ایکس – شبهه: مبحث «صبر» اگر مورد توجه قرار گیرد، نه تنها از ضروریات است، بلکه بسیار ژرف و شیرین نیز هست، که در این مختصر فقط اشارهای به آن مقدور خواهد بود.
لازم است ابتدا بدانیم «صبر» یعنی چه؟ قطعاً همگان با واژه «صبر» آشنایی داشته باشند، اما شاید همگان با معنا و مفهوم آن آشنایی لازم را نداشته باشند، هر چند که همگان آن را به نوعی تجربه میکنند.
صبر در لغت به معنای «حبس و در سختی و محدودیت و ضیق قرار دادن است – (راغب اصفهانی، مفردات)» و در تعریف دینی نیز میگویند: «صبر، شکیبایی و خودداری نفس بر آن چه را که عقل و شرع حکم میکند و آن را میطلبد یا آن چه را که عقل و شرع، خودداری نفس از آن را اقتضاء میکند – (المفردات، ص ۴۷۴)».
امیرالمؤمنین امام علی (ع)، نقش «صبر» در به دست آوردن، حفظ و تقویت ایمان را به نسبت سر به بدن تعبیر نموده و میفرمایند: «صبر و شكيبائى نسبتبه ايمان مثل سر است نسبتبه تن، همانطور كه تنى سر ندارد فايدهاى ندارد، ايمانى هم كه صبر و شكيبائى در او نباشد فائدهاى ندارد. (كلمات قصار، 82)» و هم چنین ایمان را بر چهارپایه استوار بر شمردهاند که عبارت است از: «صبر، يقين، عدل، جهاد» و صبر را نیز بر چهار پایه استوار دانستند که عبارتند از: «شوق، هراس، زهد و انتظار».
قصهای آموزنده از قرآن:
قصههای قرآنی نیز مانند سایر فرازهای آن مملو از حکمت و تعلیم است. در سوره کهف به قصه برخورد یک نبی [حضرت موسی (ع)] با یک عبد صالح خدا [طبق روایات حضرت خضر (ع)] اشاره شده است.
دقت شود که در این تلاقی، شاگرد و معلم، هر دو نبی الهی هستند که البته یکی مأمور به تکوین است و دیگری مأمور به تشریع. در ضمن دقت شود که مأمور به تشریع از مأمور به تکوین اجازه می خواهد تا از او برای یاد گرفتن «طریق رشد» تبعیت کند:
«قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (الکهف، 66)
ترجمه: موسى به او گفت: آيا تو را تبعیت بکنم تا از علم رشدی که آموختیای به من (نیز) یاد دهی؟
نکته مورد نظر ما که مربوط به سؤال فوق است، در پاسخ حضرت خضر (ع) میباشد که به او نگفت: ای بابا، شما که خودتان پیامبر اولوالعزم و صاحب کتاب هستید و یا نفرمود که به به، به به، بفرمایید. بلکه در همان پاسخ اول او را تعلیم رشد داد و فرمود: تو طاقت صبر با من را نداری، چرا که علمش را نداری.
«قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا * وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا» (همان، 67 - 68)
ترجمه: گفت تو هرگز نمىتوانى همپاى من صبر كنى * و چگونه مىتوانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى (یا آگاهی و احاطه خبری نداری) صبر كنى؟!
علت و ریشه صبر، علم – آگاهی و خبر است:
هیچ معلولی بدون علّت پدید نمیآید و از همین آیه معلوم می شود که علّت صبر، همان علم، آگاهی و احاطهی خبری است. کسی نمیتواند بر چیزی که «علم» ندارد، صبر و استقامت داشته باشد، حتی اگر پیامبر اولوالعزم الهی باشد.
کار با إن شاء الله و ماشاء الله هم درست نمی شود:
حضرت موسی (ع) که با یافتن حضرت خضر (ع) بسیار سر ذوق و شوق آمده بود و میخواست تا با تبعیت از او «رشد» کند، یعنی کمال یابد تا به کمال محض، خداوند متعال مقربتر گردد، به جای دریافت عمق مطلب در اولین آموزه و تعلیم، شعاری برخورد نموده و عرض کرد: إن شاء الله مرا صبور مییابی:
«قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا» (همان، 69)
ترجمه: گفت ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد.
اما دیدیم که نه تنها نتوانست صبور باشد، بلکه به خشم آمد و بدترین اتهامات مانند: قتل نفس و انجام عمل منکر را به نبی خدا زد. چرا که کار با «إن شاء الله و ماشاء الله» درست نمیشود، وقتی علت (علم و آگاهی) نبود، معلول (صبر) نیز حتماً نخواهد بود.
مراتب صبر:
صبر، استقامت و تحمل در سختیهایی است که کم تحمّلی در آنان موجب لغزش، ضرر و زیان میگردد. لذا فرمود: انسانها همه در خسران هستند، مگر کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند و یک دیگر را به حق و صبر توصیه نمایند (والعصر). اما شاخههای متفاوت دارد. پیامبر اکرم (ص) در یک تقسیم بندی می فرمایند:
«الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَی الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَةِ» (الکافی، ج۲،ص۹۱)
ترجمه: صبر بر سه قسم است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه.
از همین بیان نورانی معلوم میشود که اول عاملی که ممکن است سبب بیطاقتی و شکستن صبر گردد همان «مصیبت» است.
مصیبت، یعنی آن که اصابت میکند. آدمی در این دنیا آرزوها، علاقهها، دلبستگیها و وابستگیهای فراوانی دارد و از شدت تعلق و محبّت به آنها توجه ندارد که این دنیا و همه مظاهرش فانی هستند. پس «بلاها یا ناخوشایندها» عین تیرهایی که درست به هدف مینشینند، اصابت میکنند.
به قول حضرت آیةالله حائری شیرازی: [خداوند متعال میفرماید تو مانند یک شیر نیرومندی هستی که دست و پایت را با زنجیرهای تعلقات بستهاند، من به این زنجیرها تیر میزنم، خوب هم میزنم و درست به هدف «اصابت» میکند تا تو خلاص و حرّ شوی؛ ولی من زنجیرها را می زنم و نه خودت را، پس چرا تو میگویی آخ؟!] از این رو خداوند متعال می فرماید: مؤمنین کسانی هستند که به هیچ چیزی جز من تعلق و وابستگی ندارند، لذا وقتی مصیبتی به آنان اصابت میکند، میگویند: ما از خداییم و بازگشتمان به سوی اوست.
«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» (البقره، 156)
ترجمه: [مؤمنین، همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مىگويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم.
پس اگر انسان علم داشته باشد که این عالم فانی است و هیچ چیزی ارزش هدف قرار دادن، تعلق، دلبستگی، وابستگی و در یک کلام بندگی ندارد، مگر خداوند متعال [لا إله الاّ الله] و به این علم خود ایمان آورد و عمل نماید، حتماً از صبر جمیلی برخوردار میگردد و چنان چه در آیات متعدد تصریح شده است، موجب صلوات و رحمت الهی و اجر نامتناهی خواهد بود.
کلام نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد صبر و پایههایش:
«الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَی الْخَیْرَاتِ... .» (نهج البلاغه)
... صبر بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار.
آن کس که اشتیاق بهشت دارد، شهوتهایش کاستی گیرد؛
و آن کس که از آتش جهنّم میترسد، از حرام دوری میگزیند؛
و آن کس که در دنیا زهد میورزد، مصیبتها را ساده پندارد؛
و آن کس که مرگ را انتظار میکشد در نیکیها شتاب میکند... .
- تعداد بازدید : 2240
- 16 بهمن 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون صبر