پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چنین صغری و کبرایی را برای این نتیجهگیری چگونه به هم ربط دادهاند؟! «چون در به دنیا آمدن اختیاری نداشتم، نتیجه میگیریم که خدایی نیست»؟! اتفاقاً چون از یک سو در به دنیا آمدن خودشان و خلقت سایر پدیدههای عالم هیچ نقش و اختیاری ندارند و از سوی دیگر نظام خلقت را علیمانه و حکیمانه و هدفدار میبینند، باید نتیجه بگیرند که «پس لابد خدایی هست».
خداوند متعال در آیات متعددی در قرآن کریم، ذهن و عقل بشر را به همین منطق معطوف میدارد و سؤال مینماید که آیا شما یا امثال شما زمین، آسمانها، خودتان و دیگران را خلق کردهاید؟! بدیهی است که پاسخ عقل این خواهد بود که خیر، ما نقشی نداشته و نداریم، پس باید دیگری خلق کرده باشد که خودش دیگر مخلوق دیگری نباشد.
«نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ * أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ * أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» (الواقعه، 57 تا 59 )
ترجمه: ما شما را آفريدهايم ، پس چرا تصديق نمیکنيد؟! * آيا آنچه از منی (نطفه در رحم) مىريزيد ديدهايد؟! * آيا شما آن را خلق مىكنيد يا ما آفرينندهايم.
و البته تأکید و تصریح مینماید که اگر تمامی عواملی که به زعم شما سبب خلقت هستند را کنار هم جمع کنید و همه دانشمندان و امکان خود را تجمیع کنید، نه تنها قادر به خلق یک مگس نخواهید بود، بلکه اگر آن مگس در لحظهای که روی بدن شما یا غذای شما مینشیند، برداشتی کند، نمیتوانید آن را پس بگیرید:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» (الحج، 73)
ترجمه: اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهيد كسانى را كه جز خدا مىخوانيد هرگز [حتى] مگسى نمىآفرينند، هر چند براى [آفريدن] آن اجتماع كنند؛ و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد، نمىتوانند آن را بازپس گيرند؛ طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
الف – چه خدایی باشد و چه نباشد [که هست]، انسان در پدید آمدن و خلقت خودش اختیاری ندارد. پس چرا از این جبر نتیجه نگرفتند که «طبیعت» نیست و نتیجه گرفتند که خدا نیست؟!
ب – نه خدا برای خلقت از انسان کسب اجازه مینماید و نه طبیعت؛ و اساساً موجود قبل از خلقش در عدم است و وجودی ندارد که خوشایند او را سؤال کنند، پس چرا از این جبر نتیجه گرفتند که خدا نیست؟! آیا میتوان گفت: چون پدر و مادر در انعقاد نطفه از من اجازه نگرفتند و من اختیاری نداشتم، پس پدر و مادر نیستند؟!
ج – سؤال، مشورت و کسب اجازه، برای کسی است که «ولایت = صاحب اختیاری» ندارد. حال یا علمش کامل نیست و ولایت علمی ندارد و میپرسد تا بداند – یا حکیم نیست و با دیگران مشورت مینماید تا باب حکمت به رویش باز شود و به چند و چون کارش اشراف و ولایت بیشتری پیدا نماید – و یا اختیار آن چه قصد نموده را ندارد و کسب اجازه مینماید.
حال آیا بشر مدعی انتظار دارد که خداوند علیم، حکیم، قادر و خالق، برای خلقت (آن هم قبل از خلقت و پیدایش) از انسان کسب اجازه کند و یا مشورت نماید و اگر ننمود تکذیبش میکنند؟!
حال اگر تکذیب کنند، جایگزینش چیست؟ طبیعت؟ مگر طبیعت سؤال، مشورت یا کسب اجازه نموده است؟!
ج – فرمود هدف از خلقت (برای انسان)، عبادت و کمال است – این دیگر نقد و اثبات نمیخواهد. چه آنان که با حقایق عالم هستی آشنا شده و ایمان آوردهاند و چه آنان که حقایق را پوشانده و کافر شدهاند، میبینند که همه چیز رشد کمالی دارد و بشر فطرتاً عاشق کمال است. پس لابد این «کمال» وجود دارد که نوع بشر عاشق اوست. هر چند ممکن است مصداق کمال را اشتباه بگیرد و ناقص و فانی را کمال پندارد.
به قول امام خمینی (ره): عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی