سفر به غرب – مجموعه مباحثات با برادران اهل سنت - (7) مدینه، بعثه ترکها - «آذربایجان، سجده بر مهر و نکاح متعه»
نام من «حسین» است، البته به این نام مستعار و زیبا صدایم میکردند. قسمت شد که سالیانی را در اروپا زندگی کنم و توفیق یابم با برادران اهل سنّت، از علما تا دانشگاهیان و مردم عادی به بحث و گفتگو بنشینم. اکنون خاطرات «سفر به غرب» باقیمانده است که در این پایگاه به شما تقدیم مینمایم.
قسمت هفتم: مدینه، بعثه ترکها - «سجده بر مهر و نکاح متعه»
با فرا رسیدن ایام حجّ، یاد سفرها و مباحث مطروحه در مکه و مدینه افتادم. برای اقامه نماز عشاء، به مسجد النبی صلوات علیه و آله مشرف شدم، البته خیلی شلوغ بود و در صفهای خارج از مسجد نشسته بودم. پس از پایان نماز یکی از همراهانم که اهل ترکیه بود، خداحافظی کرد و رفت، اما فوری یک جوان ایرانی که متوجه مکالمهی من به زبان ترکی شده بود، نزدیک آمد و پس از معارفه گفت: اهل شهریار هستم، ترکی بلدم، ولی نه زیاد. یک طلبهی ترکیهای برای تبلیغ به سراغم آمد و مطالبی مطرح کرد و من نتوانستم زیاد با او گفتگو کنم، آیا شما حاضر هستید که فردا شب با وی مباحثه کنید؟ فوری قبول کردم.
این طلبهی جوان که از سوی «مدرسه خطابت ترکیه» – که دولتی است – جهت تبلیغ ایرانیان آذری زبان در اختیار وهابیت قرار گرفته بود، آمد و طبق معمول مطالبی کلیشهای که آموخته بود را مطرح کرد و محکم جواب گرفت. در خاتمه گفت: من نمیتوانم با تو بحث کنم، آیا حاضری به بعثهی ما در مدینه بیایی و با علمای ما بحث کنی؟ با اشتیاق تمام، فوری قبول کردم.
فردای آن شب، به نشانی داده شده رفتم. دیدم ماشاء الله، حدود 40 روحانی با لباس روحانیت روی زمین نشستهاند و فقط یک میز با دو صندلی مقابل آنهاست. یک صندلی برای رییس این ستاد یا بعثه بود و دومی را برای حقیر خالی گذاشته بودند.
رییس دینی، کت و شلوار سورمهای، پیراهن سفید و کراوات قرمز پوشیده بود و با صمیمیت به من تعارف کرد تا نزد او بنشینم. پس از سلام و علیک و تعارفات، بحث را سریع «ملی» کرد و گفت: چه خوب ترکی حرف میزنی؟ گفتم: بله من آذری هستم. گفت: خب بگو یک ترک هستم. گفتم: خیر، آذری هستم، از آذربایجان ایران. گفت: نه، ترکها همه ترک هستند و ما ترکستان بزرگ را تشکیل خواهیم داد و ...؛ به او گفتم: ببین، اگر قرار باشد بحث را به ملیگرایی بکشانی، من از شما ناسیولیستترم، چرا که «حبّ وطن از ایمان است» و الحمدلله نشان دادیم که چطور با شعار الله اکبر، از یک وجب خاک خود نیز نمیگذریم.
گفت: آذربایجان شما باید متصل به آذربایجان مستقل شده از روسیه بشود، اکنون شما یک دولت دارید که قبلاً نداشتید. گفتم: ما دنبال این بحثها نیستیم، اما اگر قرار باشد باشیم، به شما میگویم که عکس آن صادقتر و منطقیتر است، چرا که کشور آذربایجان، جزو خاک ایران بود و هنوز یک قرن از جدا شدن آن نمیگذرد و جماعت این منطقه نیز هفت میلیون نفر است، در حالی که در ایران بیش از بیست میلیون آذری وجود دارد که در دولت و تمامی پستها حضور دارند و ما این حقههای انگلیسی برای ایجاد اختلاف بین اقوام را خوب بلدیم؛ پس این بحث را تمام کنید. سریع ادامه دادم: سؤالی دارم؟ گفت بپرس. گفتم: آیا خداوند متعال در بهشت و جهنم جای فارسها، عربها، ترکها و آذریها را جدا کرده است؟ گفت: نه! گفتم: پس این بحث معنا و مفهومی ندارد، ما همه موحد هستیم، مسلمان هستیم، امت یک پیامبریم، یک کتاب داریم و یک قبله و همه اهل نماز هستیم و اینجا نیز برای زیارت و نیز حج تمتع آمدهایم.
سپس ادامه دادم: من تعجب کردم که چطور رییس این همه روحانی، یک غیر روحانی است و از خود میپرسیدم: آیا این آقا از روحانیون اسلامشناستر است، یا ایجاب اسلام دولتی این است؟ حالا اگر شما بحث دینی ندارید، یا آقایان سؤال کنند و یا من مرخص میشوم.
خیلی ناراحت شد و سریع جبهه گرفت و گفت: شما شیعیان بر مُهر سجده میکنید و این شرک است! گفتم: به فرض که جایز نباشد، شرک نیست، مگر آن که شما معنای شرک را ندانید. ادامه دادم: ما سجده را فقط بر پنج چیز جایز میدانیم، لذا برخی از سجدهگاههای اهل سنت، به لحاظ فقه شیعه مورد قبول نیست، اما شما را مشرک نمیخوانیم، ولی سجدهی ما بر مُهر از نظر فقه اهل سنّت هیچ ایرادی ندارد، چرا که در فقه شما سجده بر هر چیزی جایز است و این مُهر نیز یکی از همان هر چیز است، پس چرا این یکی شرک است؟! اگر غیر از این است، علمای محترم حاضر در جلسه بگویند.
چون صدایی در نیامد، عصبانیتر شد و گفت: شیعیان نکاح متعه را جایز میدانند و این در فقه ما حرام است! گفتم: در فقه شما حرام است، انجام ندهید. در فقه ما جایز است. گفت: خیر این غیر اسلامی است! گفتم: من که گفتم اطلاعات و معلومات شما از اسلام و فقه و حتی فقه اهل سنت ضعیف است. ادامه دادم آیا در دلایل حرمت نکاح متعه نخواندهاید که خلیفه دوم عمر گفت:
«ای مردم سه چیز در زمان رسول خدا معمول بود که من از آنها نهی میکنم و هر کس را که مرتکب آنها گردد در عقاب و کیفر قرار میدهم. آن سه چیز عبارت است از متعة زنان، متعة حج و حی علی خیر العمل» و مگر نخواندهای که که وی مردم را از متعه نهی کرد و گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) حلال بود؛ متعه زنان و حج تمتع» (المبسوط للسرخسي ج4 ص27 - أصول السرخسي ج2 ص6) و مگر قید نکردید که صحابه بزرگ گفتند: «ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل يک مشت خرما يا آرد (مهریه کم) متعه میکرديم. تا اينکه عمر در قضيه عمرو بن حريث از آن نهی کرد» (صحيح مسلم ج2 ص 1023 باب نكاح المتعة).
نگاهی به علما انداخت و آنها آرام سر تکان داده و تأیید کردند، لذا انکار نکرد و سند و مدرک هم نخواست، فقط عصبانیتر گفت: عمر رضی الله عنه، خلیفه دوم بود، پس اجازه داشت که حرام کند. گفتم: اولاً چه کسی گفته که یک خلیفه میتواند حلال خدا را حرام کرده و سنّت رسول خدا (ص) را تعطیل کند؟ ثانیاً اگر خلیفه دوم اجازه داشت حلال را حرام کند، خلیفهی چهارم یعنی حضرت علی علیهالسلام نیز به مراتب اولیتر اجازه داشت که آن حلال را به جایش برگرداند؛ پس شما بر چه اساسی فقط به خلیفهی دوم استناد و تأسی میکنید، مگر اهل سنّت نیستید؟
خیلی ناراحت شد، هوا نیز گرم بود و او حسابی عرق کرده بود، گرهی کراوات را کمی شل کرد، مکثی نسبتاً طولانی کرد و ادامه داد: در هر حال ما نگرانیم، امام خمینی (ره) یک فقیه شیعه است و قطعاً متعه را دوباره در ایران جایز میکند و ما از رواج آن در میان ملتهای مسلمان نگرانیم.
گفتم: امام خمینی (ره)، اهداف، مسئولیتها و به مراتب مشکلات بسیار بزرگتری دارد، مضافاً بر این که لزومی ندارد که ایشان حلال کنند، چرا که خداوند متعال حلال نمود و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نیز ابلاغ نمودند و خلیفه اول و چهارم نیز حلال شمردند. پس چه شیعه باشید و چه سنّی، حلال است.
اما، لازم نیست شما نگران ما باشید، شما نگران چهلهزار فاحشهخانهی غیر رسمی در شهر استانبول باشید و نگران این باشید که طبق گزارش روزنامههای حریّت، ملیّت و ترکیه، رییس جمهور شما، یعنی آقای دمیرل، نشان نجیبترین زن ترکیه را به رییس یک فاحشهخانهی رسمی داد که بزرگترین فاحشهخانه استانبول و در نتیجه ترکیه است، چرا که به موقع مالیات میداد. آیا نگران نمیشوید که یک رییس فاحشهخانه را نجیبتر از زنان مسلمان و مؤمن ترکیه بخوانند؟! شما نگران این باشید که رسانههای امریکایی و اروپایی تبلیغ میکنند که اگر شراب و زن ارزان میخواهید، به ترکیه سفر کنید. شما نگران عیاشیهای سربازان امریکایی و خدمه کشتیهای تجاری غربیها با نوامیستان باشید.
جوّ خیلی سنگین شد، با سخنانی آرام کردم و گفتم بهتر است از این بحث بگذریم. البته بحث دیگری آغاز شد که در شماره بعدی تقدیم خواهد شد.
مرتبط:
سفر به غرب – مجموعه مباحثات با برادران اهل سنت - (6) استبانبول - «فهم غیر عرب از قرآن کریم»
- تعداد بازدید : 2263
- 29 شهریور 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت