پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در متن سؤال قید شده که اگر دلیل قرآنی مبنی بر بدون پدر متولد شدن حضرت عیسی علیهالسلام، آیه ذیل میباشد، ممکن است منظور از «آدم» در این آیه، هر آدمی باشد:
«إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» (آلعمران، 59)
ترجمه: در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش، پس وجود يافت.
الف – این آیهی مبارکه نیز یکی از دلایل قرآنی دال بر تولد بدون پدر حضرت مسیح (ع) میباشد. دقت شود که:
اولاً: «آدم» یک اسم خاص است که به حضرت آدم ابوالبشر تعلق دارد و اگر منظور هر انسانی بود، یا از واژهی «بنی آدم» استفاده میشد، یا انسان و یا بشر و یا ناس.
ثانیاً: هیچ کس جز حضرت آدم، فقط از خاک خلق نشده است. لذا در آیات دیگر که به خلقت سایر بنیآدم اشاره دارد، ضمن آن که میفرماید ریشهی خلقت همه شما همان خاک است، میافزاید: (و بعد از نطفه). یعنی مابقی مستقیم از خاک خلق نشدهاید، بلکه از تبدیل خاک به مواد غذایی، و سپس به خون و سپس به نطفه که آن هم به واسطه ازدواج منتقل میشود، خلق شدهاید، مانند:
«وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا...» - و خدا[ست كه] شما را از خاكى آفريد سپس از نطفهاى آنگاه شما را جفت جفت گردانيد ... (فاطر، 11)
ثالثاً: در این آیه تصریح دارد که نوع خلقت حضرت مسیح علیهالسلام، مانند حضرت آدم و مبتنی بر «قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ – به او گفت باش، پس بود شد» میباشد. یعنی خلقتی از نوع «عالم امر» که دیگر آن اسباب، وسایل و واسطههای «عالم خلق» را ندارد. مثل خلقت روح که فرمود بگو «من امر ربّی» میباشد، یعنی از عالم امر است و نه مثل خلقت جسم که مرحله به مرحله و واسطه به واسطه از عالم خلق میباشد.
ب – اما آیات دیگری نیز دال بر این معنا وجود دارد، مثل آن که فرمود: ملائکه آمدند و به حضرت مریم علیهاالسلام بشارت پسری به نام مسیح عیسی پسر مریم «اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ» دادند (در حالی که باید به اسم پدرش خوانده میشد). پسری که وجیه دنیا و آخرت است و در گهواره سخن میگوید و از صالحین است. اما حضرت مریم علیهاالسلام متعجب و وحشتزده گردید و سؤال کرد که برخورداری از فرزند، در حالی که هیچ مردی مرا لمس نکرده است؟! این چگونه ممکن است؟! و خداوند متعال مجدد تصریح میکند که برای خلق هیچ نیازی به اسباب و وسایل ندارد، این اسباب برای ماست، اما اگر امر او تعلق بگیرد، فقط فرمان بودن میدهد:
«قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُون» (آلعمران، 47)
ترجمه: [مريم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آن كه بشرى به من دست نزده است؟! گفت چنين است [كار] پروردگار؛ خدا هر چه بخواهد مىآفريند چون به كارى فرمان دهد فقط به آن مىگويد باش پس مىباشد.
ج – اما در مورد مرگ حضرت مسیح علیهالسلام، در متن سؤال به آیه ذیل که دال بر مرگ همه نوع بشر و همه انبیا میباشد اشاره شده است [و جالب آن که میفرماید در حالی که حتی تو هم میمیری، آنها زنده بمانند؟!) یعنی اگر حیات جاویدان برای کسی متصور باشد، حق توست.
«وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُون» (الإنبیاء، 34)
ترجمه: و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروى، پس آنان جاوید بمانند(؟!)
ج/1: البته که همگان مرگ را درک خواهند نمود، چنان چه فرمود: «کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ - هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد (العنکبوت،۵۷)»، اما این که چه کسی، در چه زمانی، کجا و چگونه میمیرد، بیان نشده است.
ج/2: پیروان قرآن و آگاهان نیز [بر عکس آن چه در اذهان عمومی رایج شده است]، قائل نیستند که حضرت مسیح علیهالسلام حتماً زنده است تا برای آن دلیل قرآنی بیاورند.
در قرآن کریم، نه بر زنده ماندن آن حضرت (ع) تصریح شده است و نه بر مرگ او. بلکه میفرماید که خداوند به ایشان خبر داد که من حقیقت تو را تحویل میگیرم «إنّي متوفّيك». این واژهی «توفی» به معنای تحویل گرفتن، همان است که برای مرگ اشخاص دیگر نیز به کار میرود (اَلَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ). لذا خدا به ایشان فرمود که من تماماً تو را تحویل میگیرم و بالا میبرم و از شرّ کفار نجاتت میدهم:
«اِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» (آلعمران، 55)
ترجمه: [ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت: اى عيسى من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مىبرم و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيدهاند پاك مىگردانم و تا روز رستاخيز كسانى را كه از تو پيروى كردهاند فوق كسانى كه كافر شدهاند قرار خواهم داد آنگاه فرجام شما به سوى من است پس در آنچه بر سر آن اختلاف مىكرديد ميان شما داورى خواهم كرد.
ج/3: در آیات دیگر نیز تصریح مینماید که خلاف آن چه شایع کردهاند، حضرت مسیح علیهالسلام، نه کشته شد و نه به صلیب کشیده شد. این حرفها همه شایعه، دروغ و مبتنی بر ظن و گمان آنهاست، بلکه خدا او را به سوی خویش بالا برد و مجدداً تأکید مینماید که یقیناً کشته نشد – اما نمیفرماید که این «توفی» با مرگ انجام گرفت، یا بعداً مرگشان رسید، یا هنوز زنده است و بعداً میمیرد:
«وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا * بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (النساء، 157 و 158)
ترجمه: و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم؛ و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مىكنند و يقينا او را نكشتند * بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است.
نتیجه:
پس ما قائل نیستیم که ایشان حتماً هنوز هم زنده هستند که دلیل قرآنی نیز بیاوریم و اگر زنده باشند نیز منافاتی با آیات مرگ همگان ندارد. چرا که ممکن است پس از این رفعت، به وقتش مرده باشند و یا پس از رجعت بالاخره بمیرند. پس همگان مرگ را خواهند چشید.
کلمات کلیدی:
قرآن