ایکس – شبهه – یادداشت سردبیر:
واژهی «جنگ ارادهها» را از بیانات ژرف مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام (30.4.1392) گرفتم. با دقت گوش میکردم، چرا که متکلم رهبر انقلاب و نظام اسلامی بود و مخاطبین مسئولان آن نظام [و البته همه مردم]. ایشان ضمن بیانات خود فرمودند:
«در عرصههاى گوناگون جهانى، درگيرىها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفى كه ارادهاش زودتر ضعيف شود، شكست خواهد خورد. صبر يعنى اين عزم را، اين اراده را نگه داشتن، حفظ كردن.«
ویژگی انسان نسبت به سایر مخلوقاتِ پروردگار عالم و از جمله جمیع ملائک، تجلی «اختیار» الهی در اوست. خداوند متعال «مختار» است و این کمال را به نحو تامّ فقط در انسان متجلی کرده است و اختیار نیز در «اراده» متبلور میگردد و اراده همان خواستن، قصد کردن و عزم است.
منشأ اراده، «توجه» است و توجه نیز همیشه به سوی «محبوب» است؛ پس هر کس خدا را هدف و محبوب گرفت، به سمت او توجه (جهتگیری) نموده و او را اراده میکند و هر کس دنیا و متاع دنیا را محبوب گرفت، متوجه آن شده و وصالش را اراده میکند. هر چند نرسد و نمیرسد.
اما، گاه ارادههای متفاوت و مخالف، راه یک دیگر را سدّ میکنند و رسیدن هر کدام به «مراد» مستلزم کنار زدن دیگری میشود و در اینجا «جنگ ارادهها» شروع میشود.
به عنوان مثال: گروهی اراده میکنند که «نور خدا»، یعنی نور معرفت و هدایت را خاموش کنند تا دیگر کسی خدا را نشناسد و او را قصد و اراده ننماید، لذا عوامل روشنی، هدایت و راهنمایی به سوی او را هدف میگیرند. اما برای غلبه بر خدا و ارادهای الهی توان و ابزاری ندارند، گویا میخواهند این نور را با پف دهان خاموش کنند. لذا در مقابل اراده الهی است که محقق میشود، چرا که سایر ارادهها مقابل ارادهی او ضعیف هستند:
*- «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» (التوبه، 32)
ترجمه: آنها مىخواهند نور خدا را (کتاب و حجّت او را) با دهانشان (سخنان، شعارها، جوّسازیها، مکرها، دروغها، فتنهها و ...) خاموش کنند، در حالى كه خداوند نمىخواهد جز آنكه نور خود را كامل نمايد هر چند كافران خوش ندارند.
*- گروهی دیگر، وقتی متوجه میشوند که نمیتوانند ارادهی خود را بر ارادهی خدا غلبه دهند، تصمیم میگیرند که در کلام خدا بدل بزنند! «... يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ ... – میخواهند کلام خدا را مبدل کنند (الفتح، 15)»، به جای خدا، خدایان - به جای قرآن مکاتب و ایسمها - به جای پیامبر (ص)، نظریهپردازان – به جای شریعت الهی، قوانین من درآوردی بشر – به جای آخرت، هدف گرفتن دنیا – به جای امام حق، امامان و پیشوایان و الگوهای باطل و ...، اینها همه بدل زدن است. عرضه، القا و تحمیل بدلی به جای اصلی است.
*- گروهی دیگر اراده میکنند که الا و لابد، طاغوت را حاکم برخود و دیگران کنند. هر چه او گفت درست است، هر چه او فرمود مطاع است، هر چه قضاوت کرد و رأی داد، عین عدالت و حقوق بشر است و لاغیر «يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ - مىخواهند (در موارد نزاعشان) محاكمه به سوى طاغوت (حاكمان طغيانگر كفار) برند ...(النساء، 60)»
*- گروهی دیگر ارادهی کید (حقه و کلک و نیرنگ) میکنند «أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا - يا مىخواهند نيرنگى بزنند (الطور، 42)» - گروهی دیگر خودنگر و عافیت طلب هستند؛ بدون توجه و اهمیت داد به هیچ حق و باطلی و موضعگیری در مقابل ظلم، ظالم و مظلومی، به اندک چرب و شیرین و راحتی خود قانعاند و البته سریعاً نیز دچار و مغلوب فتنه میگردند. «سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَن يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِةِ أُرْكِسُواْ فِيِهَ .. - به زودى گروهى ديگر را مىيابيد كه مىخواهند از شما ايمن باشند و از قوم خود نيز آسوده خاطر باشند، هر بار به فتنه (كفر و جنگ با مسلمين) دعوت شوند به سوى آن باز مىگردند (در آن غوطهور شده و سرنگون میگردند. (النساء، 91)»
*- گروه دیگری نیز چون کافرند، اراده میکنند که تفرقه بیاندازند. آنها در ایجاد تفرقه، حتی در تلاش برای تفرقه بین خدا و رسول در ذهن و اعتقاد مردم هم کوتاهی نمیکنند، میگویند: برخی از دستورات اسلام خوب است و میپذیریم، برخی دیگر خوشایند نیست و نمیپذیریم! تا اصل تفرقه در وحدت اعتقاد ایجاد گردد:
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلً» (النساء، 150)
ترجمه: كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند و مىگويند ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم و مىخواهند ميان اين [دو] راهى براى خود اختيار كنند.
*- و البته گروهی نیز خدا را اراده میکنند (يُرِيدُونَ وَجْهَهُ)، او را هدف و غایت میدانند، ارادهی آنها قرب محبوب و جای گرفتن در نزد اوست «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِر».
پس جنگ، چه جنگ در مملکت وجود، بین عقل و نفس باشد و چه جنگ در مملکت دین باشد و جه جنگ در مملکت زمینی و سرتاسر دنیا باشد، «جنگ اراده»هاست و مهم این است که «اراده»ی ما چیست و کدام است؟
اگر چه کسانی که هوای نفس، متاع قلیل دنیا، ظلم به دیگران، سلطه و فساد را اراده کردهاند، شاید موفقیتی ظاهری و مقطعی داشته باشند، اما اراده خدا بر این است که هرگز به مراد نرسند، اما نرسیدن آنها را تطهیر نمیکند، همین که اراده کردند، کافیست. چنان چه اگر کسی خیر، کمال و حسنهای را اراده کند، حتی اگر موفق هم نشود کافیست.
اگر مؤمن اراده اصلاح در زمین کرد و موفق نشد، همین اراده ملاک و محک بوده و کافیست و اگر دزد اراده سرقت و جانی اراده جنایت کرد و موفق نشد نیز دزد و جانی قلمداد میشود، چون ارادهاش را نموده است. لذا فرمود: بهشت و آن مکان قرب و آن درجهی والا را به کسانی میدهم که ارادهی برتری جویی و فساد در زمین را نکرده باشند، و آنان به جز متقین نمیباشند:
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (القصص، 83)
ترجمه: آن خانه (برتر و والاى) آخرت را از آن كسانى قرار مىدهيم كه در روى زمين اراده برترى و تسلط (بر ديگران) و فساد و تباهى ندارند، و سرانجام ( نيك) از آن پرهيزگاران است.
پس، مهم است و باید به خود توجه کنم که «اراده»ی من چیست و کدام است؟ و چقدر در ارادهی خود راسخ و محکم هستم؟
- تعداد بازدید : 2646
- 17 مرداد 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت جنگ و جهاد