پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): درسها و عبرتها عاشورا، مبحث بسیار مهم و تأثیرگذاری در آیندهی کشور، ملت و جهان اسلام است، مبحثی که متأسفانه به حد لازم به آن توجه نشده است. اما ایشان خود در بیان «عبرتهای عاشورا»، یعنی بررسی و آسیبشناسی برای اطلاع از چرایی وقوع فاجعهای چون عاشورا، نکات بسیار مهمی را تبیین نمودهاند. از جمله:
«... عبرت ماجراى امام حسين اين است كه انسان فكر كند در تاريخ و جامعه اسلامى؛ آن هم جامعهاى كه در رأس آن، شخصى مثل پيامبر خدا - نه يك بشر معمولى - قرار دارد و اين پيامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصوّر بشرى و با اتّصال به اقيانوس لايزال وحى الهى و با حكمت بىانتها و بىمثالى كه از آن برخوردار بود، در جامعه حكومت كرده است و بعد باز در فاصلهاى، حكومت على بن ابىطالب بر همين جامعه جريان داشته است و مدينه و كوفه، به نوبت پايگاه اين حكومت عظيم قرار گرفتهاند؛ چه حادثهاى اتّفاق افتاده و چه ميكروبى وارد كالبد اين جامعه شده است كه بعد از گذشت نيم قرن از وفات پيامبر و بيست سال از شهادت اميرالمؤمنين عليهما السّلام، در همين جامعه و بين همين مردم، كسى مثل حسين بن على را با آن وضع به شهادت مىرسانند؟!
چه اتّفاقى افتاد و چطور چنين واقعهاى ممكن است رخ دهد؟ آن هم نه يك پسر بى نام و نشان؛ بل كودكى كه پيامبر اكرم، او را در آغوش خود مىگرفت، با او روى منبر مىرفت و براى مردم صحبت مىكرد. او پسرى بود كه پيامبر دربارهاش فرمود: «حسين منّى و انا من حسين(1)». رابطه بين اين پدر و پسر، اين گونه مستحكم بوده است. آن پسرى كه در زمان حكومت اميرالمؤمنين، يكى از اركان حكومت در جنگ و صلح بود و در سياست مثل خورشيدى مىدرخشيد. آن وقت، كار آن جامعه به جايى برسد كه همين انسان بارز و فرزند پيامبر، با آن عمل و تقوا و شخصيت فاخر و عزّت و با آن حلقه درس در مدينه و آن همه اصحاب و ياران علاقه مند و ارادتمند و آن همه شيعيان در نقاط مختلف دنياى اسلام را با آن وضعيت فجيع محاصره كنند و تشنه نگه دارند و بكشند و نه فقط خودش، بلكه همه مردانش و حتّى بچه شش ماهه را قتل عام كنند و بعد هم زن و بچه اينها را مثل اسراى جنگى اسير كنند و شهر به شهر بگردانند. قضيه چيست و چه اتّفاقى افتاده بود؟ اين، آن عبرت است.
... يكى از مسائلى كه عامل اصلى چنين قضيهاى شد، اين بود كه رواج دنيا طلبى و فساد و فحشا، غيرت دينى و حسّاسيتِ مسؤوليت ايمانى را گرفت. اين كه ما روى مسأله فساد و فحشا و مبارزه و نهى از منكر و اين چيزها تكيه مىكنيم، يك علّت عمدهاش اين است كه جامعه را تخدير مىكند. همان مدينهاى كه اوّلين پايگاه تشكيل حكومت اسلامى بود، بعد از اندك مدّتى به مركز بهترين موسيقیدانان و آواز خوانان و معروفترين رقاصّان تبديل شد؛ تا جايى كه وقتى در دربار شام مىخواستند بهترين مغنّيان را خبر كنند، از مدينه آوازه خوان و نوازنده مىآوردند!
اين جسارت، پس از صد يا دويست سال بعد انجام نگرفت؛ بلكه در همان حول و حوشِ شهادت جگر گوشه فاطمهزهرا سلام اللَّه عليها و نور چشم پيامبر و حتى قبل از آن، در زمان معاويه اتّفاق افتاد! بنابراين، مدينه مركز فساد و فحشا شد و آقا زادهها و بزرگ زادهها و حتى بعضى از جوانان وابسته به بيت بنى هاشم نيز، دچار فساد و فحشا شدند! بزرگان حكومت فاسد هم مىدانستند چه كار بكنند و انگشت روى چه چيزى بگذارند و چه چيزى را ترويج كنند. اين بليّه، مخصوص مدينه هم نبود؛ جاهاى ديگر هم به اين گونه فسادها مبتلا شدند.
تمسّك به دين و تقوا و معنويّت و اهميت پرهيزكارى و پاكدامنى، اين جا معلوم مىشود. اين كه ما مكرّر در مكرّر، به بهترين جوانان اين روزگار كه شما باشيد، اين همه سفارش و تأكيد مىكنيم كه مواظب سيل گنداب فساد باشيد، به همين خاطر است.» (5/10/1374)
کلمات کلیدی:
رهبری