میگویند: خدا (العیاذ بالله) آن قدر حقیر است که در قرآن ابولهب را لعن میکند! (ارشد عمران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): بدیهی است آنان که با چنین لحنی در مورد خداوند متعال سخن میگویند و نیز با جسارت، جهالت و حماقت تمام، چنین اهانتهایی به او نسبت میدهند، نه تنها اصلاً خدا را نمیشناسند و قبول ندارند، بلکه بغض و دشمنی هم دارند. اینها افراد حقیری هستند که بزرگی خود را در جنگ با خدا میبینند و میخواهند خود را بدین طریق مطرح کنند! خداوند منّان خود در مورد این دسته از بندگانش میفرماید:
«خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» (النحل، 4)
ترجمه: انسان را از نطفهاى آفريده است، آن گاه ستيزهجويى آشكار است.
الف – این دسته، اولین کسانی نیستند که خداوند متعال را حقیر و فقیر میخوانند، در دوران جاهلیت نیز کسانی بودند که خداوند متعال را حقیر و فقیر میخواندند. آن زمان یهودیان چنین سخنانی میگفتند و امروزه نیز همان صهینویسم و عواملش چنین میگویند. اینها همه دین کُش و پیامبر کُش بوده و هستند:
«لَّقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيق»
ترجمه: البته خدا سخن كسانى را كه گفتند: خدا فقير است و ما توانگريم، شنيد. آنچه را كه گفتند و پيامبرانى را كه به ناحق كشتند [به حسابشان] خواهيم نوشت و خواهيم گفت: بچشيد عذاب سوزان را.
*- یک موقع کسی راجع به آیات قرآن کریم و یا حتی خداوند متعال سؤال، شبهه و بحث دارد، یا شاید اصلاً قبول نداشته باشد، این یک مقولهی دیگری است، اما یک موقع کسی میگوید: خدا هست، ولی عادل نیست – خدا هست، ولی فقیر یا حقیر است – خدا هست، ولی دستش بسته است و کاری نمیتواند بکند (وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ ... - و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد! و به سزاى اين [ناروا] كه گفتند از رحمت خدا دور گشتند)، و ...، اینها همه چون ابلیس لعین، در وجود خدا شک ندارند، اما با او لجاج و عناد دارند، تا حدّی که وقتی نام خدای واحد و سبحان به میان میآید، قلبشان مشمئز میگردد، اما با یاد طواغیت محبوب خود، دلشان باز میشود:
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمر، 45)
ترجمه: و چون خداوند به تنهايى (وحدانیت) ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند منزجر و متنفر گردد، و چون كسانى ديگر جز او (بتها و طاغوتها و نفسانیات) ياد شوند، به ناگاه خوشحالى مىكنند.
ب – این مقدمه برای آن بیان شد که عزیزان بدانند اولاً هیچ یک از این حرفها جدید نیست و اعراب جاهلیت و یهودیان دینستیز و پیامبر کُش نیز عیناً چنین میگفتند و اینها به همانها تأسی میکنند؛ و ثانیاً این قبیل گویندگان، نه تنها شناختی از خدا و اندک ایمانی ندارند، بلکه اساساً عنود هستند و با خدای عزّوجلّ دشمنی دارند. لذا وقتی چیزی میگویند، نباید گمان شود که لابد شبههای مطرح کردهاند و حتماً باید پاسخ داده شود، چرا که اصلاً به دنبال پاسخ نیستند و چه بسا خودشان نیز پاسخ را به خوبی میدانند.
ج – اگر کسی وجود خداوند متعال را اصلاً قبول ندارد، پس نباید بگوید که او فقیر، ظالم یا ... هست یا نیست، اما اگر کسی قبول داشته باشد، میداند خدایی که سبحان «منزه از هر نیستی، کاستی و نقص» نباشد، خدا نیست. یا خدایی که حقیر، کوچک، محدود و یا فقیر و نیازمند به غیر باشد، خدا نیست، بلکه موجود و مخلوقی مانند ما انسانهاست که به رغم آن که سرآمد همه مخلوقات هستیم (حقیر و فقیر) میباشیم و او غنی و بینیاز است:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر، 15)
ترجمه: اى مردم، شما به خدا نيازمنديد (فقیر و محتاج درگاه الهی هستید)، و خداست كه بىنيازِ ستوده است.
د – قرآن کریم کتابی است شامل جهانبینی و معرف شناسی و نیز بایدها و نبایدهای منطبق با حقایق عالم هستی، برای رشد و به تکامل رسیدن بشر، «یعنی قرب الی الله که کمال محض است»؛ و حکمت نزول آن نیز نیاز بشر به این اطلاعات و معلومات میباشد و نه نیاز نازل کننده.
قرآن کریم، مانند کتب بشری و به ویژه جهانبینیهای مادیون، کتابی نیست که اول و آخرش افتاده باشد و یا به آن چه نیاز بشر برای رشد و کمال است، اشاره ننموده باشد. لذا در قرآن هم سخن از مبدأ (اول) به میان آمده و هم از معاد (آخر) – هم سخن از ملائک به میان آمده و هم از حیوانات و جامدات و سیارات...؛ و مهمتر آن که قرآن کریم کتاب انسانشناسی است. انسانی که «عقل» دارد و باید قوهی عاقله را به کار بیاندازد تا از سطح حیوانیت بدن، رشد و ترقی یابد:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (الأنبیاء، 10)
ترجمه: هر آينه به سوى شما كتابى فروفرستاديم كه در آن ياد (ذکر) شماست. آيا خرد را كار نمىبنديد؟
ﻫ – اصلیترین مسئلهی مبتلابه انسان که سبب سلامت و هلاکت معنوی و حتی مادی او میشود، «دوست شناسی و دشمن شناسی» است. لذا هم چنان که انسان اگر سلامتی بدن را بشناسد، اما بیماری را نشناسد، در مهلکه میافتد، اگر دوست (عوامل رشد) و دشمن (عوامل هبوط، سقوط و هلاکت) را نشناسد نیز به هلاکت میافتد.
از این رو خداوند حکیم و علیم و منّان، در قرآن کریم، هم سخن از معرفی «ولایت حقه» دارد که انسان را به نور میبرد و هم سخن از «ولایت باطل» دارد که انسان را به ظلمات میکشاند. هم سخن از «امام حق» دارد که به سوی او هدایت میکند و هم سخن از «امام باطل» دارد که به سوی آتش دعوت میکند – هم سخن از راه نجات و فلاح (صراط مستقیم) دارد و هم سخن از راه انحراف و سقوط (صراط الجحیم) دارد – هم با معرفی صفات مؤمنین، آنها را میشناساند و هم با معرفی صفات کفار، مشرکین، منافقین، فاسدین، فاسقین، فجار و مستکبرین، آنها را میشناساند ... تا انسان با عقل، آگاهی و اراده انتخاب کند، به خوبی هدایت شده و گمراه نگردد.
«لعن» نیز نه فحش است و نه بد و بیراه. بلکه یعنی «دور از رحمت». پس انسان در «دوست شناسی و دشمن شناسی» و نیز در صراط شناسی و امام شناسی، باید بداند که چه اهدافی باطل است؟ چه راههایی به سوی هلاکت است؟ کدام صفات حیوانی و شیطانی است و خلاصه آن که کدام دسته از افراد یا جریانها دور از رحمت الهی هستند.
از جمله مصادیق ملعون (دور از رحمت) در کلام الهی، شخص ابلیس است، کل شیاطین جن و انس هستند، منافقین هستند، ظالمین هستند، امثال ابوجهل و ابولهب هستند، کسانی که خدا را فقیر و حقیر میخوانند هستند (آیه فوق)، کسانی که به زنان پاکدامن نسبت ناروا میدهند هستند، کسانی که حقایق را پوشانده و آیات خدا را تکفیر میکنند هستند ... چنان چه در مورد این گروه آخر، شدیدترین لعنها در یک آیه بیان شده است:
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (البقره، 159)
ترجمه: كسانى كه آنچه را ما از حجّتهاى روشن و رهنمونى فرو فرستاديم، پس از آنكه آن را براى مردم در كتاب بيان كرديم، مىپوشانند خدا و لعنتكنندگان لعنتشان مىكنند.
و از جمله، کفار عنود و لجوجی هستند که کافر زیستند و بالاخره کافر هم از دنیا رفتند. این دسته را خدا، ملائک و جمیع انسانها لعنت میکنند:
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» (البقره، 161)
ترجمه: به يقين كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر مردند لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها باد.
پس لعن، چه در کلام وحی، چه در ادعیه یا زیارات، دشمن شناسی و اعلام مواضع است. هر کجا سخن از «لعن» به میان آمد، انسان عاقل، انسان با شعور، انسان متفکر، انسان موحد و مؤمن، میفهمد که این صفات، این گروه یا این دسته از افراد یا جریانات نظری و عملی، به دور از رحمت خدا هستند. پس نه تنها به آنها نزدیک نشده و تأسی نمیکند، بلکه آنان را دشمنان سعادت دنیا و آخرت خود میداند که از جمله فرعون و فرعونیان، طواغیت و ابولهبها و نوچههایشان در طول زمان میباشند.
- تعداد بازدید : 6049
- 10 مهر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن