بسم الله الرحمن الرحیم؛
سلام بر شما بر بندگان صالح خدا؛
سالروز شهادت سرور زنان عالم و بزرگ بانوی جهان اسلام را به فرزندشان امام زمان عجالله تعالی فرجه الشریف و شما عزیزان تسلیت و تعزیت عرض مینمایم.
دیدن یا شنیدن حوادث (هر چه که باشد)، به خودی خود نه آگاهی لازم را میدهد و نه درس و عبرتی را منتقل مینماید. نه دیدن و شنیدن فجایع، جنایات و ترورهای صدر اسلام به تنهایی برای بیداری و حرکت کافیست و نه دین و شنیدن مصائب امروز جامعهی بشریت. بلکه آن چه مؤثر در بیداری، هوشیاری و حرکت است، تدبر، تأمل، تفکر و بصیرت در آنهاست.
غربیها گمان و القا میکنند که «دموکراسی» یافته و دستآورد نوین آنها، اما تاریخ انبیا و طواغیت دوران، از خلقت بشر تا کنون که اوج تجلی آن در صدر اسلام بود، حاکی از آن است که «نظام سُلطه = دیکتاتوری»، همیشه «دموکراسی» یا به تعبیری دیگر «مردم سالاری» را به عنوان حربهای برای اِعمال زور و تحمیل سلطه و نیز توجیه جنایات خود به کار برده است.
چرا دموکراسی (مردم سالاری)؟!
انسان مخلوق کامل است و از استعدادهای رسیدن به قلّههای کمال برخوردار است؛ از عقل، شعور، فطرت و نیز قوهی اختیار، اراده و انتخاب برخوردار میباشد و اجتماعی زندگی میکند. پس هم قانونمند است و هم نیاز به قوانین برتر دارد.
این قوانین (در هر موضوعی) بیش از دو منشاء صدور نمیتواند داشته باشد که عبارتند از «خدا» و «انسان».
بدیهی است که قوانین الهی که تجلی علم، حکمت، عدالت، رحمت، الوهیت و ربوبیّت خداوند سبحان است، در هیچ عرصهای و به هیچ لحاظی نه تنها به نفع خودکامگی، دیکتاتوری، سُلطه و برتریجویی افراد و احزاب نخواهد بود، بلکه کاملاً مغایر با اهداف، امیال و آمال آنان میباشد. لذا مخالفت کرده و خواهند کرد.
اما در مقابل وحی حکیمانه و منطبق با عقل و فطرت، چه جایگزینی (آلترناتیوی) وجود دارد؟ آیا کسی میتواند مدعی شود که من بهتر و بیشتر از همه به امور عالم و لوازم رشد بشر علم و آگاهی دارم و یک پارچه عدالت و حکمت نیز هستم؟! لذا بهترین و تنها گزینهی جایگزینی همان احکام و دستورالعملهای بشری است که باید در غالب خواست مردم «دموکراسی» القا و تحمیل شود تا مورد پذیرش نیز واقع گردد. و هرگاه قرار باشد خواست و دستور مردم حاکم گردد، فقط امیال و آمال قلدران و زورگویان حاکم میگردد.
دموکراسی و اسلام:
دموکراسی و مردم سالاری در نگاه اسلام نه تنها بد نیست، بلکه خوب و مورد توجه است، اما در طول هدف قرار دادن و بندگی پروردگار عالم و نه در عرض آن. دموکراسی یا مردم سالاری باید امکان مساعدی برای نجات بندگان از بندگی طواغیت و نفس باشد و نه توجیهی برای قرار دادن رأی مردم (حاکمان مستکبر) در مقابل حکم خدا.
دموکراسی مبتنی بر اکثریت، به خودی خود هیچ جایگاه عقلی و ارزش عملی ندارد و منفعتی را به شخص و جامعه بر نمیگرداند. اگر صرفاً اکثریت ملاک باشد، هیچ پیامبری نباید اساساً دعوت خود را آغاز نماید، چرا که اکثریت قریب به اتفاق مخاطبانش کافر، مشرک و ملحد هستند. اگر اکثریت در هر کجا برابر با حق و حقانیت باشد، در فجایعی چون کربلا نیز اکثریت با جهّالِ ظالم و حیوان صفتِ یزیدی بود.
