... بنابراين مسئلهى خانواده، مسئلهى بسيار مهمى است؛ پايهى اصلى در جامعه است، سلول اصلى در جامعه است. نه اينكه اگر اين سلول سالم شد، سلامت به ديگرها سرايت ميكند؛ يا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به ديگرها سرايت ميكند؛ بلكه به اين معناست كه اگر سالم شد، يعنى بدن سالم است. بدن كه غير از سلولها چيز ديگرى نيست. هر جهازى، مجموعهى سلولهاست. اگر ما توانستيم سلولها را سالم كنيم، پس سلامت آن جهاز را داريم. مسئله اينقدر اهميت دارد.
جامعهى اسلامى، بدون بهرهمندى كشور از نهاد خانوادهى سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امكان ندارد پيشرفت كند. بالخصوص در زمينههاى فرهنگى و البته در زمينههاى غير فرهنگى، بدون خانوادههاى خوب، امكان پيشرفت نيست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود كه شما ميگوئيد در غرب خانواده نيست، پيشرفت هم هست. آنچه كه امروز در ويرانى بنياد خانواده در غرب روزبهروز بيشتر دارد نمودارهايش ظاهر ميشود، اينها اثرش را خواهد بخشيد؛ هيچ عجلهاى نبايد داشت. حوادث جهانى و حوادث تاريخى اينجور نيست كه زودبازده و زوداثر باشد؛ اينها بتدريج اثر خواهد گذاشت؛ كمااينكه تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزى كه غرب به اين پيشرفتها دست پيدا كرد، در آنجا هنوز خانواده سر جاى خودش بود؛ حتّى مسئلهى جنسيت با همان رعايتهاى اخلاقىِ جنسى - البته نه به شكل اسلامى، بلكه به شكل خاص خودش - وجود داشت. اگر كسى با معارف غربى آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمريكا اين را مىبيند و مشاهده ميكند. اين مسئلهى رعايتهاى اخلاقىِ دو جنس نسبت به يكديگر، مسئلهى حيا، پرهيز از تهمت، اينها چيزهائى بود كه آن روز وجود داشت. اين بىبندوبارىها و اباحيگرىها بتدريج در آنجا به وجود آمده. آن روز يك زمينههائى فراهم شد و به اينجا رسيد. وضع امروز هم فرداى بسيار تلخ و سختى را براى آنها رقم ميزند. اين هم جهت دوم.
جهت سوم هم اين است كه در اين سى و دو سال، مسئلهى زن از نظر جبههى دشمنان ما، در يكى از بالانشينهاى جدول اعتراضها به ماست. از اول انقلاب روى مسئلهى زن تكيه كردند، به ما اعتراض كردند، در رديف تروريسم و در رديف نقض حقوق بشر قلمداد كردند. هنوز هيچ خبرى هم نبود. معلوم هم نبود كه جامعهى اسلامى با جنس زن چه كار خواهد كرد. آنها شروع كردند كه: اسلام عليه زن است، اسلام چنين است. البته اين مسئله تا امروز هم ادامه دارد. خب، ما در اين زمينه بايستى مواجهه كنيم، مقابله كنيم. افكار عمومى جهان را نميشود دستكم گرفت. همه كه مغرض نيستند، همه كه خباثت ندارند؛ خباثت مال يك عدهى خاص است، مال سياستگران و سياستسازان و برنامهريزان و اينهاست؛ ما نبايد اجازه بدهيم كه عامهى مردم دچار اين اغواى بزرگ قرار بگيرند؛ لذا بايد وارد شويم.
البته اين را هم بگوئيم؛ غرب رندانه از زير بار طرح مسئلهى خانواده در ميرود. توى همهى بحثهائى كه اينها ميكنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نيست. خانواده، نقطهى ضعف غرب است. مسئلهى زن را مطرح ميكنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمىآورند؛ با اينكه زن از خانواده جدا نيست. بنابراين رسيدن به اين مسئله، لازم است.
خب، اين جلسه هم كه خيلى خوب بود. آنچه كه ما در اين جلسه فهميديم، علاوه بر استفادهاى كه از محتواى مطالب دوستان كرديم، مهم اين بود كه فهميديم در حوزهى زن و خانواده، از لحاظ علمى - كارشناسى، كارهاى برزمينمانده الى ماشاءالله داريم... .
... حالا در مورد خانواده، حرف خيلى زياد است. مسئلهى همسرى، مسئلهى مادرى، اينها همهاش بايد تفكيك شود. زن در خانواده يك نقش همسرى دارد؛ اين نقش همسرى، فوقالعاده است؛ ولو اصلاً مادرىاى وجود نداشته باشد. فرض كنيد زنى است؛ يا مايل نيست به زايمان، يا به هر دليلى امكان زايمان برايش وجود ندارد؛ اما همسر است. نقش همسرى را نبايد دستكم گرفت. ما اگر میخواهيم اين مرد در داخل جامعه يك موجود مفيدى باشد، بايد اين زن در داخل خانه همسر خوبى باشد؛ والّا نمیشود. (بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی – 1390.10.14)
کلمات کلیدی:
رهبری