از شیخیه تا مشاییه/روش شناسی فراماسون - سوءاستفاده از اعتقادات اسلام و از جمله شیعه به امام زمان (عج)
بسمه تعالی
سردبیر: سوء استفاده از اعتقادات اسلام و از جمله شیعه به امام زمان (عج) از شیخیه تا مشاییه/روش شناسی فراماسون
در دشمنشناسی و روش شناسی دشمن، نباید سادهاندیش و سطحینگر بود، چرا که دشمن ساده نیست و از هر راهی وارد شده و به هر حیلهای متوسل میگردد. روش فراماسون در دین ستیزی به انکار، تکذیب و تخطئه محدود نمیشود، بلکه اغلب از همان راه دین وارد میشود.
خداوندی که نظام حکیمانهی خلقت و انسان را با تمامی پیچدگیهایش خلق کرده و صریحاً به او اعلام کرده است که «شیطان» دشمن آشکار توست، جمیع احزاب روی زمین از گذشته تا آینده و تحت هر لوا، نام یا ایسمی را به دو دسته کلّی تقسیم کرده است که عبارتند از: «حزبالله» و «حزب الشیطان».
بدیهی است که نه حزب الله فقط یک واژه و یک مفهوم است و نه حزب الشیطان. بلکه هر کدام در هر عصری تشکیلات و سازماندهی خاصی دارند و برای رسیدن به اهدافشان برنامهریزی کرده و عواملی دارند.
امروزه سازمان و تشکیلات شیطان برای سلطه بر جهان را میتوان در یک کلمه «فراماسون» نامید و تشکیلات این حزب همان «هرم ماسونی» است. بالای رأس این هرم شخص ابلیس است که با وساطتهایی به اولین شخص یا گروه از انسان متصل میگردد که او در قالب نماد «چشم شیطانی» یا همان دجّال در رأس هرم جای میگیرد.
تشکیلات حزبالله نیز رسم و ساز و کاری دارد. هرم نیست، بلکه «صراط المستقیم» است. نوری است که از «ولایت الله» نشأت گرفته و در ولایت رسولالله، اولیالامر و اهل ولایت تداوم مییابد.
این دو گروه همیشهی زمان و در هر مکانی در مقابل یک دیگر قرار گرفته و البته که نه فقط در نهایت، بلکه همیشه موفقیت و پیروزی با نور ولایت است «ولو کره الکافرون».
بدیهی است که در هر جنگ و مبارزهای، دشمن شناسی و نیز روششناسی (تاکتیکشناسی) دشمن یک ضرورت اجتنابناپذیر است و هر کس دشمن و روشهای او و مبادی ورود و شیوهی حملهاش و نیز اسباب، ساز و کار و تسلیحاتش را نشناسد و خود را برای مقابله با آنها آماده نکند، حتماً شکست میخورد.
روش فراماسون در دین ستیزی یا بهتر بگویم «اسلام ستیزی» به تکفیر، تکذیب، تخطئه و خلاصه دشمنی آشکار منحصر و محدود نمیباشد و اغلب از همان راه دین وارد میشود.
هدف شیطان (دشمن) ایجاد انحراف در مسیر رشد و تکامل انسان به سوی «الله جلّ جلاله» است، از این رو موحدین، مؤمنین و مسلمین مهمترین هدف او محسوب میگردد، چرا که دیگران را قبلاً شکست داده است و در رأس این خط امام زمان هر عصری قرار دارد.
شیطان نیز میداند که نمیتواند به این راحتی معرفت و حبّ «ولایت الله» که در ولایت رسولالله و اولیاءالله تجلی یافته است را بگیرد و ولایت خودش را جایگزین نماید، لذا از همین راه وارد میشود. یعنی از راه توحید، اسلام، قرآن، اهل بیت (ع)، عرفان، امام زمان (عج) و ... .
گذری کوتاه بر تاریخ سوء استفاده فراماسون از اعتقاد به امام زمان:
فراماسون، افراد بسیاری را برای ایجاد انحراف و تشکیل فرق و شعب منحرف در اسلام و تشیع به میدان فرستاد که از جمله آنها عبارتند از:
شیخیه: اوایل قرن سیزدهم دورهی تاخت و تاز «شیخ احمد احسایی» بود. او در رجب 1166 ق. در منطقه احساء واقع در عربستان سعودی به دنیا آمد و در سال 1186 برای کسب علوم دینیه به عتبات رفت. مدتی نگذشته بود که با دم زدن از مکتب عرفانی آل محمد (ص) انشعابی در تشیع به وجود آورد و فرقهای به نام «شیخیه» تأسیس کرد. ابتدا سفر کوتاهی به مشهد و سپس یزد نمود تا در میان شیعیان ایران مطرح شود. دم از عرفان و اهل بیت (ع) و علوم غریبه و طلسمات میزد و شهرتی کسب کرد.
