ایکس – شبهه: یادداشت سردبیر:
در لیالی قدر احوالات اوضاع جهان اسلام پس از شهادت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام را که منفعل و مغفول توطئهها و خدعههای معاویهای شده بودند مطالعه میکردم که به این جمله از امام حسن مجتبی علیهالسلام رسیدم. ایشان در تبیین شرایط حاکم و بصیرت بخشی به مردم در عواقب دنیاگرایی و معاویهخواهی خطاب به آنان فرمودند: «ما، همانگونه هستیم که بودیم، شما تغییر مواضع دادهاید ....»؛ این بیان، هر چند که به لحاظ حادثه دردناک است، اما ابواب ژرفی را برای فهم باز میکند.
حقایق عالم هستند و واقعیتهایی نیز اتفاق میافتد، اما آن چه در «من» تأثیرگذار میشود، نحوهی موضعگیری (اخلاق) من [ما] در قبال آنهاست. لذا فرمود: «اِنِّی بُعِثتُ لِاُتِمِمُ مَکارِمُ الاَخلاق»، یعنی: من برای تمام و کامل کردن مکارم اخلاقی (موضعگیریها) مبعوث شدهام.
خورشید، ماه و ستارگان هستند، اما مواضع مقابل آنها متفاوت است. گروهی آنها را میپرسیدند، گروه کثییری در ظل نعمت آنها بوده و هستند و هیچ توجهی نداشته و ندارند، گروهی به مطالعات علمی و شناخت آنها جهت بهرهوری بیشتر پرداختند و گروهی نیز دانشمندان این عرصه را شکنجه کردند و یا کشتند.
موضعگیری مقابل خدا:
حقیقتی آشکارتر و مؤثرتر از خود خداوند منّان وجود ندارد که هر چه هست مخلوق و مُلک اوست و همگان (جبراً او کرهاً ) بندهی او هستند و جسم، جان، روح و ملکوت هر چیزی در دست اوست (بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ)، اما مواضع افراد نسبت به این حق و حقیقت متفاوت است. یکی چون فرعون و هامان برجی میسازد تا به سویش تیراندازی کند و یکی چون امیرالمؤمنین علیهالسلام، سر بسجده اشک میریزد و او میخواند «يا اِلهى وَ سَيِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِكَ رِقّى يا مَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتی – دعای کمیل».
گروهی اساساً فراموش کردهاند که جهان اول و آخری دارد، خدایی دارد، خالق، رب و رازقی دارد؛ در سایه رحمت و نعمات او مشغول گذران هستند. اینها خودشان و بازگشت به سوی او را فراموش کردهاند و این فراموشی سبب شده تا «الینه» شوند و خود را فراموش کنند:
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد آنان همان نافرمانانند.
گروهی دیگر خدایان کاذب را به جای خدا گذاشته و همه عشق و محبتی را که باید به خدا اختصاص میدادند، به آن خدایان کاذب (بتها، ایسمها، طواغیت و نفس) اختصاص دادند:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمىگزينند و آنها را چون دوستى خدا دوست مىدارند ولى كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا محبت بيشترى دارند كسانى كه [با برگزيدن بتها به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست و خدا سختكيفر است.
گروه دیگری خودش را قبول دارند، بیتوجه هم نیستند، اما باورشان نمیشود که او غنی و حمید است و برایش شریک میتراشند:
«أَيُشْرِكُونَ مَا لاَ يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُ» (الأعراف، 191)
ترجمه: آيا موجوداتى را [با او] شريك مىگردانند كه چيزى را نمىآفرينند و خودشان مخلوقند.
گروه دیگری که به آخرت ایمان ندارند، اساساً نام خدای واحد که به میان آید، قلبشان مشمئز میشود، یعنی به قول امروز «چندششان میشود و حالشان به هم خورد»، اما اگر بحث عوض شود و سخن از دنیا و متاعش به میان آید، مسرور، خوشحال و امیدوار میشوند!
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمز، 45)
ترجمه: و چون خدا به تنهايى (به وحدت) ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند منزجر مىگردد و چون كسانى غير از او ياد شوند بناگاه آنان شادمانى مىكنند.
موضعگیری گروهی از این هم بدتر است، رسماً به جنگ خدا میروند و علنی دشمنی و مخاصمه میکنند:
«خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» (النحل، 4)
ترجمه: انسان را از نطفهاى آفريد و آنگاه او ستيزهگرى آشكار است.
«أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» (یس، فف)
ترجمه: آيا آدمى نديده- ندانسته- است كه ما او را از نطفهاى آفريديم، كه اكنون ستيزهگرى - دشمنى- آشكار است؟!
اما گروه دیگری، نسبت به خدا معرفت پیدا کردند، به او ایمان آوردند، او را دوست دارند و وقتی نام و یاد خدا به میان میآید، قلبهایشان از خشیّت و محبّت الهی به طپش میافتد و بر او توکل میکنند:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (الأنفال، 2)
ترجمه: مؤمنان تنها كسانى هستند كه چون ياد خدا به ميان آيد دلهايشان مىترسد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مىافزايد، و همواره بر پروردگارشان توكّل مىكنند.
موضعگیری مقابل نبیاکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین:
موضعگیری مقابل انبیای الهی و نبی مکرم و معظم اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی و اهل بیت او و ائمه اطهار علیهمالسلام نیز چنین است. آنها حقایق عالم هستی هستند، اما موضعگیریها متفاوت است.
گروهی اصلاً کاری ندارند، هر چند در ظل ولایت آنها زندگی میکنند و از مواهب الهی بهره میبرند، گروه دیگری تکذیب کرده و میکنند، عدهای مسخره کرده و میکنند، عدهی دیگری دشمنی کرده و میکنند:
«وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ» (فاطر، 25)
ترجمه: و اگر تو را تكذيب كنند (عجبى نيست) همانا كسانى هم كه پيش از آنها بودند (رسولان خدا را) تكذيب كردند در حالى كه رسولانشان براى آنها معجزات و دلايل روشن (نبوت) و نوشتهها و كتاب روشنى افروز (شريعت) آورده بودند.
اما گروهی نیز دعوت و ندای منادی ایمان را شنیدند و ایمان آوردند، تبعیت و اطاعت کردند و از ابرار شدند:
«رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ» (آل عمران، 193)
ترجمه: پروردگارا، همانا ندادهندهاى را شنيديم كه به ايمان دعوت مىكرد كه به پروردگارتان ايمان آوريد ما هم ايمان آورديم پروردگارا، پس گناهانمان را بر ما ببخش و بدىهايمان را از ما بزداى و ما را در زمره نيكوكاران بميران.
موضعگیری در قبال اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام نیز همین گونه بوده و هست. گروهی اصلاً کاری با ولایت و امامت ندارند، گروه دیگری تکذیب میکنند، گروه دیگری قبول دارند، اما از جانب خود مشابههایی میسازند و به سراغ آنها میروند، گروه دیگری تکذیب میکنند و گروه دیگری رسماً و علناً به مخاصمه پرداخته و اقدام به ترور و قتل عام آنها و شیعیانشان کرده و میکنند. لذا با ضربتی فرق امیرالمؤمنین علیهالسلام شکافته میشود، جگر امام حسن علیهالسلام مسموم و تکه تکه میشود، سر امام حسین علیهالسلام بریده میشود ... و همین رفتار با شیعیان و حتی غیر شیعه و غیر مسلمان همسو با آنان میشود.
ضرورت اصلاح مواضع:
موضعگیری مقابل قرآن کریم، نماز، روزه، امر به معروف و نهی از منکر، حج، زیارت، حجاب، عفاف چشم و اعضا، کسب و کار، پدر و مادر، همسر و فرزند، مردم، جامعه، کشور ... و خلاصه هر حقیقت و واقعیت دیگری، مستثنای از این قاعده نمیباشد، لذا آن چه موجب هدایت، رشد و کمال ما میشود، چگونگی موضعگیری ماست، لذا باید مواضع خود را اصلاح نماییم و اسلام عزیز برای اصلاح مواضع آمده است. «اِنِّی بُعِثتُ لِاُتِمِمُ مَکارِمُ الاَخلاق»
جدید:
(نکتهها – به قلم شما) - (3) آلمان - «با تحقیق شیعه شدم»
- تعداد بازدید : 1918
- 9 مرداد 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت