در سایتهایی به دروغ و یا راست، به «فردوسی ستیزی» برخی از علمای اسلام، از جمله علامه طهرانی (ره) اشاره رفته است، چقدر صحت دارد؟ (دانشجوی حسابداری/ بهبهان)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: واژهی «فردوسی ستیزی» غلط و خود در راستای اهداف یک جریان فکری انحرافی است (توضیح داده خواهد شد)، هر چند مطالبی که در برخی از سایتها درج شده را در کتب ایشان نخواندیم، اما علما نیز مانند هر قشر دیگری، میتوانند نظرات مثبت و منفی راجع به هر شخص و آثاری داشته باشند. در برههای که برخی ایراد وارد کردن به قرآن کریم، که کلامی الیه، کامل و بیایراد میباشد را برای خود فخر دانسته و به آن مباهات میکنند، تعصب نشان دادن نسبت به نقد یک عالم از فردوسی، جایی ندارد. منتهی باید دقت داشت که یک عالِم، یک کارشناس، یک نقاد، یک تحلیلگر یا نویسنده، چه مبحثی را از چه منظری مورد بررسی و نقد قرار داده است.
به عنوان مثال: یک موقع از پادشاهان دوران قاجار و یا پهلوی سخن به میان میآید و شخصیت پادشاهان آن سلسله مورد مطالعه نقد قرار میگیرند، یک موقع به شرایط دربار در آن دوران و فساد و عیاشیهای اشاره میشود، یک موقع سرسپردگیها و ...، مورد مطالعه قرار میگیرد، اما اگر کسی گفت: دوران قاجار، دوران گفتمان و گسترش روابط بینالملل بود، چرا که در مقابل مقداری پول و چند زن خارجی و کمی لبخند در مقابل تهدیدها، حتی بخشهای گستردهای از خاک غنی خود را اهدا میکردیم، پذیرفته نمیشود.
هم چنین ممکن است از پادشاهان موفق و نامی ایران چون «کوروش» سخن به میان آید، پادشاهی که بنیانگذار مدنیت، صنعت و نظم نوین حکومتی بود. اما اگر کسی بدین بهانه که او یک پادشاه موفق ایرانی بوده است، وی را در مقابل دین الهی قرار دهد، پذیرفته نمیشود.
فردوسی:
الف – در مورد فردوسی نیز همین طور است، یک موقع سخن از ادیب، هنرمند، شاعر، نویسنده، حکیم و مبارز بودن وی سخن به میان میآید، البته که همه تصدیق دارند که فردوسی، شاعر برجسته و نامی ایران و زبان فارسی بوده است.
پس یک موقع به لحاظ شعر، ادب و آثار ادبی چون شاهنامه مورد بحث قرار میگیرد و هیچ کس در نبوغ بیبدلیل او که در این آثار تجلی یافته تشکیک نمیکند. هم چنین یک موقع راجع به شخصیت و گرایشات اعتقادی وی صحبت میشود و همه اذعان دارد که فردی مسلمان بوده است. چنان چه آیت الله جوادی آملی درباره او میگوید:
«فردوسی از بزرگان شیعه است. آن روزی که بردن نام حضرت امیر علیه السلام جرم نابخشودنی بود این بزرگوار به صراحت گفت «درست این سخن گفتِ پیغمبر است / که من شهر علمم علیَم در است». آن روز خیلی سخت بود کسی نام حضرت را ببرد.»
مقام معظم رهبری که شخصاً از ادیبان برجستهی معاصر میباشند، دربارهی فردوسی تعابیر قابل توجهی دارند، از جمله:
«فردوسى از اول با نام خدا شروع مىكند - «به نام خداوند جان و خرد / كزين برتر انديشه بر نگذرد» - تا آخر هم همينطور است؛ فردوسى را با اين چشم نگاه كنيد. فردوسى، خداى سخن است؛ او زبان مستحكم و استوارى دارد و واقعاً پدر زبان فارسى امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهيم حكمت اسلامى بود؛ شاهنامه را با اين ديد نگاه كنيد.» (5/12/1370)
ایشان پس از بررسی و ریشهیابی روحیهی طاغوتستیزی الهام گرفته از اسلام در مردم ما و استناد به شعرای قدیم، میافزایند:
«فردوسى، حكيم ابوالقاسم فردوسى است. به يك آدم داستانسرا، اگر صرفاً داستانسرا و حماسهسرا باشد، حكيم نمیگويند. اين «حكيم» را هم ما نگفتيم؛ صاحبان فكر و انديشه در طول زمان او را حكيم نامیدند. شاهنامهى فردوسى پر از حكمت است. او انسانى بوده برخوردار از معارف ناب دينى. همهى آنها حكيم بودند؛ سرتاپاى دوانينشان پر از حكمت است ... اينها بزرگان ما هستند، اينها ائمهى شعرند؛ در واقع بايد گفت پيامبران شعر فارسى، اينها هستند. اينها برخوردار از معارف بودند. خودتان را برخوردار از معارف كنيد. البته راهش آشنائى با قرآن، انس با قرآن، انس با نهجالبلاغه، انس با صحيفهى سجاديه است.» (24/5/1390)
ب – اما یک موقع عدهای میخواهند از این نمد کلاهی برای خود ببافند و حکایتی مثل قراردادن کوروش در مقابل دین الهی را جعل کنند، خُب معلوم است که نه تنها علما، بلکه هر صاحب عقلی انتقاد میکند.
در یک دوره که بحث ملیت بخشیدن به دین، با ترفند جدیدی نام «اسلام ایرانی»، از ناحیه اشخاصی چون آقای مشایی راه افتاد، حکیم ابوالقاسم فرودسی از این منظر مورد سوء استفاده و ابزار تبلیغاتی قرار گرفت، تا جایی که آقای احمدی نژاد رییس جمهور وقت گفت:
«فردوسی مكتب پيامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقيقی اين مكتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ايران گذاشت و اين ملت نيز الحق به خوبی از عهده ايفای اين مسئوليت برآمد».
پیرو این ادعاهای جعلی و تحریفی و البته منحرف کننده در باره اسلام، نجات مکتب پیامبر گرامی اسلام و هم چنین مفاخر ایرانی اسلام، چون فردوسی، برخی از علما موضع گرفتند. چنان چه از آیت الله ناصر مکارم شیرازی نقل شد:
«این سخن ظلم بزرگی است به علمایی که از ابتدا تا امروز به دنبال حفظ مکتب اسلام و تشیع بوده و هستند ... یعنی شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی، شهید اول و شهید ثانی و...، که سالها زندان را تحمل کرده و خونشان نیز در این راه ریخته شده است، اسلام را نجات ندادهاند و فردوسی آن را نجات داده است.»
خُب این سخن واقعاً حق است و نقد غلوّ و انحراف گوینده است و نه نقد فردوسی. چنان که توضیح دادند: «برخی میگویند که هدف از مطرح کردن این حرفها این است که با روحانیت مبارزه کنند و نقش آن را کمرنگ نمایند، همچنین گفته میشود که هدفشان قرار دادن مکتب ایرانی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است تا ما را از سایر کشورهای اسلامی جدا سازند.»
عدهای نیز خواستند داستانهای مطروحه در شعر و ادب فردوسی و به ویژه شاهنامه را اثری در مقابل قرآن کریم و نهج البلاغه مطرح کنند که مثلاً به زبان فارسی بیان شده است! خُب بدیهی است که این تحریف کنه و پیام آثار ارزشمند و حکیمانه و الهام گرفته از آموزههای اسلامیِ فردوسی از یک سو و ایجاد انحراف در اذهان عمومی از سوی دیگر است و مورد نقد قرار میگیرد و حتی سند میآورند که اگر چه فردوسی در ابتدای شاهنامه به زنده کردن زبان پارسی بالید، اما در انتها از این که وقت صرف داستانسرایی کرده پشیمان شده و در قصیدهی بلندی گفته است:
سخنهای پیغمبران خدای بگویم بدان کش بود عقل ورای
من از هر دری گفته دارم بسی شنیدند گفتار من هر کسی
سخنهای شاهان با رأی و داد به سخت و به سست و بلند و گشاد
...
کنون گر مرا روز چندی بقاست دگر نسپرم جز همه راه راست
نگویم دگر داستان ملوک دلم سیر شد ز آستان ملوک
نگویم سخنهای بیهوده هیچ به بیهوده گفتن نگیرم بسیج
که آن داستانها دورغ است پاک دو صد زان نیرزد به یک مشت خاک
ز پیغمبران گفت باید سخن که جز راستیشان نبُد بیخ و بن
مرحوم علامه طهرانی (ره) و بسیاری از بزرگان و علمای دیگر، با این کج رویها و سوء استفادهها و تحریفها علیه اسلام و بزرگان علم، ادب، فرهنگ، هنر و از جمله شعر مخالفت داشته و دارند.
- تعداد بازدید : 5059
- 18 اسفند 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون