علامه آیتالله سید حسینی طهرانی (ره): معنای امام در شیعه و انحصار آن در ائمّۀ اثناعشر
بسم الله الرحمن الرحيم
منظور از اثناعشریه، افرادی هستند كه به امامت دوازده تن از اهل بیت: مقرّ و معترف بوده، و آن را دین خود قرار دادهاند. شیعه در برابر این أئمه متواضع میباشد. آنان را صاحب ملكهی عصمت میداند. و در حجیت كلامشان عِدْل و عَدِیل قرآن كریم: كتاب وحی آسمانی میداند. و بنابر حدیث ثقلین همانند كتاب الله گفتارشان عصمت دارد. افعال و پندارشان عصمت دارد. از ایشان خطا سر نمیزند، زیرا جواز خطا ملازم سقوط حجیت اقوال ایشان است. و طبق حدیث ثقلین كه آنها را مقرون با كتاب ثابت ابدی غیر قابل خطا و غلط شمرده است، عصمت و أبدیت در گفتار و كردارشان امری است لازم و غیر قابل شبهه.
زیرا در فرض جواز خطا و غلط و اشتباه برایشان، یا باید این خطا و غلط و اشتباه را هم در كتاب الهی جایز بدانیم، و در این صورت ملازم با فرض خطا و غلط در وحی خدا و أزلیت و ابدیت اوست، و این محال میباشد. و یا باید احتمال خطا را از امام سلب كنیم، و همانند كتاب الله وی را معصوم بدانیم، و در این صورت نتیجه، استقامت و عصمت و برقراری ایشان در جمیع مراحل حیات بدون اندك غلطی و یا مختصر اشتباهی اثبات میشود چه در امور تبلیغیه و ارشادیه و امارت و ریاست بر مسلمانان، و چه در امور شخصیه و اجتماعیه از معاملات، و ردّ و بدلها، و داد و ستدها، و امثال ذلك.
این است معنی امام در اصطلاح شیعه، یعنی كسی كه پیشوا و مقتدای عالمیان در امور ظاهریه و باطنیه، اجتماعیه و معنویهی روحانیه، مُلْكیه و مَلَكوتیه میباشد. و خداوند به وی در اثر اختیار عالی و ارادهی انتخابیهی آن پیشوا در جمیع امور چنین مصونیت و عصمتی را موهبت فرموده است.
این امامان منحصر در دوازده تن هستند: اوّل آنها امام علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام و آخر آنها امام حجّت، بَقیة الله، محمدبن الحَسَن العسكری - عجّل الله تعالی فی فرجه المبارك - میباشد.
بنابر عقیده و ایمان راسخ شیعه پس از غیبت كبری آن حضرت حَی و زنده است، و ولایت امور معنوی و مَلَكوتی عوالم در دست اوست، اما به واسطهی غصب غاصبین خلافت و امامت، وی فعلاً در پردهی غیبت نهان است تا ظهور كند و متصدّین و مباشرین سلطنت و امارت باطله بر مردم را كنار زند و خود او بر اساس طهارت سِرِّیه و عصمت الهیه و ولایت كبرای حقّهی حقیقیه، بر مردم حكومت نماید. لهذا این امامان عددشان كه به تعداد نقباء بنیاسرائیل: دوازده نفر است كم و زیاد نمیگردد.
یازده تا غلط است مثل كسی كه مثلاً امامت را به حضرت امام حسن عسكری علیه السلام مختوم بداند، و سیزده تا نیز غلط است مثل كسی كه غیر از حضرت بقیةالله - أرواحنا فداه - برای خود امامی را بگزیند.
البته این مطلب كه ذكر شد بر اساس مُعْتَقَد و مذهب و اصطلاح شیعه میباشد، نه در لغت و استعمال عامّه كه لفظ امامت و امام را برای مطلق پیشوائی كه در امری از امور جلودار و پیشگام باشد به كار میبرند. چنان كه در قرآن مجید آیاتی به همین عبارت در معنی مطلق پیشوا و مقتدا وارد شده است مثل آیۀ: «وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أزواجِنَا وَ ذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أعْینٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إماماً» (الفرقان، 74)
«و (بندگان رحمن) آنانند كه میگویند: ای پروردگار ما! ببخش به ما از ازواجمان و از ذُرِّیاتمان كسانی را كه موجب تری و تازگی (روشنایی) چشمان ما باشند، و ما را برای متّقیان امام و پیشوا قراربده!»
لفظ امام در این آیه، راجع به مطلق پیشواست كه البتّه در اینجا مراد مطلق پیشوای صالح میباشد.
و مثل آیۀ: «فَقَاتِلُوا أئمَّةَ الْكُفْرِ إنَّهُمْ لَا أیمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینْتَهُونَ» (التوبه، 12).
«پس با امامان كفر كشتار نمایید، زیرا برای آنان عهدی و سوگندی نیست، به امید آنكه ایشان دست بردارند.»
لفظ أئمّه در این آیه نیز راجع به مطلق پیشواست كه البّته در اینجا مراد مطلق پیشوایان كافر میباشد.
و مثل آیۀ: «یوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُنَاسٍ بإمَامِهِمْ».(الإسراء، 71)
«روزی خواهد رسید كه ما هر دسته از مردم را به واسطۀ إمامشان میخوانیم.»
لفظ امام در این آیه نیز راجع به مطلق پیشواست. خواه پیشوای زشت كرداران، كه مردم گنهكار را در روز بازپسین به وسیلهی آنها به دوزخ میخوانند، و خواه پیشوای نیك كرداران، كه مردم صالح را نیز به وسیلهی آنها به بهشت گسیل میدارند.
البته لفظ امام در قرآن كریم هم به معنای امام به مفاد مصطلح شیعۀ امامی مذهب نیز وارد شده است مثل آیۀ:
«وَ إذِ ابْتَلَی إبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأتَمَّهُنَّ قَالَ إنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لَاینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (البقره، 124).
«و (بیاد بیاور ای پیغمبر) زمانی را كه ابراهیم را پروردگارش به واسطۀ كلمههائی زمایش نمود، و او آن كلمات را به اتمام رسانید. خداوند گفت: من قرار دهنده میباشم تو را امام برای مردم! ابراهیم گفت: و نیز از میان ذرّیۀ من هم امام قرار میدهی؟! خداوند گفت: عهد امامت من به ستمكاران نمیرسد.»
در اینجا مراد از لفظ امام خصوص معنی آن بالمعنی الاخَصّ میباشد، و لهذا آن مقام به ستمگران نمیرسد و گرنه معلوم است كه مطلق مقام پیشوائی را ظالمان هم احراز مینمایند.
در عرف شیعه به غیرمعصوم، امام نمیگویند
باری لفظ امام و امامیه در عرف شیعه خصوص معنی معهود و معروف است، نه مطلق معنی پیشوا و رئیس؛ و گرنه إطلاق امامیه بر شیعۀ دوازده امامی معنی نداشت. هر گروهی كه از مقتدای خویشتن پیروی میكند لازم و حتم است كه به آنها امامیه گویند مانند حَنْبَلیها و حَنَفیها و وهَّابیها. زیرا آنها نیز دارای امام و پیشوا هستند. و چون مقتدایشان أبوحنیفه، یا احمد بن حَنْبل، یا محمّد بن عبدالوهاب میباشد باید به ایشان هم امامیه گویند و إطلاق این لفظ بر آنان درست بوده باشد، در حالی كه چنین نیست.
اطلاق امامیه به خصوص قائلین به ولایت و امارت دوازده نفر امام معصوم میباشد، حتّی در میان مورّخین خارجی مذهب مانند احمد أمین مصری، و شهرستانی، و فَرید وَجْدی و ابنخلْدون[1] و من شابَهَهُم امامیه اصطلاح خاصّ برای خصوص این جماعت است. و در كتب خود هر یك فصلی را دربارۀ طائفۀ امامیه ذكر كردهاند، و به دنبال آن از مزایا و آثار و اخبار و خصوصیات مذهب شیعۀ امامیۀ اثناعشریه و یا اسمعیلیه شرح و تفصیل دادهاند.
پاورقی:
1- ابن خلدون در مقدّمۀ تاريخ خود ص 201 اين طور آورده است: «و اما اثناعشريّه كه چه بسيار در نزد متأخّرين از ايشان اختصاص به اسم اماميّه دارند، پس معتقد شدند به امامت موسي الكاظم بن جعفر الصّادق در وقت وفات برادر بزرگترش اسمعيل امام در حيات پدر آن دو نفر، پس جعفر نصّ كرد بر امامت اين موسي و پس از وي پسرش علي الرضا كه مأمون عهد امامت را بدو سپرد و پيش از مأمون وفات كرد و امامتش سرنگرفت، و سپس پسرش: محمَّد التّقي و پس از وي پسرش عليٌّ الهادي و سپس پسرش: ابو محمّد الحسن العسكري و پس از او پسرش: محمد الهدي المنتظر كه ما قبلاً شرح احوالش را آوردهايم.»
منبع: کتاب امام شناسی / جلد هجدهم / قسمت دهم/ ص 205 تا 208/مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی
- تعداد بازدید : 1898
- 12 دی 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد