ش (اراک): آیا میان ملیت و اسلامیت میتوان جمع قایل شد؟ آیا رزمندهای که صرفاً برای دفاع از کشورش کشته میشود، باز هم شهید است؟
متن کامل سؤال به شرح ذیل است:
ش (اراک): آیا میان ملّیت و اسلامیت میتوان جمع قایل شد؟ آیا رزمندهای که صرفاً برای دفاع از کشورش کشته میشود نیز شهید است؟ اگر تهاجم عراق به ایران به جای سال 59 در سال 49 یعنی دوران حکومت شاه اتفاق میافتاد، وظیفهی یک مؤمن چه بود؟ اگر این جنگ بدون تحمیل و در پی پارهای اختلافهای مرزی و... به طور همزمان توسط دو طرف آغاز میشد بدون توجه به نوع حکومت وظیفهی مؤمنان چه بود؟ در کل از نظر اسلام آیا باید ملّیت در اسلامیت حل شود یا خیر؟ من فقط مسلمانم؟ مسلمان ایرانیام؟ و یا ایرانی مسلمان؟
x-shobhe: وقتی سخن از مقام و جایگاه شهید به میان میآید، به طور قطع منظور میزان قرب و جایگاه او نزد خداوند است، چرا که اگر برای کسی آخرتی منظور نباشد، او فقط کشته شده است، مثل هر کشتهی دیگری. لذا باید دید حق تعالی نسبت ملیت با دین و مسئلهی کشتهی در جنگ را چگونه تبیین نموده است؟
مسئلهی اول، تقسیم بندی انسانها است. باید دید که ملاکهای تقسیمبندی چیست و آیا «ملیت» در تقسیمبندی انسان در نزد حق تعالی جایگاهی دارد یا خیر؟ آیا جایگاه «من» به خاطر ایرانی، عراقی، آمریکایی یا آفریقایی بودنم - این که در شهر مکه به دنیا آمدهام، یا تهران یا نیویورک، نزد خداوندی که خالق من است، متفاوت است؟ او میفرماید:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»(الحجرات - 13)
ترجمه: [آگاه باشید] اى مردم! ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را تيرههايى بزرگ (شعوب) و تيرههايى كوچك (قبایل) قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد [نه اينكه به يكديگر فخر كنيد و فخر و كرامت نزد خدا تنها به تقوى است] و گرامىترين شما نزد خداوند با تقوىترين شما است كه خداوند دانا و با خبر (از وضعیت هر کس) است.
پس، تناسب ملیت با دین به لحاظ «کجایی بودن» نزد خداوند وجود ندارد، چرا که همه سرزمینها مال اوست و این مرزبندیهای جغرافیایی توسط انسانها انجام پذیرفته است و در هر دورهای نیز میتواند متغیر شود. و ملاک رشد، کمال و تقرب، فقط به فقط ایمان و تقوا است.
مسئلهی دوم: نگاه به حب وطن به معنای عرق ملی و ضرورت دفاع از مرز و بوم است. یعنی در هر حال سرزمینی به نام «ایران» کشور شعب و قبایل ایرانی است، حال ایرانی مسلمان به هنگام هجوم دشمن به مرزهایش موظف به دفاع است یا خیر؟ و آیا مؤمن از مرز و بوم خود دفاع میکند، یا میگوید چون همهی مرزها و سرزمینها مال خداست، حال فرقی نمیکند که آمریکاییها این کشور را تصرف کنند یا نکنند؟
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:
«وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ» (البقره -191)
ترجمه: و آنها را [بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند] هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند [سرزمینتان، مثل مكه]، آنها را بيرون كنيد! و فتنه (توطئه برای تصرف اموال، نوامیس، سرزمین، ارزشها و ... مسلمین) از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم کعبه)، جنگ نكنيد! مگر اين كه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران!
چنان چه مشهود است، خداوند امر مینماید متجاوزی که به سرزمین شما تجاوز کرده است را بیرون کنید و حتی هشدار میدهد که با سادهلوحی منتظر جنگ گرم نباشید، بلکه ممکن است دشمن با فتنه «جنگ نرم» به این کار اقدام نماید، لذا باید با آنان نیز بجنگید. و حتی نسبت به زمین مکه و داخل کعبه که جنگ در آن حرام است، میفرماید: اگر در آن جا نیز به جنگ شما آمدند، با آنها بجنگید و آنها بکشید.
در حدیث نیز تأکید شده است: «حب الوطن من الایمان – محبت وطن از ایمان است». البته برخی گمان نموده و یا تفسیر به رأی نمودهاند که «محب به وطن» به مثابه و مثل «محبت به ایمان» است. در حالی که معنای آن چنین نیست، بلکه میفرماید: محبت به وطن، از ایمان نشأت میگیرد. یعنی این فرد مؤمن هستند که پای وطن میایستند. کسی که مؤمن نباشد، در فتنهها و مهلکات به فکر منافع شخصی خود است. یا فرار میکند، یا خودفروشی و وطن فروشی میکند، یا مهاجر میشود و ... .
پس، در اینجا «ملیت» با «دین و ایمان» رابطهی مستقیمی پیدا میکند، تا آنجا که خداوند به مؤمن امر به دفاع، جنگ، کشتن و کشته شدن با کسانی که به «دین» و «سرزمین»اش تجاوز میکنند مینماید. لذا اگر جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران به جای سال 1357 در سال 1349 نیز اتفاق میافتد، بر امت مسلمان ایرانی واجب بود که با کسب تکلیف از مرجع دینی خود (که وجوب شرعی را تشخیص میدهد) و نه حسب الامر طاغوتی مانند طاغوت کشور مقابل، دشمن را از سرزمین خود عقب برانند و اگر در راه خدا به این میدان رفته و کشته میشدند، حتماً شهید بودند.
مسئله سوم: نیت، قصد و هدف رزمنده است، خواه در راه آن کشته شود و یا مجاهده کرده و زنده بماند. در مباحث گذشته و به ویژه مطلبی که در بارهی سرنوشت افراد دانشمند غیر مؤمن درج شده بود (1)، در این باره مفصل توضیح داده شد و در این امکان به صورت مختصر ایضاح میگردد که هر کسی به مقصود خویش میرسد و برای هر کس کاری کند، از همان کس پاداش میگیرد و بنا نیست کسی که برای کسی کار میکند، از دیگری مطالبهی اجر و مزد نماید.
لذا کسی که برای خدا از مرز و بوم خود دفاع میکند و در این راه کشته میشود، شهید راه خداست و اجرش نزد حق تعالی محفوظ است. حتی اگر برای خدا از مرز و بوم و حقوق دیگر مسلمانان دفاع کند و در این راه کشته شود:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (آل عمران - 169)
ترجمه: هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
اما اگر کسی خداوند را قبول نداشت و به قول مطروحه در سؤال صرفاً برای وطن به جنگ رفت و کشته شد، اگر چه نسبت به کسانی که بیتفاوت یا خودفروش بودند، دارای مقام والاتری است، ولی نباید از خداوندی که قبولش نداشته انتظار اجر و مزد و مقام شهید راه خدا داشته باشد.
اگر قرار باشد صرف کشته شدن در راه وطن شهادت محسوب گردد، آن وقت کشتههای هر دو طرف شهید خواهند بود و این جمع نقیضین محال است. هر دو طرف در راه اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی وطن خود میجنگند و کشته میشوند. اما، عدهای شهید راه خدا هستند و عدهای دیگر شهید راه طاغوت میباشند:
«الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً» (النساء - 76)
ترجمه: كسانى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مىكنند و آنها كه كافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغيانگر]. پس شما با ياران شيطان، پيكار كنيد! (و از آنها نهراسيد!) زيرا كه نقشه شيطان، (همانند قدرتش) ضعيف است.
مسئله چهارم: بدیهی است که دین نسبت به ملیت و هر موضوع و علقهی دیگری اولویت دارد، چرا که بر اساس دین آمدهایم، بر اساس دین باید زندگی کنیم و جایگاهمان در آخرت (که نه سرزمینی است و نه زمینی) بر اساس دین تعیین میشود.
در حدیث میفرماید: مالتان را سپر جانتان کنید و جانتان را سپر دینتان سازید. یعنی اولویت اول دین است. لذا اگر دین به مخاطره افتد، جانی که حفظ آن واجب است، باید فدای دین شود. و اولویت بعد از دین جان است. لذا اگر جانتان به خطر افتد، باید مال را فدای جان کرد. [هر چند که معمول انسان جهول این است که دین را فدای جان و جان را فدای مال میسازد!]. پس، بر این اساس من «یک مسلمان ایرانی» هستم و به امر خدا از وطن، مرز و بوم و منافع ملیام دفاع میکنم و اگر در این راه کشته شوم، شهید خواهم بود. إن شاء الله
یک حکایت گویا:
در یکی از غزوهها، سپاه اسلام به پیروزی رسید و اسراء و غنایم بسیاری به دست آورد. در همان کوران خاتمهی جنگ و در صحنه، یکی از اصحاب رسول خدا (ص) چشم طمعاش را به الاغ سفیدی از غنائم دوخته شده بود. اما به ناگاه یکی از اسراء فرصت را غنیمت دید و سوار بر این الاغ فرار کرد. این سرباز سپاه رسولخدا (ص) نیز که الاغ را از دست رفته میدید، وی را تعقیب کرد، اما در این تعقیب و گریز کشته شد.
به ظاهر او شهید بود، چون هم از یاران پیامبر اکرم (ص) بود، هم در جبههی نبرد حق با باطل بود، هم اسیر فراری را تعقیب کرده بود و هم کشته شده بود. لذا جنازهی او را آورده و از پیامبر اعظم (ص) درخواستند نمودند که نمازش شهادت او را اقامه نمایند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: من بر جنازهی او نماز نمیخوانم، چرا که او «قتیل الحمار» کشتهی راه الاغ است و نه مجاهد فی سبیلالله.
- تعداد بازدید : 2418
- 8 خرداد 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون جنگ و جهاد