سفر به غرب – مجموعه مباحثات با برادران اهل سنت (5) مکه - «به دنبال آب حیات در صفا و مروه»
نام من «حسین» است، البته به این نام مستعار و زیبا صدایم میکردند. قسمت شد که سالیانی را در اروپا زندگی کنم و توفیق یابم با برادران اهل سنّت، از علما تا دانشگاهیان و مردم عادی به بحث و گفتگو بنشینم. اکنون خاطرات «سفر به غرب» باقیمانده است که در این پایگاه به شما تقدیم مینمایم.
قسمت پنجم: مکه – « به دنبال آب حیات در صفا و مروه »
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام – جای شما خالی و إن شاء الله خداوند حج مقبول و سعی مشکور نصیبتان نماید؛ با برادرانی از اتباع ترک و مقیم در کشورهای آلمان و فرانسه عازم حج تمتع شدیم. تیم جالبی بودیم، دو نفر روحانی، سه واعظ مدرسه خطابت، یک استاد شیمی در دانشگاه، دو نفر از مسئولین جمعیتهای اسلامی و بنده، جمعاً هشت نفر. همگی شافعی بودند.
چون در حین انجام مناسک از یک دیگر جدا میشدیم، قرار گذاشته بودیم که پس از هر مرحلهای به دور هم جمع شویم و راجع به آن عبادت با یک دیگر گفتگو کنیم.
پس از «سعی بین صفا و مروه» نیز دور هم جمع شدیم، نگاهمان بیشتر به کعبه بود و با هم صحبت میکردیم. یکی پرسید: به هنگام سعی بین صفا و مروه به چه فکر میکردید؟ هر کدام جوابی دادند. یکی گفت: نمادی از محشر است و ...، من هم گفتم به سعیهایی که در عمرم در راه خدا کردم و سعیهای که در راه غیر خدا و هوای نفس کردم و این که الآن چه سعیای باید بکنم؟ برایشان جالب بود، خندیدند و پس از دقیقهای سکوت به گفتند: بیشتر بگو.
گفتم: به نظرم چنین میآید که هر یک از مناسک حج، مثل طواف، نماز پشت مقام ابراهیم، رمی جمرات و قربانی، مفاهیم خاصی دارند، اما این «سعی بین صفا و مروه»، تکرار خطایی است که «هاجر» در دیدش کرده بود. هفت بار در نقطهای ایستاد و نقطه دیگر را سراب دید، پس چرا خداوند باید بر هر مرد و زن حاجی واجب کند که این خطا را به صورت یک مناسک عبادی در اینجا انجام دهند؟ خدا امر بیحکمتی ندارد. پیام و آموزشاش چیست؟!
سؤال برایشان جالب توجه و تعمق بود. گفتند: نکتهی ظریفی است، تا به حال به این فکر نکرده بودیم، پس خودت اگر چیزی داری بگو.
گفتم: به حکایت واقع شده توجه کنید. هاجر با نوزادش اسماعیل در این وادی خشک و بیآب و علف بود. کم مانده بود فرزندش از بیآبی تلف شود. اما کاری نمیتوانست بکند. فرزند را کنار کعبه روی زمین گذاشت و به خدا تسلیم کرد و خودش بلند شد تا به حد امکان سعی کند آب بیابد. چند قدمی که آمد به این بلندی رسید، آفتاب تند و تشنگی، سبب شد تا در افق نگاهش سنگ مقابل را سراب ببیند، با امید فراوان بدان سو دوید، وقتی رسید دید سنگ خشک و داغی است، اما در نقطه اول آب میبیند، و خلاصه این سعی و تلاش هفت بار تکرار شد و همه سراب بود، اما خدا به همین سعیاش پاسخ مثبت داد و از زیر پای اسماعیل آب زمزم را بیرون آورد.
گفتم: زندگی ما همگی همینطور است. گمان میکنیم که به دنبال کمال و موفقیت و رشد میدویم، اما تمامی این اهداف خیالی که به دنبالش میدویم، سرابی بیش نیست. ولی اگر ثمرهی زندگی خود تا کنون را به خدا بسپاریم [که فرزند یعنی ثمره]، و تلاش کنیم، خدا به این تلاش سرابی هم جواب میدهد و نکته اینجاست که از همان جایی که به خدا سپرده بودی جواب میدهد و نه از جای دیگر.
سکوت معناداری حاکم شد، همه در فکر فرو رفتند، تا این که من نتوانستم گریه خود را نگهدارم. پس از لحظاتی پرسیدند: چرا گریه میکنی؟! گفتم: ما اصلاً نمیدانیم که چرا در شرف هلاکتیم! ما نمیدانیم که اصلاً «آب حیات» چیست که به دنبالش بدویم و جستجوی یافتنش باشیم؟ کدام سعی؟!
موضوع حساستر شد، منتظر ادامه بودند. گفتم: آیا آیات قرآن کریم در باب «آب» را خواندهاید؟ برخی گفتند: آری؛ آبی که خدا از آسمان نازل میکند و شهرها و زمینها را با آن زنده و آباد میکند. گفتم: آیا سرزمین وجود من، با کعبه و بیتاللهی که قلب من است، نباید زنده و آباد شود؟! حال من برای شما آیهای در مورد «آب» میخوانم که ربطی به باران و زمین و طبیعت ندارد. دکتر خیری ... گفت: نگاه شما به آیات قرآن همیشه جالب بوده است، بخوان. خواندم:
«إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ» (الأنفال، 11)
ترجمه: ([به ياد آوريد] هنگامى را كه [خدا] خواب سبك آرامشبخشى كه از جانب او بود بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ريخت تا شما را با آن پاك گرداند و وسوسه شيطان را از شما بزدايد و دلهايتان را محكم سازد و گامهايتان را بدان استوار دارد).
و پرسیدم: این کدام آب است که به جای سیرآب نمودن بدن یا سرسبز کردن طبیعت، موجب آرامش دلها، پاک شدن وجود، زدودن وسوسههای شیطانی، استحکام دلها (بر ایمان) و ثبات قدم میشود؟
هم چنان سکوت بود. گریه کردم و گفتم: «السلام علی المآء معین» - سلام بر آب روشن.
پرسیدند: به که سلام دادی؟ گفتم: به همان که خدا فرمود:
«قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ» (الملک، 30)
ترجمه: بگو به من خبر دهيد اگر آب [مایه حیات] شما [به زمين] فرو رود چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد؟
به آب حیاتی که در میان بود و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و آب حیاتی که با ورود به سرداب غیبتی طولانی را آغاز کرد، سلام دادم. چه کسی جز خداوند کریم میتواند او را برگرداند؟!
مشتاق و البته مبهوت گوش میکردند، ادامه دادم: آیا جزء «امام رحمتی» که از ناحیه حق باشد، کسی میتواند مایه حیات باشد، دلها را از این همه اضطراب آرام بخشد، تطهیر کند و قلوب ما را به هم نزدیک کند و قدمهایمان را استوار گرداند؟! پس، باید در سعی بین صفا و مروه، ثمره حیات را به خدا سپرد و برای یافتن آب حیات، یعنی امام سعی و تلاش کرد. هر چند تلاشمان به سوی سراب باشد، ولی آن وقت است که خدا آن آبی که به سرداب فرو رفت را به میان امت باز میگرداند. پس من در سعی خود، به دنبال امام زمانم میگشتم تا یاد بگیریم در تمامی سعیهای زندگی، در جستجوی او باشم، برای آمدنش کار کنم.
یکی پرسید: ما نیز به امام زمان (عج) معتقدیم، ولی تفاوت ما این است که میگوییم، هنوز به دنیا نیامده است، اما شما میگویید که او حضرت مهدی، فرزند امام حسن عسکری علیه السلام میباشد!
گفتم: فرقمان در سعی و تلاش در راه خدا این است که شما بیهدف به امید یک حادثه زندگی میکند، امامی که نیست، اما یک دفعه مانند یک صاعقه ظاهر میشود. پس نا امید و بیبرنامه هستید، تا روزی که آن صاعقه فرود آید، اما در فرهنگ امامت، بندگان یک لحظه نیز رها نشدهاند، امام همیشه وجود دارد، خواه آشکار و عیان و خواه پنهان. فرقمان این است که سعی ما هدفدار، برنامهریزی شده و به سوی امیدی روشن است، که اگر چنین نباشد، سعی مسلمین همیشه از صفا به مروه و از مروه به صفا، همه سراب است و هیچگاه نیز به آب حیاتی نمیرسند، چون اصلاً نمیدانند به دنبال چه هستند و نمیدانند چه باید بکنند؟
دیگری گفت: در حال اعتقاد ما این است، با این دیدگاه ما در هنگام انجام سعی به چه بیاندیشیم؟ گفتم: بالاخره شما نیز به مهدویت و ظهور منجی بشریت و حکومت جهانی ایشان اعتقاد دارید، دست کم بیاندیشید که چگونه سعی و تلاشی برای تحقق آن داشته باشید؟
یکی گفت: نکته جالب و قابل تأملی بود، هر چند که مناسک سعی خود را انجام دادم، اما دوست دارم بار دیگر با این تفکر چند بار بین صفا و مروه را طی کنم.
و در آخر نیز یکی پرسید: حالا این تعبیر خودت بود، یا آموزههای تشیع راجع به این آیات و آب چنین است؟ گفتم: چند روایت برایتان میخوانم:
*- امام رضا علیهالسلام فرمودند: «الامام، الماء العذب، علی الظمآء» یعنی: امام آب شیرین و گوارایی برای تشنه است. (کافی، ج 1، ص 199، کتاب الحجـة)
*- امام صادق عليه السلام فرمودند: «نخستين پرسشي كه خداوند در روز قيامت از بندگان میپرسد آن است كه آيا تورا از آب شيرين و گوارا سيراب نساختيم؟» (كافي ج 6 ص38) و در روایات دیگر داریم که نخستین سؤال از ولایت است.
*- امام باقر علیهالسلام فرمودند: هذِهِ نَزَلَت فی قائِمِ عَلَیهِ السَّلامُ، یَقول:اِن اَصبَحَ اِمامُکُم غائِباً عَنکُم لاتَدرُونَ، اَینَ هُوَ، فَمَن یأتیکُم بِاِمامٍ ظاهِرٍ، یأتیکُم بِأَ خبارِ السَّماءِ والأَرضِ و حَلالِ اللهِ ـ جَلَّ وَ عَزَّ ـ وَ حَرامِهِ؟ ثُمَّ قالَ: و الله ما جاءَ تأویلُ هذِهِ الآیهِ، وَ لا بُدَّ اَن یَجییءَ تأویلُها (کمال الدین/باب31/ح3)
این آیه دربارۀ قائم"علیهالسلام" نازل شده است، میفرماید: اگر امام شما غائب گردد و ندانید که او کجاست، چه کسی برای شما امام آشکار میآورد که اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدای ـ جلّ و عزّـ را برای شما بیاورد؟ سپس فرمود: قسم به خدا تأویل این آیه هنوز نیامده است، ولی تأویل آن حتماً خواهد آمد.
مرتبط:
قسمت چهارم: آلمان – «نقش سیاسی یک لغت«
- تعداد بازدید : 2450
- 8 شهریور 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت حج