فتحعلی شاه قاجار از او دعوت نمود که به تهران بیاید، ابتدا نپذیرفت، اما سپس به تهران آمد و در سال 1223 به همراه خانواده در یزد سکنی گزید.
شاید اغلب شما واژه «هور قلیا» را فقط از علیرضا داود نژاد، برنده جایزه اسکار جشنواره فجر 1391(؟!) شنیده باشید که پس از اخذ جایزه گفت: «آرزو دارم که این سیمرغ دوباره بتواند پرواز کند و به آسمان سبز هور قلیا برود»، اما این یکی از اندیشههای انحرافیه شیخیه بود: «شیخ احمد احسایی معتقد بود انسان با جسم این جهان وارد قیامت نشده بلکه با جسم هورقلیایی از قبر بیرون میآید» - بسیاری معتقد هستند که امام زمان نیز در عالمی متفاوت به نام هورقلیا زندگی میکند! این اقتباس و القای اندیشهی ماسونی است که معقتدند ابلیس در چنین عالمی و در چاهی به غل و زنجیر کشیده است و باید این عالم را شناختته و او را رها کنیم تا زندگی ابدی یابیم و خدا نتواند جانمان را بگیرد.
احسایی مکرر دم از امامان (ع) میزد، اما به گونهای از ایشان نقل حدیث میکرد که مبین ارتباط مستقیم خودش در خواب و بیداری باشد و بارها به این موضوع تصریح کرده بود. و به دلیل همین انحرافات، اگر چه از محضر علمای بزرگی چون بحرالعلوم فیض برده بود، اما مورد تکفیر علما و مراجع تشیع قرار گرفت.
سید کاظم رشتی: سید کاظم رشتی، متولد 1212 در شهر رشت، معروفترین شاگرد شیخ احمد احسایی و مبلغ شیخیه بود و در سی سالگی به جای او نشست. وی نیز خود را تحت لوای معرفت و ارادت به اهل بیت (ع) مطرح کرد و آنان را علل اربعه کائنات خواند و بدین سبب از سوی علمای شیعه «غالی» (غلوّ کننده) خوانده شد.
وی بدعت گذار واژه و مفهومی به عنوان «رکن رابع» بود. گفتند بین شیعیان، شیعه کاملی وجود دارد که رابط آنها با امام زمان (عج) است و او را «رکن رابع» نامیدند.
بابیه: سید علیمحمد شیرازی، یکی از بارزترین شاگردان سید کاظم رشتی بود که ابتدا فرقه شیخیه در آذربایجان را به را انداخت و بعد نام خود را «سید باب» گذاشت. منظور از «باب» همان لقب امام زمان (عج) در دعای ندبه و زیارات دیگر است. «باب الله» - «أینَ بَابُ اللَّهِ الَّذِی مِنْهُ یؤتی؟». چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در حدیث (اَنَا مَدِینَةُ العِلْمِ وَ عَلی بابُها)، باب الله خوانده شد و سایر ائمه اطهار (ع) نیز باب الله، باب الحکمة و باب الحوائج خوانده شدهاند.
او ابتدا ادعای بابیت امام زمان (ع) را نمود و وقتی دستگیر شد گفت: « «لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غایب بداند! لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند!». اما پس از مدتی گریز و اختفا، بابیت امام زمانی را به «بابیت علم اللّه» تفسیر کرد و خود ادعای امام زمانی نمود و پس از مدتی نیز ادعای پیامبری نمود. وی پیش از اعدامش میرزا یحیی نوری، معروف به صبح ازل را به جانشینی معرفی کرد.
از نکات جالب اعتقادات یا بهتر بگوییم ادعاهای «باب» که شبیه آن را امروزه نیز میشنویم، این است که پس از مانورهای بسیار در خصوص کمالات انسانی، خود را مظهر اتمّ اسمای پروردگار و مقامی بالاتر از پیامبر و ائمه اطهار (ع) دانست و در نهایت مدعی شد که با ظهورش، آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است. (لوح هیکل الدین، ص18)
بهاییه: بنیانگذار آیین بهایی، میرزا حسینعلی نوری، معروف به «بهاء الله» است. او پس از مدتها اختلاف با برادرش بر سر جانشینی سید باب، فرقه بهاییه را به راه انداخت و انتخاب لقب «بهاء الله» را از همان اعتقادات انحرافی باب مبنی بر تجسم خدا در هیکل بهاء گرفت. وی نیز ابتدا ادعای جانشینی کرد و سپس ادعای رسالت و آوردن شریعت جدید نمود و در نهایت مدعی شد که روح خدا در جسم او حلول کرده و گفت: «اَنَا الهِیكَلُ الأعلی».
امروز:
امروزه نیز همین روش ادامه دارد، فرقههای متفاوت به اصطلاح عقلی یا عرفانی مثل عرفان کیهانی یا ادعای ارتباط با حضرت و در ترویج یوگاییسم به نام اسلام و ... به میدان آمدند. اما فراماسون تجربه کرده است که ادعا از سوی یک فرد، کارآیی چندانی ندارد، اگر چه عدهای هواداری کنند.
بهترین تجربه فراماسون انگلیس، انتخاب عبدالوهاب برای ایجاد فرقه «وهابیه» جهت انحراف در مذاهب اهل سنّت بود. او را با خاندان سعود که حاکم شبیه جزیره بودند آشنا کرد تا با قدرت حکومت درآمیزد و با زور انحرافات را حاکم کند.
امروزه نیز نداهای مشابهی شنیده میشود. نداهایی که به نوعی ابتدا و انتهایش به امام زمان (عج) بر میگردد. از یک سو سخن از ایشان و ظهورش به میان میآید و در محافل بینالمللی نیز برای ظهورش دعا میشود – از سوی دیگر بیان میشود که دوره اسلامیت به پایان رسیده است و باید واژه «انسان» به جای اسلام بنشیند تا اندیشه امام زمانی فراگیر گردد – از سوی دیگر زیر مجموعه از مردم گرفته تا علما، مراجع، فقها و حتی ولایت فقیه پذیرفته میشوند، نسبت به همه (حتی علمایی که شدیداً نقد میکنند) ادعای دوستی و محبّت میشود، اما به صورت مستقیم و غیر مستقیم القا میشود که افراد برتری که انسانهای کاملتری هستند و بین بالاترین مقام و امام زمان (عج) قرار دارند و گویا روابط خصوصی دارند در میان شما هستند.
از سویی مانند واژههای «هورقلیا»، «باب الله»، «بهاء الله»، واژهی «ربیع الانام» به عنوان نام امام زمان معرفی میشود و خطاب به جهانیان بیان میگردد که «مشایی: دنیا بداند که امام ما بهار است» و از سوی دیگر احمدی نژاد که هنوز رئیس جمهور این مملکت اسلامی و شیعی است میگوید: «مشایی مردی است بهاری بهاری بهاری».
وی از یک سو با تأسی به معارف و تعالیم اسلام سخنانی میگوید که خوب است اولاً آنها را با سخنان بدعتگزاران قبلی مقایسه کنیم و سپس مثل پازل در کنار یک دیگر بچینیم و نتیجه بگیریم:
*- بهار انسان زمانی است که تمام انسانها آئینه جلوه خداوند شوند؛
*- زمانی که ملت ایران به عنوان یک ملت متمدن و بافرهنگ بر خلاف تمدنهای اصلی بشری با آغوش باز اسلام را پذیرفت باز به خاطر عشق به بهار بود و حقیقت بهار را در پیام پیامبر(ص) انتخاب کرد.
*- امروز هم ملت ایران به دنبال بهار است؛
*- آشنایی من با مشایی از عنایات اصلی خداوند است؛
*- برای من سخن گفتن از جناب مهندس مشایی سخت است.
*- باید شهادت دهم این مرد، دلی پاک و زلال دارد. مردی است مهربان و عاشق تمام انسانها و ایمانی دارد به استواری دماوند.
*- آقای مشایی صاحب اندیشه است، صاحب نظریه است. در زمینههای گوناگون و اساسی جهان و انسان و رابطه انسان با خدا و مدیریت جهانی صاحب نظر است.
*- البته من برای نصب نشان فرهنگ از ایشان اجازه گرفتم که آیا اجازه میدهید آن را نصب کنم و آن را جزو افتخارات خود میدانم که علیرغم تمام ناملایمات، خداوند متعال این توفیق را به بنده داد که بنده به نمایندگی از ملت از یک فرزند برومند ملت تجلیل کنم.
*- ملت قدر فرزندان خود را میداند و میشناسد، اگر من بخواهم آقای مهندس مشایی را در یک کلمه معرفی کنیم ایشان مردی «بهاری بهاری بهاری» است.
در نتیجه امروز شاهدیم که رقابت یا جنگ سیاسی بر مبنای نگاههای اعتقادی صورت میگیرد و به جای آن که انحرافی شروع شده و به قدرت برسد، انحراف با اتکای به قدرت (دولت، ریاست جمهوری، قوه مجریه و ...) به میدان میآید! لذا ضمن آن که به خود حق میدهیم نگران باشیم، باید بسیار هوشیار و بصیر نیز باشیم. این دعوا فقط به رقابت انتخاباتی محدود و ختم نمیشود.
- تعداد بازدید : 3505
- 23 اسفند 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت امام مهدی