x-shobhe: قبل از هر پاسخی لازم است به دو نکتهی بسیار مهم و حایز اهمیت ذیل توجه فرمایید:
الف – پیش از این نیز مکرر تأکید شد که این سایت وکیل مدافع یا سخنگوی روابط عمومی دولت نیست و چه بسا از نظر کارشناسان سایت نیز در سیستم، بدنهی اجرایی، مصوبات و عملکردهای دولت خطاهای بسیاری وجود داشته باشد. البته باید توجه داشت که داوری هر کس به تناسب سطح اطلاعات خودش است و شاید اگر اطلاعات بیشتری از جوانب یک امر داشته باشد، نظر متفاوتی دهد. موضعگیری هر کس در هر موردی در جهت اهداف و تمایلات و به تناسب اطلاعات اوست.
ب – مهمتر از موضوع اول آن که دقت نمایید: گاه طراح سؤال اصلاً در پی پاسخ نیست، بلکه میخواهد در متن سؤال معنایی را القا نماید، حال پاسخاش هر چه میخواهد باشد، او کار خود را کرده است. به عنوان مثال همین سؤال فوق:
«علت بی عدالتی بین رفاه کارمندان دولت و سپاه چیست»؟ این یک سؤال نیست. بلکه نوعی حقهبازی ژورنالیستی است (بلا نسبت و منظور طراحان جنگ نرم است). چرا که طراح سؤال ابتدا حکم بر وجود بیعدالتی داده و سپس حکم بر استثناء شدن سپاه داده و به صورت مستتر و پنهان، یک بغضی را نسبت به سپاه ترویج میدهد. و اساساً سؤالی ندارد. این را همه میفهمند.
بدیهی است در چنین حالتی، طراح سؤال دیگر با پاسخ کاری ندارد. او کار خودش در جنگ نرم (ایجاد ذهنیت و داوری غلط که منتج به بدبینی میشود) را کرده است. و گرنه باید سؤال کند: آیا بیعدالتی وجود دارد؟ آیا رفاه سپاهیان بیشتر است؟ آیا ...؟ اما او حکم میدهد و سؤالی ندارد.
و اما، پاسخ این است که اولاً چه کسی گفته است که بیعدالتی برقرار است؟! آن هم در حقوق، مزایا و رفاه کارمندان؟ این ادعا با سخن به اثبات نمیرسد، بلکه کارشناسی علمی و سند میخواهد. ثانیاً چه کسی گفته که اختلاف حقوق و مزایا به علت تفاوت سازمان مربوطه یا نوع خدمت، بیعدالتی است؟! و ثالثاً حقوق و دستمزد سپاه با کدام نهاد یا وزارتخانه قیاس شده است؟ هر چند که این قیاس بیمورد است و در هیچ کجای عالم نیز وجود ندارد. هر شغلی شرح وظایف و زحماتی دارد که در مقابل برایش حقوق و مزایایی تعریف شده است که آن هم ربطی به دولت ندارد و در مجلس تصویب میگردد.
اصلاً چرا سؤال نکنیم: چرا حقوق، مزایا و رفاه کارمندان وزارت امور خارجه از وزارت راه و ترابری و آن افزون بر وزارت آموزش و پرورش است و کلی هم سخنرانی کنیم که آموزش و پرورش مهمتر و مظلومتر است؟ یا نپرسیم: چرا حقوق و رفاه کارمندان بانکها، شرکت نفت، شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران و ... از همهی وزارتخانهها، نهادها و سازمانها و حتی از سپاه که نیروهایش به غیر از وقت و عمر باید جان خود را سرمایهگذاری کنند، از مرزها پشتیبانی کنند، به جای ادارهجات با تهویهی مطبوع و هتلهای داخلی و خارجی و...، در پادگانهای شهری و صحرایی صبح و شب بگذرانند، در تعطیلاتها به جای سفرهای داخلی و خارجی، به دور از خانواده در مأموریت باشند، به جای ملاقات و مذاکره با دیپلماتهای شیک، نفتیهای قدرتمند و مشتریان پولدار بانک، با متجاوزین، قاچاقچیان، شرور و ... طرف باشند و به جای نقل و انتقال با خودروهای آن چنانی و لیموزینها، باید پیاده یا حتی سینهخیز بروند نیز بیشتر است؟ آخر این چه عدالتی است؟! پس، سؤال را میتوان به انواع متفاوت و با مقاصد مختلف طرح کرد.