پس دموکراسی (مردم سالاری) یا اتکا به آرای اکثریت باید چارچوب، ضوابط و جهتی داشته باشد و دارد. یا چارچوب و جهتاش الهی است و یا رو به سوی طواغیت و امیال آنان دارد. لذا وقتی عدهای در ایران شعار «مردم سالاری» سر دادند، مقام معظم رهبری آن را به «مردم سالاری دینی» اصلاح و تکمیل نمودند. یعنی ارزش و فایدهی آرای اکثریت در چارچوب وحی؛ که منطبق با عقل، حکمت، عدالت و بالتبع نفع و فایده شخصی و اجتماعی مردم است.
فاطمه علیهاالسلام و دموکراسی (مردم سالاری):
در مصیبتهایی که بر فاطمه علیهاالسلام رفت و منجر به شهادت مظلومانهی آن مقام عصمت و بزرگترین حامی ولایت گردید، شاهدیم که در هر فرازی و هر مرحلهای از استراتژی نظام سلطه، ظلمها و جنایات به نام دموکراسی و تحت پوشش نام «مردم» تحمیل و توجیه شد.
*- ابتدا گفتند: هر چند وحی و ابلاغش از سوی رسول وحی صلوات الله علیه و آله، تکلیف ولایت، امامت، وصایت و خلافت بعد از ایشان را روشن کرده است و در غدیر خم نیز بر فهم و قبول این معنا از همه بیعت گرفته شد، اما ما در «سقیفه» بر اساس دموکراسی و به رأی اکثریت (5 یا 6 قدرتمند به نام و به جای همه) خلیفه انتخاب میکنیم!
این همان قرار دادن آرای مردم در مقابل وحی است، هر چند که هیچ گاه اکثریت مردم در این جناحها نبوده و نیستند. بلکه زورمداران به نام آنها اهداف خود را محقق کردند.
*- پس از رحلت برای ایجاد اختناق گفتند: امام علی علیهالسلام خانه نشین شود و به منبر نیز درنیاید، چرا که «مردم» با ما بعیت کردند. قرآن و علمش را نیز نمیخواهیم، چرا که خلیفه ما هستیم. کتاب در دستمان است و برای ما کافیست.
*- سپس گفتند: فاطمه علیهاالسلام حتی در خانه نیز گریه نکند. چرا که خانه و کاشانهاش نزدیک قبر پدر است، در همان مسجد است و «مردم» میشنوند و محزون میشوند.
*- نوبت به تحریم اقتصادی با غصب فدک رسید، ابوبکر (خلیفهی منتنخب سقیفه در مقابل وحی) گفت: فاطمه جان! اذعان داریم که پدرت ختم رسُل بوده، همسرت نزدیکترین به او بوده و خودت نیز بهترین زنان، حکیمه و عادل هستی، درست هم میگویی، همه املاک شخصیام مال تو، اما من که فدک را به رأی خود غصب نکردم، بلکه به رأی اکثریت مردم و برای تقویت ارتش غصب کردم ... .
*- سپس خانه را با اجتماع «مردم» و مقابل چشم آنان به آتش کشیدند و گفتند: این امر خلیفهای است که به خواست «مردم» بر مسند نشسته و علی (ع) بیعت نمیکند، پس حکم او به آتش زدن خانه، همان حکم اکثریت مردم است(؟!)
سقط محسن پشت درب، فرو رفتن میخ گداخته به سینه، شکستن دنده، شکستن بازو با ضربهی قنفوذ و ...، همه به بهانه دموکراسی و رأی اکثریت واقع شد.
*- دموکراسی و مردم سالاری بدین معنا، فقط و فقط لفظ است. در واقع حربه و توجیه ظالمان ستمگر بوده و هست. چنان چه امروزه تمامی ظلمها تحت لوای دموکراسی، حقوق بشر، نئو لیرالیسم، امنیت عمومی و ... انجام میگردد.
کلمات کلیدی:
یادداشت