حجت الاسلام سالک: ترسیم جامعه و حکومت اسلامی/ تاکتیکهای دشمنان
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب اسلامی ما بر مبنای ارزشهای دینی که مبتنی بر قرآن و عترت قرآن است پایهگذاری شده است. این انقلاب عظیم در قرن بیست و یکم، سه محور مهم را در خود جای داده است که عبارتند از:
الف – مردم «که قاعدهی این حرکت هستند»؛
ب – محتوایی که مردم را ساماندهی میکند، به نام «برنامههای آسمانی – قرآن و آموزههای اسلام ناب»؛
ج – رهبری «که هدایت نظام و جامعه را بر عهده دارد».
بنا بر این مقولههای رهبری – کتاب و برنامه و مردم، سه موضوع اصلی هستند. یعنی اگر مردم با هدایت رهبری خودشان را بر مبنای آن برنامههای الهی در تمامی شئون زندگی و فردی مثل اخلاق، تربیت، شرعیت، مسائل اداره جامعه در ابعاد سیاسی، حکومتی، نظامی، اقتصادی و غیره، به قلههای پیروزی در ابعاد مختلف میرسند.
نکته قابل توجه دیگر در ترسیم یک جامعه و حکومت اسلامی این است که همیشه این حرکت بزرگ الهی با موانعی مواجه بوده و هست. در حقیقت به تعبیر قرآن «حق و باطل» مقابل یک دیگر قرار میگیرند و البته که باطل هم در مقابل حق صفآرایی کرده است. که البته این نبرد حق و باطل منجر به پیروزی «حقّ» میگردد و در نهایت نیز پیروزی کامل و قطعی از آن جبهه حق است. این وعدهی خداست. «وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا». باطل هم یعنی جریانی که بر خلافت نظام حکمیانهی خلقت و فطرت انسان در حرکت است.
جلوهی این حق و باطل در انسان و جامعه انسانی است. بنابر این همیشه یک گروه بر حقاند و یک گروه بر باطل. آنانی بر حق هستند که در مسیر بندگی خالصانه خداوند کریم حرکت میکنند، پس بندهی حق هستند. ولی کسانی که بر باطلاند، بندهی قدرتها هستند. بندهی مظاهر مادی دنیا هستند و تفاوت بین این دو بندگی بسیار زیاد است.ثمره یکتا پرستی این است که تکثر را به سوی وحدت میبرد و باطل وحدت را به کثرت میکشاند.
امروز انقلاب اسلامی ما یک جریان حق است که در مقابلش اقطاب شرق و غرب صفآرایی کردهاند. اما به دلیل این که فطرتهای حقگرای تودهی مردم از لایههای فشرده جهل، ظلم و انحراف بیرون میآید و به تعبیر دیگری عقول مردم در مسیر حق آزاد میشود، این عقول آزاد شده در راه خدا به جریان افتاده و نتیجهی عملی آن این است که اتاق فکر باطل بر خودش میلرزد.
امروز انقلاب اسلامی ما طومار اتاق فکری سرّی و طراحان استکبار را در هم پیچیده است، به دلیل این که حقّ یک اندیشه بر مبنای حکمت الهی است. مرز نمیشناسد و فراگیر است.
اما قدرتهای باطل برای تحقق نظام سلطهی خود، مردم را در بُعدِ جغرافیای طبیعی و سیاسی تکه و پاره میکنند. باطل اختلاف میاندازد تا حکومت کند، اما حق همه را به وحدت دعوت میکند. در اندیشهی حقخواهانه، معیارهای ارزشی حاکم است و در اندیشهی باطل، معیارهای سلطه حاکم است. دنیای استکبار تلاش میکند تا جامعه بشری را به انواع انحرافات و چالشهای متعدد گرفتار کند تا بتواند سلطه خود را عملیاتی و محقق نماید. جناح حق با همه این چالشها مبارزه میکند و در تلاش است تا آرامش و آسایشی به جامعه ببخشد. امروز بشر سرخورده به دنبال یک لحظه آسایش و آرامش است و آن را نمیتواند جستجو کرده و بیابد، الاّ در پناه حقّ.
این «حقّ» تجلیاش در کلام نورانی الله است، به نام قرآن. این اعتراف دشمنان حق نیز هست. آقای کیسینجر حدود دو دهه پیش کتابی نوشت تحت عنوان «فرصتها را از دست ندهید» و در آن اذعان دارد که در سال 2000 قدرت در اختیار جهان اسلام به محوریت جمهوری اسلامی ایران است. وی در تبیین پشتوانه این قدرت به 16 محور اشاره میکند که از جمله اهمّ آنها سه محور است:
الف – رشد گسترش بیداری امّتها در سطح جهان،
ب – دستیابی این قدرت به یک تمدن بزرگ و فرهنگ غنی به نام قرآن،
ج – دستیابی این قدرت در سال 2000 به منابع انرژی، از جمله در خلیج فارس.
بنابر این وقتی گسترش بیداری امّتها محقق شود، یعنی عقلها آزاد شده و مردم بصیرت مییابند. این بیداری و عقلهای آزاد شده در راه کتاب آسمانی به جریان میافتد و ثمرهی عملی این دو مسئله این است که فلسفه وجودی باطل را زیر سؤال برده و یک جبههی بزرگی علیه استکبار ساماندهی میشود.
این همان تحولی است که امروزه امریکا و اروپا را شدیداً نگران کرده است. مردم در سرتاسر دنیا گرایش عجیبی به اسلام پیدا کردهاند.
به رغم ضد تبلیغ گسترده علیه اسلام و حتی قرآنسوزی، پیش از انقلاب قرآن به 3 زبان ترجمه شده بود و امروز به بیش از 160 زبان دنیا ترجمه شده است. وقتی آن کشیش کلیسای فلوردیا دستور داد که در تمامی کلیساهای دنیا قرآن بسوزانند، آماری در غرب گرفتیم که حاکی از فروش بیش از یکصدهزار جلد قرآن در اروپا و امریکا سایر کشورها بود. یعنی مردم متوجه شدند که این کتاب چیز مهمی است که چنین با آن دشمنی میکنند؟ در این کتاب چه نوشته شده که در این قرن 21 میگویند آن را بسوزانید؟!
نتیجهی عملی آن که جبههی باطل به پیکار سنگینی علیه اسلام ناب محمدی (ص) برخاسته است. لذا اقدام به تقدس زدایی میکنند، در قالب قرآنسوزی، تولید فیلم موهن علیه پیامبر اسلام (ص)، انفجار حرمها، کشتار مسلمین در مساجد و هنگام اقامه نماز، عزاداران حسینی (ع) در روز عاشورا و در پاکستان را قتل عام میکنند ...، این رفتارها همه حاکی از گیج شدن دشمن است، دیگر نمیدانند چه کند و به چه شیوهای متوسل شود؟! دشمن در بن بست قرار گرفته و نمیداند چه کند. لذا دست به هر حرکتی میزند.
اما در داخل کشور:
34 سال است که ملّت ما به رهبری «ولایت فقیه» یعنی حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنهای (مدظلهالعالی) اعتماد کردهاند. این اعتماد بسیار مهم، مؤثر و سرنوشتساز است.
ارتباط، اعتماد، معرفت و عشق مردم به ولایت تا حدی است که با هیچ قدرت تسلیحاتی، نظامی و سیاسی نمیتوانند از بین ببرند. نمیتوانند این بیداری، آگاهی و بصیرت را منفجر کرده و از بین ببرند. هر تاکتیک، روش و حیلهای را هم تجربه کردند، از تحمیل جنگ داخلی و جنگ 8 ساله گرفته تا تحریم اقتصادی، ترور یا ایجاد فتنهها و آشوبهای متعدد و مستمر، جنگ فرهنگی، جنگ روانی ... و دهها حرکت شیطانی دیگر برای سُست کردن این اعتماد و گسستن این ارتباط عمیق تودهی مردم با رهبری.
در شرایطی کنونی امریکا به فرمولی دست یافته و در حال اجرای آن است که از بخش یا محور اصلی تشکیل شده است:
الف – فشار؛
ب – ایجاد بیثباتی سیاسی، اقتصادی و امنیتی؛
ج – کشاندن به میز مذاکره [منفعل از آثار دو بخش فوق].
برای هر کدام طرحها و برنامههای متعددی تدوین کردهاند. به عنوان مثال: مقولهی فشار به یک محور خلاصه نمیشود، تزاید فشار اقتصادی با ابزار تشدید تحریم، فشار ابتذال فرهنگی با برنامههای تلویزیونی یا اینترنتی، فشار تربیتی و اجتماعی با ابزار ایجاد فرق و حتی عرفانهای کاذب، فشار اعتقادی با هجمه شبهه علیه اعتقادات و باورهای مردم و نیز دیکته و القای مفاهیم تحریف شده در قالب شعارهای دگر اندیشانه یا قرائت جدید و... .
ایجاد بیثباتی سیاسی، اقتصادی و امنیتی نیز همینطور است. مقوله نظامی زیاد برایشان مطرح نیست، چرا که هشت سال جنگ را تجربه کردند و اکنون هم موقعیت ایران بسیار متفاوت است و هم تزلزل غرب، اما کشورهای همسایه ایران را یا تحت اشغال نظامی درآوردند، یا پایگاه استقرار سپر موشکی و پاتریوت قرار دادند و یا به آشوب و نسل کشی (سوریه، بحرین) کشاندهاند. مرحله دوم تشدید تحریم اقتصادی را اوباما در 18 بهمن امضا کرد تا شاید مردم احساس بیثباتی اقتصادی کرده و در تظاهرات 22 بهمن شرکت نکنند.
امروز سعی دارند که بین سران سه قوه اختلاف بیاندازند تا شاید بتوانند تا نظام را از درون دچار بیثباتی کنند. دنبال بیثباتی درون تشکیلاتی در ابعاد سیاسی، اقتصادیف اجتماعی و امنیتی هستند، تا شاید تبدیل به بحرانها، چالشها و حتی شورشها شود تا بیثباتی امنیتی داخلی را نیز به دنبال بیاورد.
امریکا مترصد است که بیثباتی امنیتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری در داخل کشور محقق گردد.
پس طبق فرمول آمریکا، فشار + بیثباتی سیاسی، اقتصادی و امنیتی، تبدیل به ناهنجاریهای اجتماعی و ایجاد تنش میگردد که میتواند بحرانهای بالقوه را نیز بالفعل نماید؛ و البته در داخل دستگاههای جمهوری اسلامی نیز شبکههایی وجود دارند که به این بحرانها دامن زده و ایجاد چالش میکنند.
به رغم همه این مسائل، مردم در 22 بهمن پاسخ فشار، بیثباتی و مذاکرهی تحمیلی را دادند و در انتخابات نیز خواهند داد. مردم وحدت خود را حول ولایت رهبری میبینند و دلیلش هم همان آموزههای دینی است. این رمز موفقیت مردم در این 34 سال است. مسئولین جهت نگاه مردم نیستند، مردم به رهبری اعتماد داشته و به او نگاه میکنند.
- تعداد بازدید : 2331
- 26 اسفند 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد