ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: در امر مهم ارتباطات که یکی از موارد آن ارتباط دختر و پسر است که کمالش در ازدواج و ارتباط عاطفی و جنسی سالم میباشد، دهها و صدها و بلکه هزاران موضوع و نکته قابل توجه وجود دارد که اسباب پیوندها، موفقیتها و یا شکستهای سنگین و چه بسا مهلکات میگردند؛ از جمله:
الف – گاهی طول مدت «عاقبت» در نگاه افرادی بسیار کوتاه و سطحی و موضوعی است، یعنی همین که دیدند فردی ازدواج موفقی کرد، یا خانه و خودرویی خرید و لباس فاخری پوشید، با خود میگوید: «عجب؟! چه عاقبت به خیر شد»، اما در نگاه بصیرانه، اینها همه متاع دنیاست. خوب است؛ لازم است؛ میتواند مفید باشد؛ اما همه چیز نیست که اگر کسی به این اسباب دست یافت، گفته شود عاقبت به خیر شده است. اینها همه فانی است و آن چه نزد اوست باقی است و عاقبت امور نیز به او بر میگردد و چند دهه زندگی دنیا را نیز نمیتوان با زندگی جاوید مقایسه نمود.
ب – اگر نگاه به دنیا و زندگی ظاهری باشد، اغلب آن که زد و خورد و برد و به خود و دیگران ظلم کرد و ...؛ عاقبت به خیر به نظر میرسد. به اصطلاح کیف دنیا را کرده است، هشتاد سال در رفاهی بی درد زندگی کرده و آخرش نیز در تختخواب رویایی و آرامش سکته کرده و مُرده است؛ اما آن که ایمان آورد، تلاش کرد، دردمند بود، دغدغه داشت، قیام کرد، مجاهدت نمود و چه بسا در جوانی در صحرا یا بیابانی به شهادت رسید، به ظاهر عاقبت به خیر نشده است! این همان نگاه مادی به زندگی است.
پس زود حکم نکنیم که اهل معصیت به واسطه چند دستآورد به ظاهر خوب مادی، عاقبت به خیر شدهاند و هرگز در مستند خداوند ننشینیم و خدا را محاکمه و محکوم نکنیم که چرا خدا اهل عصیان و گردنکشی را عاقبت به خیر میکند؟ چنین قضاوتی نه تنها صحیح نیست، بلکه افترا به خداوند متعال و سبحان است و به دور از حکمت و عدل اوست. گاه میبینید که یک دختر به اصطلاح هرزه، معصیت دارد، اما خداوند را محاکمه و محکوم نمیکند، اما یک دختر ظاهراً مؤمنه، مرتکب چنین خبطی میگردد.
گاهی دختر یا پسر کم ایمان و تقید، وقتی گرفتار میشوند، سرشان را پایین میاندازند و میگویند: تقصیر خودمان بود. در واقع میگویند: «ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی»، اما گاه دختر یا پسر نسبتاً با ایمان، به محض برخورد با اولین مشکل، یقهی خدا را میگیرند که «تو چرا؟!» یا «چرا من؟!» - حال کدام یک مؤمنتر هستند و گناه کمتری میکنند. آن گناهکار سرافکنده و پشیمان، یا این به ظاهر مؤمن، ولی خدانشناس و متکبر و جسور؟!
ج – از وجوه دیگری که باید دقت داشت این است که «تقوا» و «گناه» نیز فقط آن چه ما در ظاهر میبینیم و رعایت میکنیم نیست. به عنوان مثال:
ج/1 - مردان و زنان مؤمن، همه میدانند که «زنا»، عملی بسیار زشت، رفتاری بسیار مخرّب و ارتباطی بسیار کثیف است و عواقب سوء دنیوی و اخروی خود را در پی دارد و لذا به شدت از آن پرهیز میکنند؛ اما آیا این مؤمنین از غیبت نیز پرهیز میکنند؟! در حالی که رسول خدا صلوات الله علیه و آله به ابوذر (ره) فرمود: «يَا أَبَاذَر إِيَّاكَ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّ الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» - ای ابوذر! از غيبت دوری كن. چون غيبت از زنا سختتر است.
زنا گناه کبیرهای است، اما ظلم به خود است و اگر زانی یا زانیه «توبه» کنند، یعنی به واسطهی ازدواج یا هر علت دیگری، از زنا اجتناب کنند، امید بخشش آنان میرود، اما «غیبت» حق الناس است و اگر غیبت شده نبخشد، غیبت کننده که به گناهی بدتر از زنا آلوده شده است، هرگز بخشوده نمیشود. چنان چه وقتی ابوذر از ایشان سؤال میکند که چرا غیبت از زنا سختتر است، میفرمایند: «لِأَنَّ الرَّجُلَ يَزْنِي فَيَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الْغِيبَةُ لَا تُغْفَرُ حَتَّى يَغْفِرَهَا صَاحِبُهَا» - شخص زناكار میتواند توبه كند و خداوند متعال توبه او را قبول نمايد. اما در غيبت تا زمانی كه شخصی که از او غيبت شده ،از شخص غيبت كننده راضي نشود و وی را نبخشد، قابل بخشش نيست.
هرگز هیچ گناهی و از جمله «زنا» که از کبایر است را کوچک نمیشماریم، اما خداوند متعال در قرآن کریم، برای زنایی که افشا شود، حدّی قایل شد که باید اجرا شود، اما هرگز نفرمود، زنا [مثل غیبت] به مثابهس خوردن گوشت جسد برادر میباشد.
ج/2 - مردان و زنان با ایمان، همه به شدت از «زنا» اجتناب میکنند و باید هم چنین کنند، اما از «فتنه» کردن علیه یک دیگر و یا دامن زده به فتنههای پیش آمده چطور؟! در حالی که خداوند متعال در قرآن کریم فرمود که «فتنه» از قتل و حتی قتل در ماههای حرام یا در مسجد الحرام بزرگتر است «وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» و از قتل به مراتب شدیدتر است «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ».
پس، گاه فرد به اصطلاح هرزه، غیبت و فتنه ندارد، اما فرد با ایمان درگیر چنین معصیتهایی میباشد.
همین طور است سایر اخلاقیات و رفتارها مثل کبر، غرور، فخرفروشی، بداخلاقی، تندی، قیافه گرفتن، بیتوجهی به حقوق دیگران، صله ارحام، احترام والدین و ... .
د – مبحث دیگر در امر ازدواج، جاذبه است. دختری که کم تقید و یا بیتقید است، جاذبههایی را به حرام ظهور میدهد که از جمله آنها جاذبه جنسی در بد لباس پوشیدن و آرایش – جاذبه نگاه – جاذبه لحن سخن و ... میباشد. این طیف جاذبه، مثل یک طیف مغناطیسی میماند که مردان را به سوی خود میکشاند؛ چرا که نه جاذبه جنسی بد است، نه نگاه و لحن سخن جذاب و تحریک کننده بد است و اصلاً سفارش شده که برای شوهر چنین باشید، و چه بسا مردان مقیدی (به خاطر اهمال یا خطا) نیز گرفتار این دام مغناطیسی شوند و به همین دلیل به مردان و زنان با ایمان دستور داده شد که هم خود را از نامحرم بپوشانید و هم نگاه خود را بیاندازید، تا صید این دامها نگردید.
اما یک دختر مؤمنه یا مقید، چنین ظهور و بروزهایی ندارد، چرا که اصلاً طالب چنین جذابیت همگانی نیز نمیباشد. او میخواهد که دیگران [از زن و مرد]، جذب عقلانیت، انسانیت، شعور، عفت، متانت، وقار، پاکی و سایر ارزشهای او شوند، نه این که او را فقط یک بدن جذاب با خروجیهای مادی جذاب مانند نگاه یا صدا ببینند. اما گاه توجه ندارد که در کدام میدان دنبال چنین اشخاصی میگردد؟ آیا در همان میدانی که دختران کم تقید و یا بیتقید پرسه میزنند و پسرانی نیز به دور آنها جمع میشوند؟! پس میدان ظهور و بروز نیز خودش یک شرط است.
آیا طلاق فقط در بین دختران کم تقید رواج یافته و یا متأسفانه در میان دختران مقید و مؤمنه نیز رواج یافته است؟ خب چرا؟ آیا به خود نمیرسد – آیا به شوهرش نمیرسد و برای او جذابیتی ندارد؟ آیا بد اخلاق است؟ آیا دائم نق میزند؟ آیا پدر و مادرش در کار او و زندگی مشترکشان دخالت میکنند؟ آیا اگر مشغول تحصیل و یا کار است، گمان میکند که در خانه نیز دانشجو، معلم یا مدیر عامل یا کارمندی خسته است؟ گاهی او خودش یک شوهر است و البته که هیچ مردی نمیتواند با او زندگی کند.
پس، چنان چه بیان شد، ایمان و تقیدات مذهبی شرط لازم هستند، اما شروط کافی نیستند – هر چند که ایمان، اسلام، تقوا و تقید، فقط در حجاب و نماز و طهارت نمیباشد، بلکه همه شئون زندگی، از بسترهای و مظاهر آن قلمداد میگردند و به همین دلیل اسلام برای تمامی این امور، دستورالعملهایی دارد.
در عین حال اصلاً معلوم نیست که اگر دختر هرزهای ازدواج کرد و خدایی ناکرده توبه هم نکرد، به صرف ازدواجی به ظاهر موفق، عاقبت به خیر نیز شده باشد و یا پسری که او را میپسندد، حتماً پسری مؤمن، با اخلاق، بصیر، مدیر و مدبر باشد.
کلمات کلیدی:
گوناگون ازدواج