اما راجع به ازدیاد بودجهی فرهنگ:
بدیهی است اگر به نقش فرهنگ در ضرورتهایی چون: رشد دینداری، عدالت اجتماعی، نظم و امنیت عمومی ... و در نهایت استقرار، ثبات و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران تأمل کنیم، با سوز دل گواهی خواهیم داد که تا کنون بسیار مورد اهمال، سطحینگری مادی و حتی قهر لجوجانه و ظلم سیاسیون بیخرد قرار گرفته است. و حتی در برهههایی تحت عنوان «گفتگوی تمدنها»، همان سیاست مأمونی پیاده شده است!
اما، برای این کشور و ملت مسلمان آن جای تأسف است که بگوییم: لطفاً قبل از آن که خودمان را با فرهنگ غنی اسلام تطبیق دهیم، بیایید خودمان را فرهنگهای ملل پیشرفتهتر (اقتصادی) که همیشه غبطهی آنان را میخوریم، قیاس کنیم. مثلاً فرهنگ رانندگی را با مردم آلمان – فرهنگ پشتکار را با مردم خاور دور (چین، ژاپن، کره و ...) – فرهنگ التزام به قوانین فردی و اجتماعی را با اغلب کشورهای اروپایی و ... قیاس کنیم! حال آیا این همه عقبافتادگی نیاز به «فرهنگسازی» ندارد و آیا سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرای آن نیاز به بودجهی مضاعف ندارد؟!
آیا میدانیم در همین کشور و نظام خودمان چه قدر برای فرهنگزدایی و جایگزین فرهنگ غربی به جای فرهنگ غنی اسلام در زمینههای متفاوت، از فرهنگ خانواده، ازدواج گرفته تا فرهنگ شهادت، سرمایهگذاری و هزینه شده است؟!
آیا میدانیم که جهان غرب در طی سی سال گذشته، چند صد میلیارد دلار (در عرصههای متفاوت رسانهای، سایبری، اطلاعاتی، عملیاتی، فیلم و هنر و ...)، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، برای زدودن فرهنگ غنی اسلام و تشیع و جایگزینی فرهنگ منحط غرب از اذهان عمومی سرمایهگذاری کرده است؟ آیا مقابله و دستکم بازگشت به مرزهای اولیه و سپس پیشروی لازم نیست؟ و اگر لازم است، بودجه نمیخواهد؟
چه کسی گفته است که اهمیت صنعت در کشور بیشتر از فرهنگسازی است؟! آیا در همهی نظامات سیاسی و حکومتها، غنای فرهنگی پشتوانهی موفقیتها و پیروزیهای دیگر در زمینههای متفاوت: اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، روابط بینالملل و ... نیست؟
البته (چنان چه مطرح نمودید) برخیها دردشان آمده است که چرا بودجهای برای رشد و تقویت فرهنگ «ایثار و شهادت» تصویب شده است؟! آنها اگر انصاف دارند، پاسخ دهند که آیا این مملکت امروز به خاطر برخورداری از فرهنگ صنعتی، یا مصرفی، یا غربی، یا شرقی باقی و سر پا مانده است، مرزهایش محفوظ و استقلالش پا برجا و آوازهاش بلند است، یا به خاطر فرهنگ «ایثار و شهادت»؟!
ملاحظه: حدود دو دههی پیش در سوئد، به دنبال ازدیاد فساد، فحشا، تجاوز، تولید نسل بیهویت، بیماری و سایر ناهنجاریهای اجتماعی، لایحهای به مجلس برده شد که طی آن برای کنترل آزادیها در روابط جنسی، محدودیتهایی در نظر گرفته شده بود. نمایندهی مخالف طی سخنان خود گفت: دختران و زنان سوئد برای ما و کشورمان، حکم نفت برای کشورهای خاورمیانه را دارند و ارز آور هستند. لذا نباید هیچ محدودیتی قایل شویم.
پس، هر کشور، نظام و جامعهای را به تناسب اهداف و برنامههایش، در حفط و ارتقای فرهنگی خاص میکوشد و باید جهت تقویت و گسترش آن سرمایهگذاری و هزینهی مستمر نماید.
پس، نه تنها اختصاص بودجهی بیشتر به فرهنگ ضروری هر نظامی است، بلکه بودجهی لازم در این کشور، جهت فرهنگسازی (در همهی عرصهها و زمینهها) به مراتب بیشتر از بودجهی مصوبه میباشد.
کلمات کلیدی:
گوناگون