ش (تهران): آیا در جامعه دینی ما امکان تبلیغ ادیان و گروههای دیگر وجود دارد؟ توضیح: قبلاً پاسخهای مندرج در سایت به ویژه در زمینهی محدودیتهای غرب در آزادی بیان و ... را خواندهام (1). اما منظور این است که ...
توضیح: قبلاً پاسخهای مندرج در سایت به ویژه در زمینهی محدودیتهای غرب در آزادی بیان و ... را خواندهام (1). اما منظور این است که آیا ادیان یا هر گروهی با هر اعتقادی تریبونی برای گفتن حرف خود دارند؟ مگر اسلام در پاسخ دادن به شبهات مشکلی دارد که جنبهی تدافعی به خود بگیرد؟
x-shobhe: در مورد ادیان باید به صراحت گفت: اگر منظور از تبلیغ، صرفاً معرفی یا تبلیغ دین و مذهب باشد، مجاز هستند. اما اگر قرار باشد به خاطر وابستگیهای دینی یا مذهبی به بیگانگان (مانند کلیسای کاتولیک به وایتکان – پروتستان به شواری پروتستان در آمریکا – یهودیت به اسرائیل – اهل سنت به سعودی یا مصر و ...) به بهانهی تبلیغاتی دینی و مذهبی، جاسوسی کنند و یا بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اقدامی کنند، خیر، مجاز نیستند.
همگان شاهدند که امروزه کلیساها به راحتی فعالیتهای مذهبی و حتی فعالیتهای تبلیغاتی خود را در سطح گسترده انجام میدهند. نه تنها کلیساها و سایر نهادهای دینی وابسته به کلیسا، بلکه به بهانهی نهادهای فرهنگی وابسته، باشگاهها، کلوپها و ... نیز که عوامل جانبی جذاب بسیاری نیز دارند، به راحتی فعالیت تبلیغاتی میکنند. تا آنجا که اگر احیاناً چند نفر هم به مسیحیت بگروند، آنها را به صورت گروهی در آب دریای شمال ایران غسل تعمید میدهند که خود تبلیغات دیگری نیز باشد.
چاپ کتب، بروشورهای تبلیغاتی، ترجمه انجیل به زبان فارسی و توزیع آن، انتشار مجلات، برخورداری از ایستگاه رادیویی برای تبلیغ انجیل و نیز ایستگاه رادیویی ارامنه و ...، همه از سایر امکانات تبلیغاتی مسیحیان است که در جمهوری اسلامی ایران به صورت رسمی استفاده میکنند.
جالب است بدانیم اغلب مردم ما گمان میکنند که «ارمنی» نیز یکی از مذاهب مسیحیت است. در صورتی که اصلاً چنین نیست. بلکه ارامنه، خود را از اتباع معنوی (و شاید هم به صورت پنهان از اتباع ملی) کشور ارمنستان میدانند و به همین دلیل به آنها «ارمنی» گفته میشود و به زبان ارمنی نیز تکلم میکنند و به راحتی نیز تبلیغ میکنند. ارمنی، یک مذهب نیست، بلکه یک ملیت خارجی است، لذا هر چند که این دیگر تبلیغ دینی نیست، بلکه تبلیغ به وابستگی به یک کشور دیگر است که از موارد جرم سیاسی در هر کشوری محسوب میگردد! اما در ایران به خاطر لطف و کرم از یک سو و بی دقتی مسئولین فرهنگی از سوی دیگر، بسیار آزادانه و گاه گستاخانه عمل میشود.
یهودیت، به طور کلی اعتقادی به تبلیغات دینی ندارد، چرا که اساساً طبق آییننامههای دینی و سازمانی خود عضو جدید نمیپذیرند، مگر به ندرت که جنبهی تبلیغاتی سیاسی و اقتصادی گستردهای به نفع اسرائیل داشته باشد. چنان چه به رغم آییننامه تشکیلاتی مبنی بر عدم پذیرش گرویدهی جدید به یهودیت، تبلیغ کردند که «مادونا» به یهودیت گروید و او نیز عکس خود را با آرم «فراماسون» که در پشت لباسش دوخته بود، منتشر نمود!
در سایر کشورها نیز یهودیت تبلیغ دینی برای جذب دیگران ندارد، بلکه صهیونیسم است که کلیهی ابزار قدرت اقتصادی و تبلیغاتی و خبری و هنری و ... را در ید قدرت خود گرفته است و در ایران نیز به حد توان خود به همین شکل عمل مینماید. باید اذعان داشت که همه تهاجمات فرهنگی مستقیم و غیر مستقیم بر علیه اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران، نشر فرهنگ فساد و فحشا، توطئهها و فتنههای سیاسی و ...، همه از مصادیق همین تبلیغات صهیونیسم است که گاه به صورت آزاد و رسمی صورت میپذیرد و گاه به صورت غیر مستقیم و یا با استفاده از ابزار تبلیغاتی سایبری و ... صورت میپذیرد. و هر گاه جاسوسی دستگیر شود، فریاد خفقان در ایران بلند میشود و دستهای مستقیم و غیر مستقیم برای جلوگیری از محاکمه و تلاش برای آزادی او به کار میافتد!
زرتشتیها نیز برای انجام تبلیغات آزاد هستند و کم و بیش تبلیغ هم میکنند. اما آنها تشکیلات بسیار بستهای هستند که بر حفظ موقعیت خویش میکوشند و مایل نیستند که در ایران ـ که کشور مادری دینشان محسوب میگردد – ریسک کرده و به خاطر جذب چند نفر، سر و صدای تبلیغاتی راه بیاندازند، اگر چه از تبلیغات بی سر و صدا نیز غافل نبودند. کارشناسان دینی به رادیو میفرستند - سایتهای آنان به صورت رسمی فعال است. مجالس سخنرانی و وعظ و تبلیغ دارند – جزوات کوچک منتشر میکنند - آرم خود را در میان جوانان و تاکسیها و ... پخش میکنند، شعایر خود را نشر میدهند و ... . اما همان طور که بیان شد، زیاد سر و صدای تبلیغاتی به راه نمیاندازند، چرا که هجمهی تبلیغاتی مقابل (اسلام) با امکاناتی که در اختیار دارد، میتواند آنها را – با توجه به این که جاذبهی زیادی نداشته و نیز از مرکزیتهای خارجی قدرتمند برای حمایت مالی و ... برخوردار نمیباشند - برای همیشه محو و نابود نماید. پس این حرکت آرام زرتشتیها، نه از جو خفقان در ایران، بلکه نوعی استراتژی و تاکتیک تبلیغاتی است که خود برگزیدهاند و موفق هم بودند!
اما راجع به گروهها یا اندیشههای متفاوت مسئله فرق دارد. به عنوان مثال: وهابیت نه دین است و نه مذهب و نه یک اندیشه، بلکه یک تشکیلات مخوف و قدرتمند جاسوسی و بنیان شده از سوی انگلیس است و امروزه نیز توسط سازمانهای آنتنی جنت سرویس، سیا و موساد هدایت و حمایت میگردد، لذا هیچ مجوزی برای فعالیت و تبلیغ در ایران نداشته و نباید داشته باشد. هر چند که متأسفانه به راحتی و به حد گستردهای به ویژه در مناطق مرزی فعالیت تبلیغی و حتی سیاسی آشکار و مستتر دارد. تا آن جا که نماینده یک گروه اهل سنت، که در واقع اهل سنت نیست، بلکه وابسته به وهابیت است، به راحتی با آنها ارتباط تشکیلاتی میگیرد، در ایران فعالیت تبلیغاتی میکند، حتی مجلس روضهخوانی (بدعت در اهل سنت) برای صحابه برقرار میکند و به صورت رسمی و علنی و گسترده به مقام معظم رهبری هم انتقاد میکند که چرا از «زبیر» بد یاد کرد؟! (2)
یا «بهاییت» که آن نیز یک سازمان و تشکیلات ماسونی و بنیان شده توسط انگلیس است. مرکز آنها شهر «عکا» در اسرائیل بوده که قبر بنیانگذارشان در آنجاست. تشکیلات بهاییت از همان ابتدای تأسیس تا کنون، یک تشکیلات جاسوسی برای صهیونیسم و اسرائیل بوده است و بدیهی است که نه تنها تبلیغ، بلکه اجازهی هیچگونه فعالیتی ندارد.
سایر اندیشهها، مانند: مدرنیسم، لیبرال دمکرات، فمینیسم، مدرنیتهی سیال و ...، اگر چه همگی تشکیلات و سازمان بوده و بدون هیچ شکی همگی به صورت ستون پنجم فعالیت تشکیلاتی دارند، اما چون ظاهرشان فقط اندیشه است، به راحتی تبلیغ میشوند. چنان چه سر تا سر بازار کتاب، چه علمی – چه سیاسی – چه فلسفی ... و حتی کتابهای کودکان و نوجوانان، مملو از کتبی است که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز ترجمه، تألیف و انتشار گرفتهاند(؟!) متأسفانه اساتید دانشگاهی وابسته به این اندیشهها، نه تنها آنها را به عنوان موضوع درس تدریس میکنند، بلکه تبلیغ هم میکنند و حتی از نمره به عنوان یک سلاح برای القای این اندیشههای منحط سوء استفاده میکنند! کار آن قدر وقیح است که اگر دانشجو کلامی از قرآن یا حدیث (به عنوان یک اندیشهای دیگر) در نقد آن نظریات بگوید، به او با عتاب خطاب میشود که دانشگاه جای بحث علمی است نه این حرفها و اگر زیادهروی کند، نه تنها در انزوا قرار میگیرد، بلکه حتی نمره نگرفته و آن واحد را نمیتواند بگذراند!
تقریباً میتوان اذعان داشت که تمامی فیلمهای سینمایی و سریالهای ایرانی که با بودجهی این ملت مسلمان ساخته شده و با امکانات جمهوری اسلامی ایران به اذهان عمومی مسلمانان القا میشود، تبلیغ گسترده، صریح و عیان اندیشههای منحط غرب است (؟!)
اما، جالب آن که آنان همیشه پرچم مظلومیت، خفقان و اختناق را پیشاپیش فعالیتهای تبلیغاتی – فرهنگی – جاسوسی و ... حمل میکنند تا نه تنها ذهنی متوجه این همه آزادی عمل و هجم عملیات گستردهی آنان نگردد، بلکه از حربهی مظلومیت نیز استفاده کنند. مضاف بر این که همین پرچم و شعار عدم آزادی بیان – به رغم آن که هر چه دلشان میخواهد میگویند و میکنند – خود بزرگترین تبلیغ بر علیه اسلام و نظام اسلامی است.
دقت شود که در عین حال تبلیغ یک مذهب، با ضد تبلیغ بر علیه اسلام متفاوت است. اما متأسفانه ادیان و گروهها هر دو را انجام میدهند و گاه تأکید و توجهشان به بخش دوم بسیار بیشتر است.
نکتهی آخر آن که «تبلیغ و فعالیت برای براندازی نظام» نه در جمهوری اسلامی ایران، بلکه در هیچ کشور و نظامی جایز نیست. حتی اگر توسط گروهی مسلمان و شیعه انجام پذیرد و حتی اگر رهبرانشان آیات عظام باشند. آزادی در موافق نبودن یا مخالفت فرق دارد با اقدام برای براندازی. نمیشود اقدام برای براندازی را «تبلیغ» نامید. هر چند که بسیاری از گروهها (که در توطئهها و فتنههای اخیر به وضوح شاهد آن بودیم) به آن مبادرت میکنند و فریاد وامظلوما نیز سر میدهند!
اما، به مسئلهی موضع تدافعی نیز باید دقت شود. به ما القا میکنند که اگر آزادی هست، پس چرا شما موضع تدافعی میگیرید؟! چرا نگیریم؟! کجای معنای آزادی بیان این است که شما هر چه خواستید بگویید، اما کسی جواب ندهد یا هر چه خواستید بکنید، اما کسی مخالفت و یا مقابله ننماید؟!
مثال: اگر توجه کرده باشید، به محض آن که خودرویی را به خاطر بلند کردن صدای موزیک متوقف میکنند، با قیافهای مظلومانه شعار داده میشود که «آزادی نیست» و این اختناق است. عامل این جرم دقت نمیکند که اگر تو آزادی که موسیقی گوش کنی، من هم آزادم که گوش نکنم. اما تو با بلند کردن صدای آن، آزادی من را سلب میکنی. به همین دلیل در تمامی کشورهای مترقی، چنین خودرویی را متوقف میکنند و نامش «حقوق بشر» و «دمکراسی توأم با قانونمندی و مدنیت» است، اما در جمهوری اسلامی ایران، نامش فشار، خفقان و اختناق میشود(؟!)
پس «آزادی» دو طرف است و به همین علت مجبور است به چارچوبهایی (قوانین) محدود گردد. اگر اینجا جمهوری اسلامی ایران نیز نبود و اساساً فقط یک بیابان آزاد بود، همین آزادی که آنها به آن قایل بوده و یا در واقع آن را وسیله و حربهی تبلیغاتی بر علیه نظام اسلامی کردهاند، برای این طرف هم وجود دارد. من هم آزادم که هر چه خواستم در جواب بگویم – هر کاری خواستم در مقابل و مقابله بکنم و از امکاناتم برای حفظ خود، دین، نظام و کشورم استفاده کنم. چرا اینجا دیگر آزادی برای آنها معنایی ندارد؟!
- تعداد بازدید : 4075
- 31 تیر 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی