منظور از «کلمات» در آیات قرآن کریم چیست؟ لطفاً کامل توضیح دهید، چون مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. (فوق دیپلم/تبریز)
ایکس – شبهه/ پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: کلمه، معنی جامعی دارد، حتی در فارسی هم همینطور استفاده میشود. مثلاً میتوان گفت «آب» یک کلمه است، یعنی اسم است و اسم نیز نشانه است برای معرفی، شناخت و اشاره به چیزی. همچنین میتوان گفت «فلانی را دو کلمه نصیحت کن». بدیهی است که منظور به کار بردن دو کلمه، آن هم برای نصحیت نیست، بلکه مجموعه سخن و کلامی است که برای خیرخواهی بیان میشود. در فارسی حتی ضربالمثلهایی داریم مانند: «یک کلمه هم از مادر عروس بشنو».
الف - در قرآن کریم گاه «کلمه» به مجموعه وعدههایی که خداوند متعال به رسولش صلوات الله علیه و آله، مبتنی بر نصرت داده است، اطلاق شده، مانند: «وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ - و كلمه خداوند (وعده ازلى او در يارى انبيا و پيروزى دينش بر اديان) است كه والا و برترست، و خداوند مقتدر غالب و صاحب حكمت است». و گاهی تحت عنوان کلمات پست و پایین، به رأیها و تصمیمات کفار اطلاق شده است. «وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى - و سخن كسانى را كه كفر ورزيدند پست كرد». اگر دقت شود، هر دو معنا در یک آیه بیان شده است:
«إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (التوبه، 40)
ترجمه: اگر او را (پيامبر را) يارى نكنيد بىترديد خدا (ياريش مىكند چنان كه) او را يارى نمود هنگامى كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند در حالى كه يكى از دو تن بود، (پيامبر و ابو بكر) آن گاه كه هر دو در آن غار (غار ثور نزديك مكه) بودند، وقتى كه به همراه خود مىگفت: اندوه مخور كه حتما خدا با ماست، پس خدا سكينه و آرامش خود را بر او (پيامبر) فرود آورد و او را با سپاهيانى كه شما آنها را نمىديديد (در جنگهاى اسلامى) تقويت نمود و سخن كسانى را كه كفر ورزيدند پست كرد، و كلمه خداوند (وعده ازلى او در يارى انبيا و پيروزى دينش بر اديان) است كه والا و برترست، و خداوند مقتدر غالب و صاحب حكمت است.
ب – در قرآن گاهی «کلمه» به عنوان یک نشانهی بزرگ الهی، به یک پدیده، یک معجزه و حتی یک انسانی که معجزه است اطلاق شده است. چنان چه حضرت مریم علیهاالسلام را به کلمةاللهی که اسمش عیسی علیهالسلام بشارت میدهد:
«إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» (آل عمران، 45)
ترجمه: [ياد كن] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند: اى مريم خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود كه نامش مسيح عيسىبنمريم است مژده مىدهد در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.
ج – در قرآن کریم، گاه «کلمه» به معنای حرف زدن (تکلّم) به کار میرود که اگر حرف زدن انسان باشد، همین سخن گفتن متعارف همگانی است «قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ – وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ»؛ و اگر کلام خداوند علیم باشد، به آن وحی گفته میشود:
«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ» (الشوری، 51)
ترجمه: و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحى يا از فراسوى حجابى يا فرستادهاى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد آرى اوست بلندمرتبه سنجيدهكار.
همانطور که وقتی حضرت مسیح علیهالسلام را «کلمةالله» میخواند، یعنی همان حرف یا قول. یعنی بر اساس همان «فیقول له کن فیکون» خلق شده است. قول خدا فعل خداست.
د – راهنما، محل آزمایش و اسم اعظم:
و بالاخره گاهی کلمه به فعل (کار) کسی اطلاق شده و گاهی نیز به «علم و آگاهی» از حقایق و اسرار عالم هستی اطلاق شده است.
این حقایق، الفاظ نیستند، بلکه «وجود»های خارجی هستند، لذا همه «اسم الله» و آیات الهی هستند، یعنی نشانههای او که انسان را به سوی رهنما شده و هدایت میکنند و هر چه مرتبه وجودی آنها والاتر باشد، نشانهها و اسمهای برتر میگردند تا برسد به «اسم اعظم و اسمای عظمای» الهی.
بدیهی است که هر مخلوقی، اسم و نشانهی خداست، اما نشانه برتر یا همان اسم اعظم، انسان کامل است که کاملترین و بالتبع برترین نشانهی اوست. لذا اسم اعظم است.
چنین انسانی خودش «کلمةالله» است، سخنش «کلام الله» است و افعالش نیز «کلمةالله» است و چون هادی و راهنمای بشر میگردد، محل آزمایش بشر در بندگی و اطاعت حق تعالی میباشد.
پس، وقتی فرمود: کلماتی را آدم علیهالسلام تلقی (دریافت) کرد و گناهش را بخشیدیم، یا ابراهیم علیهالسلام را به کلماتی آزمایش کردیم و بعد از مقامهای خلّت، نبوّت و رسالت، به امامتش برگزیدیم، منظور چند لفظ نیست، بلکه مقصود همان معرفت و محبت و تابعیت انوار تامّهی الهی، یعنی حضرات محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین میباشد:
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ« (البقره، 37)
ترجمه: سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبهپذير مهربان است.
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِين» (البقره، 124)
ترجمه: و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمىرسد.
بحث تفسیری:
آیت الله جوادی آملی: در موضوع قواى علمى، وقتى سخن از تعليم اسماء است، آن را به انسانيت انسان واگذار مىكند. وبه هنگام طرح قصه آدمسلام الله عليه مىفرمايد:
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ»
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود.
در تبيين وتفسير كلمات آمده است كه منظور انوار عترت طاهره است، بدين معنا كه انوار عترت طاهره همان مقامات علمى است كه حضرت آدمسلام الله عليه آن را تلقى كرد وزمينه نجات او فراهم گرديد ودر اين ميان همانطور كه حضرت اميرسلام الله عليه در مجموعه عترت قرار دارد، حضرت زهرا هم در آنجا مىتابد واين كه فاطمه زهراصلوات الله عليها معروف ومشهور شده، نه براى آن است كه، زن تنها در حضرت زهرا خلاصه شده استبلكه به اين دليل است كه آن حضرت ديگران را تحت الشعاع قرار داده است. به عنوان مثل معصومين ديگر نيز مانند حضرت اميرسلام الله عليه، معروف نيستند واگر در عرف بخواهند مثل ذكر بكنند، به حضرت على... مثل مىزنند. در صورتى كه همه ائمه نور واحدند. همانطورى كه در بين معصومين، اميرالمؤمنينصلوات الله عليه معروف والگو شده است، در بين زنان هم حضرت فاطمه زهراصلوات الله عليها اشتهار يافته است وگرنه زنان فراوانى بودند كه هم از عصمتبرخوردارند وهم از كمال متعارف وفوق متعارف، وليكن علت اين كه حضرت زهرا در بين زنان معروف شده همان علتى است كه بدان سبب، حضرت على... در بين ائمه معروف شده است.
پس مراد از لفظ كلمات در آيه شريفه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ» اسماء الهى است وبارزترين مصداق اسماء الهى، عترت طاهرهاند كه در بين آنان، فاطمه زهراصلوات الله عليها مىدرخشد. (زن در آینه جلال و جمال، ص143 - زنان الگو در قرآن)
تفسیر اهل سنّت:
مفسرین اهل سنّت نیز با استناد به احادیث نبوی صلوات الله علیه و آله، در تفسیر این آیه آوردهاند که حضرت آدم علیه السلام، طبق دستور جبرییل علیه السلام، پس از اقرار به ظلم به خود و تسبیخ خداوند متعال (ذکر یونسیه)، خدا را به اهل عصمت علیهمالسلام قسم داد (یعنی به آنها توسل نمود و آنها را شفیع قرار داد):
جلال الدّین سیطوی در تفسیر «الدّر المنثور – التفسیر بالمأثور، ص 324»، یعنی تفسیر بر اساس احادیث مأثوره مینویسد:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حضرت آدم خدا را صدا زد بحق محمد، و علی، و فاطمه، و حسن، و حسین توبه مرا بپذیر پس بعد از آن خداوند توبه حضرت آدم علیه السلام را پذیرفت.
- تعداد بازدید : 10166
- 30 آذر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن فاطمیه
نظرات کاربران
چه دروغگو های بدبختی هستید خداوند و پیامبران هم از دست شما در امان نیستند چه دروغهایی را به آنها نسبت می دهید
سایت - چه نقد علمی و مستدلی! آیا میتوانید حتی یک جمله را بدون اهانت و بی تربیتی آغاز کنید یا به پایان رسانید؟! فحاشی و بددهنی که نقد نیست، فقط حرص شما را می رساند!