ایکس – شبهه: پیش از این نیز مکرر بیان شد که اطلاع یافتن به برخی از اطلاعات و حتی مکنونات افراد کار مهمی نیست، حتی اغلب مرتاضهای هندی که جز با بُت خودشان با شخص یا چیز دیگری (مثل کتاب آسمانی، ملائک، جنّ و ...) رابطه ندارند، از چنین هنرهایی برخوردار میباشند.
این حدّ پایین از دسترسی به اطلاعات افراد، نوعی علم و صنعت است که از راههای مختلف و نیز با وسایل مختلف به دست میآید – کمی مطالعه و سپس ورزش و تمرین کافیست و از محدودهی فیزیک و مادیت خارج نمیشود. یکی فال قهوه میبیند، یکی فال ورق میگیرد، آن یکی رمل و اسطرلاب میاندازد و ... . برخی درست میگویند و برخی غلط و برخی گاه درست و گاه غلط. و عوام نیز با شنیدن چند اطلاعات درست، همه ادعاهای آنها را از غلط و درست یکجا میپذیرد که هیچ، آن شخص رمال در نظرش بزرگ میآید و در نهایت به دام میافتد.
اما «تقوا» بهترین و سالمترین راهی است که چشم انسان متقی را باز میکند و حتی او را از مکنونات عالم غیب باخبر میسازد. نه فقط غیب و مکنونات ساده افراد، بلکه غیب و مکنونات الهی. تا آنجا که مؤمن به یقین میداند که آسمانها آباد است، ملائکی وجود دارند، محشر و سپس بهشت و جهنمی در پیش است ...، ولی اهل شیطنتها از آن غافلند.
از این رو در احوال بزرگان بسیار از این کراماتها خوانده، شنیده و حتی دیدهایم. کسانی شاید به ظاهر و در نظر دیگران، شخص خاصی هم نباشند.
در مشهد مقدس نزد شخصی عادی رفتیم. پیرمردی بود از شاگردان مرحوم سید قاضی (ره). فقط نام و نام مادر را میپرسید. آنها را به عدد مینوشت و سپس پاسخ نیّت را بیان میداشت، با تمام زوایا و یا حتی کارشکنیها؛ او حتی میگفت که به چه امراض بزرگ یا کوچکی مبتلا هستید. وی با محاسبه چند عدد میگفت که مثلاً موتور، خودرو یا طلای شما را چه کسی و در چه زمانی و چگونه دزدیده و اکنون کجاست؟! شخص دیگری در همان شهر که داروخانه گیاهی نیز دارد و شناخته شده است، با چند ثانیه نگاه کردن به ناخنهای انگشتان دست، تمامی امراض را چنان دقیق بیان میدارد که با آزمایشات سنگین نیز نمیشود به این دقت شناخت.
دو حکایت جالب:
الف - در زمان مرحوم شیخ بهایی (ره)، مرتاضی از هند به ایران آمده و به دربار راه یافت. او مدعی شد که هر چه را در هر کجا پنهان کنید، من میتوانم بگویم که چیست؟ و این امر را دلیل بر حقانیت عقاید باطل خود و بطلان اسلام برشمرد. دربار او را امتحان کرد و متحر ماند و دستور داد شیخ بهایی را بیاورند. سلطان به شیخ گفت: او را امتحان کن و اگر افضلیت خود را به اثبات نرسانی، علیه اسلام چنین و چنان خواهم کرد. شیخ بهایی (ره) دستش را به جیب برد و چیزی را در مشت خود پنهان داشت و گفت: بگو در دست من چیست؟ به نظر این امتحان راحتتر از همه بود. اما ناگهان دیدند که مرتاض به خود میلرزد و در نهایت گفت: قطعهای از خاک بهشت است و متحیرم که خاک بهشت در زمین و در مُشت تو چه میکند. شیخ بهایی گفت: درست گفتی. سپس مشتاش را باز کرد و مُهری از تربت کربلا در دستش بود.
ب - شخصی در احوال و کرامات مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی مشهور به نخودکی گفت: در مشهد پولم تمام شد. نزد امام علیهالسلام رفتم و گله کردم و عرض کردم 500 تومان نیاز دارم تا به شهرم برگردم. فردایش رفتم و گفتم: یا امام! من گدای متکبری هستم، یک بار حاجتم را گفتم و ندادی! اگر باز هم ندادی، دیگر نمیآیم و نمیگویم و ...! وی گفت: در همان لحظه کسی مرا به اسم صدا زد که بعد فهمیدم مرحوم نخودکی بود. پاکتی را که در آن 500 تومان پول بود به من داد و با عتاب معترض شد که چرا با امام (ع) اینگونه (بیادبانه) حرف زدی و رفت. به دنبالش رفتم و گفتم: شما کی هستی؟ اسم مرا از کجا میدانستی و از کجا فهمیدی که من در دلم با امام چه گفتم و چگونه حرف زدم؟ او که از کار من ناراحت بود، با همان لحن تند گفت: تو 500 تومان میخواستی و گرفتی. حالا من کی هستم، از کجا فهمیدم و ...، به تو ربطی ندارد.
ج - پس، انسان چه به لحاظ مادی و چه معنوی، نیروها و قدرتهای پیچیدهای دارد که با «تقوا و خلوص» میتواند آنها را به فعلیت برساند و با تمرین و ریاضت حرام نیز میتواند برخی از استعدادهای مادی را به فعلیت برساند. ابلیس رانده شده از رحمت الهی، خودش استاد این علوم است و همینطور بچه شیطانهای جن و انس. لذا فرمودهاند که به سراغ این دسته دوم و کارهایشان (فال، سحر، سرکتاب برای پیشگویی و...) نروید.
د – معمولاً کسانی که به سراغ فالگیرها، رمالها، دعانویسها و ... میروند، اشخاص عوام و در عین حال گرفتاری هستند که از یک سو راهحل مناسبتری برای خود نمییابند و از سوی دیگر زود فریب میخورند، گویا اصلاً دوست دارند که فریب بخورند و در این راه هزینه نیز میکنند.
شخصی در امامزاده صالح (ع) – تهران گفت: راهی امامزاده شدم تا برای حاجتم دعا و توسل کنم، در مترو کسی پیش من نشست و از قصد من آگاه شد، دعایی (وردی) برایم نوشت و دویست هزار تومان نیز گرفت. آیا به نظر شما مشکل من حل میشود؟ گفتم: یقین داشته باش که با این عوامی و خرافات، مشکلاتت روز به روز بیشتر میشود، اگر گشایش میخواهی، به جای این کارها عقل را به کار بیانداز و تقوا پیشه کن. مگر نفرمود که اگر تقوا پیشه کنید، خودم راههای خروج را برایتان قرار میدهم؟ دیگر از این بهتر چه؟ وعدهی چه کسی صادقتر از خداوند سبحان است؟
«... ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا...» (الطلاق، 2)
ترجمه: ... اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد داده مىشود و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد ... .
جدید:
■ گفتگوی اختصاصی/ مدیر «ایکس – شبهه» از تغییر نام و نشانی اینترنتی این پایگاه خبر داد
کلمات کلیدی:
گوناگون