاه تربیت معلم) - ایرج مستعان، بنیانگذار مجلهی اطلاعات بانوان - رجبعلی اعتمادی، سردبیر مجلهی جوانان - داوود و فرشید رمزی، ستار لقایی، امیرگلآرا، ناصر شیرزاد، هما احسان، سرپرست گروه کودک و گویندهی رادیو - مهرداد شکوری، پرویز قریب افشار، رویا ثابت، ژیلا سازگار، نصرت کریمی، پرویز صیاد، عهدیه، فریدون فروغی، کارگردان و خواننده - لیلا و مهری آهی (فرزندان مجید آهی) آموزش و پرورش و انجمن کتاب و ... .
«هوشنگ توزیع» از بهاییان فعال در حوزهی تلویزیون و تئاتر بود. همسرش «شهره آغداشلو» در این عرصه با او همکاری داشت. وی در آخرین ضدتبلیغش علیه اسلام، در فیلم «سنگسار ثریا» ایفای نقش نمود.
«ایرج انور» کارگردان تلویزیون ملی ایران و «منوچهر انور» مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی نیز بهائیان فعال در عرصه فرهنگ و هنر این کشور اسلامی بودند.
الف/6: تیمسار نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بهایی بود. ناصر شیرزاد، رئیس خبرگزاری فارس – عباس فروتن، معاون وزیر فرهنگ و نیز معاون وزیر اطلاعات و جهانگردی - امیرمنصور سرداری، پسر خاله هویدا، مشهور به فساد اخلاقی و مالی، معاون وزیر بهداری و سرپرست تنظیم خانواده بوده است که مدتی نیز با نام خانوادگی «زادسر» شهرت داشت - کامبیز محمودی، معاون تلویزیون ملی و مدیر شبکه - هوشنگ سیحون، رئیس دانشکده هنر – ذبیح الله قربان، رئیس دانشگاه شیراز - هوشنگ نهاوندی، وزیر علوم کابینهی شریف امامی و وزیر مسکن دولت منصور و هویدا و ...، همه بهایی و اغلب عضو ماسون بودند.
ب – اوضاع اقتصادی حاکم بر کشور:
ملاک ارزیابی رشد اقتصادی، علمی، اجتماعی و رفاهی کشور، ثابت ماندن قیمت خودکار بیک طی 13 سال نیست. خوب است که نوجوانان و جوانان عزیز، از بزرگترهایی که اولاً آگاه هستند و ثانیاً انصاف دارند بپرسند که اوضاع کشور در آن دوران سیاه و ذلتبار چگونه بوده است؟ در دورانی که کشورهای اروپایی در مسیر رشد اقتصادی و سیاسی پر سرعتی قرار گرفته بودند، ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود. به قول حضرت امام (ره) از این «تمدن» آپولویش به امریکا و فوتبالش به ما رسیده بود.
«به سوی دروازههای تمدن» - کتابی که به نام شاه منتشر شده بود – نه تنها فریب، بلکه تحمیق ملت بود. از این تمدن، پذیرش کاپیتولاسیون، ازدیاد روزافزون فاحشهخانه، کاباره، بار، دیسکو، پخش یا حتی تولید فیلم مبتذلش به ما رسیده بود؛ در حالی که صنعت آهن ده سال قبل از ژاپن وارد ایران شده بود. خاندان سلطنت و بهاییها ثروت مملکت را میچاپیدند و به امریکا، انگلیس و اسرائیل میفرستادند، و ذهن مردم را فقط به زیر شکم سوق داده و متمرکز میکردند.
شاه دیکتاتور (که بدتر از انورسادات یا قذافی بود)، فقط در یک جا قیافه دموکراسی به خود گرفت، آن هم زمانی بود که (به دستور انگلیس)، بحرین را از خاک ایران تجزیه کرد و گفت: «اگر مردم بحرین نمیخواهند ایرانی باشند، ما هم اصراری نداریم؟!!» و این در حالی بود که عین کت و شلوار و اودکلن، از روی کاتالوگ سلاحهای سبک و سنگین میخرید. سلاحهایی که فقط برای کشتار مردم ایران به کار رفت. و در حالی بود که مجلات خارجی، خریدهای شاه و فرح را با فقر مردم مقایسه کرده و مسخره میکردند.
هویدای بهایی، از سال 1343 تا سال 1357 که دستگیر و اعدام شد، به مدت 13 سال نخست وزیر این کشور اسلامی (و البته شیعی) بود. در آن دوران، به رغم آن که 14 سال از به اصطلاح انقلاب سفید میگذشت، 68% مردم ایرانِ ثروتمند، بیسواد بودند و کمتر از 40% کودکان دوره دبستان را به پایان میرساندند و از سال 1340 به بعد، جمعیت بیسوادها از 13 به 15 میلیون نفر افزایش یافت. اما عین قارچ از زمین «گوگوش، رامش، لیلا فروهر، نوشآفرین، داریوش، ستار، ابی، فریدون فروغی و ...» میرویید. و خودکار بیک هم چنان 5 ریال بود!
در سال 1355، تولید نفت خام کشور - با جمعیتی حدود 30 میلیون نفر – به 5.800 میلیون بشکه در روز رسید. از این مقدار فقط 800 هزار بشکه مصرف داخلی بود و 5 میلیون بشکه صادر میشد و میتوانست با نرخ نفت در آن روز، درآمدی برابر با 24 میلیارد دلار در سال برای ایران حاصل کند و کشور را به ژاپن دوم مبدل نماید. تازه این فقط درآمد یک سال در زمان نخست وزیری هویدا بود.
24 میلیارد دلار، درآمدی است که امروز نیز میتواند شکل و سرنوشت اقتصادی کشور را تغییر دهد و نرخ خودکار بیک را تنزل دهد، اما آن روز به هیچ دردی نخورد. چرا که نفت باید به امریکا و اروپا صادر میشد – بنزین اسرائیل با سرمایهی ایران تأمین میشد و گاز نیز به شوروی ارسال میشد. مقدار اندک پولی که به ایران میرسید نیز ابتدا باید صرف خرید اسلحه، واردات اجناس، کالاها و محصولات خارجی، سپرده در بانکهای امریکایی و اروپایی (صیهونیستی) میشد و مازاد نیز بین خاندان سلطنت و بهاییها توزیع میگردید.
چند شهر بزرگ مانند تهران، اصفهان، شیراز، تبریز، قم و مشهد داشتیم، که به غیر از تهران، مابقی هر کدام دو یا در نهایت چهار خیابان اصلی داشتند و اغلب مردم ایران گرفتار فقر، بیسوادی، عقب ماندگی، ذلت استعمار و استثمار و البته فساد و فحشای فراگیر بودند. ولی خودکار بیک 5 ریال بود.
امروز این مملکت 75 میلیون جمعیت دارد. استخراج نفت را نیز بین یک یا دو میلیون بشکه در روز کاهش داده است - دیگر پادگان نظامی و نوکر آمریکا نیست. کشوری مستقل و قدرتمندترین کشور خاورمیانه است – در عرصه سیاست خارجی در منطقه و حتی در جهان نقش آفرین است – امریکا (ارباب سابق) میگوید که دشمنی بزرگ تر از ایران ندارد – وزیر خارجه امریکا میگوید هر کجا میرویم سخن از ایران است – مسئولین و مردمش محبوب و نیز الگوی بسیاری از ملتهای منطقه و حتی تا شاخ آفریقا هستند – بازوی قدرتمند شکنندهی اسرائیل است - تقریباً میتوان مدعی شد که بیسواد ندارد – در تولید اغلب نیازها خودکفا شده است – رشد علمی و تکنولوژی ایران به ویژه در عرصههای کلیدی مانند: نانو – شبیهسازی – تولید سلولهای بنیادین – انرژی هستهای – صنایع الکترونیک و ماهوارهای – صنایع سبک و سنگین نظامی (هوایی، زمینی و دریایی) – مقالات علمی بینالمللی – جاده سازی – صنعت نفت، پالایش و تولید بنزین – پتروشیمی - صنعت فولاد و سیمان – داروسازی و ...، زبان زد خاص و عام و حتی مورد اذعان و تعجب دشمنان گردیده است، ولی نه خودکار بیک 5 ریال است و نه دیگر مصرف دارد.
و این پیشرفت [که البته هزینه دارد] در شرایطی حاصل شده است که مملکت طی سه دهه، به غیر از انقلاب و تغییر بنیادین ساختار و نظام سیاسی کشور، با جنگ داخلی (کردستان) – جنگ خارجی (عراق) – محاصره اقتصادی – ترورهای گسترده – فشار سیاسی همه جانبه – ضد تبلیغ و جنگ روانی بسیار پیچیده و گسترده ... و خائنینی در صدر نظام چون بنیصدر و نیز توطئههای بسیار خطرناکی مواجه بوده و هست.
ملاحظه:
بدیهی است که با توجه به نکات فوق که قطرهای از اقیانوس ذلت، استعمار و استثمار کشور عزیزمان، ایران، در آن زمان میباشد، خودکار بیک در آن زمان نه 5 ریال، نه حتی بیش از 1500 دلار، بلکه به قیمت دین، عزت، شرف، استقلال، تمامیت ارضی، امنیت، جان، مال و ناموس برایمان تمام میشد.
... فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِين. (المؤمنون، 28)
ترجمه: ... پس بگو، ستايش خدايى را كه ما را از [چنگ] گروه ظالمان رهانيد.
- تعداد بازدید : 10541
- 14 آذر 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی