در پیگیری اخبار سوریه، ما به واژها و اصطلاحاتی نظیر سلفی، تکفیری، القاعده و ارتش آزاد و ... بر میخوریم که عمدتا آشنا ولی نوظهور هستند. اینها کیانند و به کجا وصلاند؟
متن سؤال، هر چند مهم، اما طولانی بود که چکیدهی آن درج گردید، از جمله افزوده است: «چگونه در این کشور (سوریه) بنا به قول وزیر امورخارجه افرادی از 83 کشور دنیابه این کشور رفته و با بدست گرفتن سلاحهای گوناگون مبادرت به جنگ و خونریزی میکنند؟»
هر چند پاسخ کمی طولانی خواهد شد، اما لازم است عزیزان حتماً بخوانند و مطلع باشند.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات ( ایکس – شبهه ): سادهانگارانهترین تعریف و تحلیل، همان است که امریکا القا میکند و جهان میپذیرد و تبلیغ میکند و متأسفانه برخی از سیاسیون و کارشناسان ما نیز بر همین تعاریف و تحلیلها تکیه میکنند. این تعریف و تحلیل فقط بر پایهی اعتقادات دینی و اختلافات مذهبی تکیه دارد و ریشهی همه درگیریها را نیز به اختلافات مذهبی و قومی بر میگرداند و مسائلی چون (فقر، تبعیض، اختناق حکومتی و ...) را چاشنی توجیهی آن قرار میدهند. چنان چه حتی یک شخصیت سیاسی چون آقای هاشمی رفسنجانی نیز موضوع را از دیدگاه اعتقادی بررسی کرده و میگوید:
«شانس بقای حکومت علویها را در سوریه بسیار کم میبینم و ادامه کشتار مردم این اوضاع را سختتر هم میکند» و سپس به سرسختی سلفیها و نیز مسلح شدن آنان تأکید مینماید. (لینک)
الف – ریشه اعتقادی:
در تعریف اعتقادی، سلفیها مدعی هستند که آموزههای خود را از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تیمیه (متولد 728)، ابن القیم الجوزیه (متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (متولد 1115-1206) میگیرند. از انحرافات اعتقادی و از جمله جسمیت بخشیدن به خداوند در اندیشههای «ابن تیمیه» که بگذریم، محمد بن عبدالوهاب، به اصطلاح بنیانگذار یک مذهب جدید در مذهب حنبلی گردید به پس از دستیابی به قدرت سیاسی، به مذهب «وهابی» موسوم شد.
ب – ریشه سیاسی:
محمدابن عبدالوهاب در سال 1115 هجری در شهر عیینیه از توابع نجد عربستان به دنیا آمد،«پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب، یک یهودی به نام «سلیمان قرقوزی» بود که از خانواده یهودیان معروف «دونمه» به شمار میرفت. او ناگهان اظهار مسلمانی کرد و به ترکیه و از آنجا به دمشق رفت و سپس به حجاز مهاجرت کرد.
محمد بن عبدالوهاب که از طریق حکومت فراماسونی انگلیس شناخته و برگزیده شده بود، پس از نشر افکار انحرافی خود و نیز کشتارهای فراوان از مسلمانان اهل سنّت (به بهانه دین و مذهب)، به درعیه بازگشت. در آنجا محمد ابن سعود از قبیله عنزه حکومت میکرد که نیای او به فردی یهودی به نام مردخای بن ابراهیم بن موسی (از یهودیان بصره) میرسید.
عبدالوهاب به سفارش و وساطت انگلیس با ابن سعود پیمان بست و برای گستره قدرت سعودیِ وهابی به نجد و احساء حمله کرد و با کشتارهایی (که نمونهاش را در سوریه کنونی میبینیم)، وحشت عجیبی ایجاد کرد تا همگان از روی ناآگاهی و یا ترس، با او و ابن سعود بیعت کنند... .
عبدالوهاب پس از چند سال از دنیا رفت و مذهب انگلیسی او که برای نابودی اسلام و مسلمین بنا شده بود، ابزار سلطه و قدرت آل سعود گردید.
ج – تکفیریها:
تکفیریها، تشکیلات افراطی همان سلفیهای افراطی هستند. ظاهر شعارشان در ابتدای پیدایش و ظهور تشکیلاتی، «ضرورت تشکیل جبهه جهانی اسلام برای جهاد با یهودیان و صلیبیها یا همان مسیحیان بود». رهبری این گروه را «بن لادن» که یکی از سرمایهداران بزرگ عربستان بود و هنوز هم خاندان بن لادن از سرمایهداران بزرگ آن سرزمین هستند، بر عهده گرفت.
ظهور و بروز جهانی این گروه، نه حمله مسیحیان صربستان در فاجعه مسلمان کشی در بوسنی بود و نه حمله به یهودیان صهیونیست در اسرائیل، بلکه ایفای نقش در سناریوی 11 سپتامبر بود که زمینه را برای حضور و سلطه نظامی امریکا در افغانستان فراهم نماید.
طالبان، القاعده، ارتش آزاد و ... نیز تشکیلاتهای شبهنظامی و تروریستی متفاوت همین جریان هستند.
د – حضور در حوادث اخیر:
اگر به حوادث دو دههی اخیر نگاهی اجمالی شود، روشن است که «بن لادن» این به اصطلاح ژورنالیستی «سرمایهدار معترض»، هیچ وقت و اصلاً با عربستان سعودی که زادگاه و وطنش بود، تعارضی نداشت.
اولین ظهور تشکیلاتی و شبه نظامی این گروهک تروریستی در «سودان» بود که جهت تجزیه آن کشور نقشآفرینی کرد.
همزمان گروهی به نام «طالبان» در افغانستانی که پس از سالها شورویها را بیرون کرده بودند، ظاهر شده و با قتلعامهای وحشتناک، مناطق استراتژیک [به ویژه مناطق مرزی با ایران] را تحت اشغال خود درآوردند تا ارتباط جمهوری اسلامی ایران با جریانها حاکم و اسلامی منقطع گردد.
پس از فروکش نمودن قائله سودان، گروهک امریکایی «القاعده»، به رهبری و پول بن لادن، به چچن اعزام شدند تا به درگیری چچنیها با روسها، رنگ دینی و اسلامی ببخشند.
پس از فروکش نمودن درگیریهای چچن و انجام عملیات تروریستی به نام مسلمانان چچن در مسکو چند شهر دیگر روسیه، آنها نیز به افغانستان سرازیر شدند و سناریوی 11 سپتامبر به نمایش درآمد تا مثلاً القاعده و بن لادن و سپس طالبان، هدف توجیهی حمله، حضور و سلطه نظامی افغانستان باشد.
دامنهی عملیاتهای تروریستی این گروهک فراماسون صهیونیستی به رهبری سازمانهایی چون سیا و موساد و آنتلی جنت سرویس، به سرعت در کشورهای پاکستان، عراق، مصر و چند کشور دیگر گسترانیده شد، تا منطقه کاملاً به آشوب کشیده شده و زمینه برای حضور نظامی امریکا در کلیه این کشورها فراهم گردد.
و – در سوریه چه خبر است:
تجزیه خاک سوریه، طرح دیرینهی امریکا در تشکیل خاورمیانه جدید به مرکزیت اسرائیل بود که با توجه به موج بیداری اسلامی و تحولاتی که در تونس، مصر، لیبی، بحرین و ...، پیشآمد، اقدام عاجل جهت تحقق آن را به جلو انداخت.
طرح جداسازی کردستانهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه و تبدیل آن به اسرائیل دوم در این سوی خاورمیانه، تنها راه نجات اسرائیل و گسترش سلطهی آنان از نیل تا فرات از یک سو و ایجاد آشوب، جنگ داخلی و سپس داعیههای ارضی از سوی دیگر بود و بدیهی بود که برخورد هر کشوری با تجریهطلبان، جنگ و قتل عام در پی داشته و دارد که زمینهساز بینالمللی کردن قائله، کشاندن موضوع به شورای امنیت و صدور مجوز برای حضور نظامی ناتو گردد و اگر تصویب نشد، امریکا به عنوان منجی یک سویه تصمیم به حمله نظامی بگیرد.
اقدام جهت تحقق این طرح، با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، از طریق متحد کردن گروهکهای تروریستی اشرف، کومله (که بیشتر به بهاییت وابسته است)، منافقین و ... در منطقه کردستان ایران آغاز شد.
در ایران نتیجه نگرفتند، اما به محض حمله نظامی امریکا به عراق به بهانهی سلاحهای کشتار جمعی صدام (که اگر چیزی داشت، آن را نیز خودشان فروخته بودند)، ابتدا و قبل از هر چیز کردستان عراق مستقل شد.
پس از آن سوریه که بزرگترین حامی لبنان و دشمن جدی اسرائیل به شمار میرفت، هدف قرار گرفت. لذا تمامی گروهکهای تروریستی سازماندهی شده، چون القاعده، طالبان، پکک و ... که هیچ کدام سوری نبودند، به آن کشور اعزام شدند و عملیات تروریستی آغاز شد.
امریکا به این درگیریها، رنگ دینی داد تا چندین بهره ببرد: اول آن که اختلافات دینی و مذهبی را تشدید و حتی به جنگ بکشاند – دوم آن که میداند در هر کشور اسلامی، جمعیت قابل توجهی از مذاهب مختلف وجود دارد و میتواند به بهانه اختلافات مذهبی آنها را به جان هم اندازد – سوم آن که جذب نیرو فقط با پول ممکن نبود، لذا نام «سلفی و تکفیری» به عنوان مذهب را زنده کردند تا علمایشان فتوا دهند و جوانان به انگیزهی مذهبی جذب شوند – چهارم آن که این جنایات هولناک بنا بر انگیزه دینی و فتاوا انجام پذیرد تا کسی دچار عذاب وجدان نشود – پنجم آن که مسلمانان منطقه را چون همان اسلافشان (عبدالوهاب و بن سعود)، به وحشت و تسلیم بکشانند – ششم آن که در عین به بیگاری کشیدن این نیروها، موج اسلام هراسی در غرب را تشدید کنند و چهرهی تروریست و وحشتناک از مسلمانان بسازند و به موقع اعلام کنند که هدف اینها از همان ابتدا کشتار مسیحیان و یهودیان بوده است و ... .
لازم به ذکر است که امریکا و متحدان اروپایی نیز افراد شرور، ولی سازماندهی شده خود را به سوریه اعزام کردند تا از سویی به تروریستها کمک کنند و از سویی کشور و ملت خود را از شرّ آنها در امان بدارند. (لینک - متحدین اروپایی، شیوخ عرب و ترکیه، بازندگان اصلی جنگ «سیاسی – شیمیایی» امریکا در سوریه)
نکته: فتاوای اخیر علمای وهابی سعودی مبنی بر حلال کردن نوامیس مخالفین – جهاد نکاح – حلال کردن متعه و دست آخر حلال کردن محارم (مثل مادر و خواهر) برای رفع مشکل جنسی تروریستهای سوریه، به خوبی نشان از دوری از اسلام و فراماسون بودن این تشکیلات دارد.
البته آن چه بیان شد، فقط اشارهای گذرا به این ماجراها، جهت تقریب ذهن کاربران گرامی بود. بدیهی است که تحلیل مستند این جریانها، کاری لازم و ضروری است و آگاه نمودن اذهان عمومی مسلمانان جهان از این توطئههای صهیونیستی واجب است، که وظیفه، تکلیف و رسالت آن بر عهدهی محققان، اساتید دانشگاهها، مبلغان و رسانهها میباشد.
- تعداد بازدید : 2364
- 3 مهر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی جنگ و جهاد