بحث لزوم وجود امام در جامعه چگونه با بحث غیبت قابل جمع است یعنی اگر امامان قبل نیز غایب میشدند و مردم مثل الآن از طریق علما به جواب سؤالات خود میرسیدند چه مشکلی پیش میآمد؟ (دانشجوی حقوق/اصفهان)
ایکس – شبهه – پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همانطور که در متن سؤال اشاره نمودید، «امامت و لزوم آن» یک مقوله است و «غیبت» مسئلهای دیگر و به همین دلیل امامت با غیبت منافاتی ندارد که قابل جمع نباشند.
در خصوص اصل ضرورت وجود امام و نیز غیبت امام (ع) به چند نکتهی ضروری باید توجه نمود:
الف – سایر امامان همیشه و برای همگان حاضر و در دسترس نبودند که اکنون این سؤال به ذهن خطور نماید که «امامت با غیبت چگونه قابل جمع است». بدیهی است وقتی که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در مدینه یا کوفه بودند، همه شیعیان ایران یا مصر به ایشان دسترسی نداشتند و برای ایشان در غیبت بودند - یا هم چنین وقتی امام رضا علیهالسلام در طوس بودند، یا حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام دائم در زندان بودند و یا امام حسن عسکری علیهالسلام که حتی در دیدارها اغلب از پشت پرده با مردم صحبت میکردند تا ارتباط با امام (ع)، بدون این که ببینند [غیبت] را بیاموزند.
ب – اگر به تاریخ دوران حضور امامان در جامعه رجوع کنیم، مشاهده خواهیم کرد که همیشه مردم از طریق رجوع به علما و فقها، پاسخ سؤالات خود را اخذ میکردند و یا اموری چون پرداخت وجوهات و ... را رتق و فتق مینمودند و حتی تشکلهای علمی، فرهنگی، تبلیغی و سیاسی را ایجاد و اداره میکردند و این رفتار اختصاص به دوران غیبت امام زمان (عج) ندارد، لذا همه امامان رجوع به علما و فقها را در شرایطی که دسترسی به شخص امام میسر نیست توصیه و تأکید نمودهاند.
ج - مقام، شأنیت، جایگاه و مسئولیت امام معصوم (ع) در نظام خلقت و جامعه بشری، صرفاً تفسیر قرآن یا پاسخگویی به سؤالات اعتقادی و شرعی نمیباشد، بلکه امام دو شأن دارد: یکی ولایت و امامت است که در اینجا مردم نقشی در تعیین آن ندارند، چرا که این خداوند است که میداند رسالت خود را کجا قرار دهد و چه کسی را خلیفةالله نماید و این بار سنگین را بر عهدهی کدام یک از بندگانش قرار دهد.
«اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ – الله عالمترین است که رسالتش را کجا قرار دهد – الأنعام، 124» یعنی همین. یعنی خداوند متعال برای تعین «ولیّالله»، «خلیفةالله» و «امام»، هیچ نقشی برای رأی مردم و یا به قولی دموکراسی قائل نگردیده است، چرا که «انسان کامل» باید امام باشد و با رأیگیری و اکثریت، کسی کامل نمیگردد و خلیفه باید از سوی مستخلف تعیین و انتخاب گردد و مردم نمیتوانند با رأی خود خلیفهای را بر خداوند متعال تحمیل نمایند.
اما شأن دوم «حکومت» است که تابع همان «ولایت و امامت» میباشد. یعنی چون ولیّ، امام، الگو، اسوه و مرجعیت تبعیت مردم، امام است، پس حکومت الهی نیز باید از آن او باشد.
در این امر، رأی و خواست مردم شرط است، چرا که حکومت را باید مردم گردن نهند تا محقق گردد. البته نه این که هر چه خواستند همان خوب و حق است، بلکه یعنی هر چه خواستند همان نصیبشان میگردد. پس اگر مردم علی علیهالسلام را بخواهند، او حاکم میشود – اگر معاویه یا یزید را بخواهند، او حاکم میشود – اگر فقه و فقاهت را بخواهند اسلام حاکم میشود – و اگر سلطهی استکبار را بخواهند، فرعون و طاغوت زمان حاکم میشود.
د – غیبت امام علیهالسلام، غیبت از «حکومت» است و نه غیبت از «ولایت و امامت». پس امام هست و نقش خود را در چرخهی هستی ایفا میکند و به وظایف ولایی خود عمل میکند، تا روزی که مردم بیدار و آگاه شوند و حکومت را نیز به او بسپارند.
ﻫ – نظام حکیمانه خلقت، بسیار گستردهتر و پیچیدهتر از نظاماتی است که ما در عالم ماده شناختهایم یا در امور خود تدبیر مینماییم. همه چیز بر اساس اصولی حکیمانه خلق و تقدیر (اندازهگیری) شده است؛ نظام احسنی است که هیچ خلل یا جدایی و انفکاکی در آن دیده نمیشود.
در این نظام، مخلوقات سلسله مراتب وجودی دارند و امور به تناسب این سلسله مراتب اداره میشود و امام، یا ولیالله یا خلیفةالله، محور این نظامات میباشد. لذا برای تحقق همه مقدرات عالم وجود فرمود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» و این نزول نیز با تشریفات خاصی انجام میپذیرد که ملائکه و در پیشاپیش آنها «روح» بر خلیفةالله [در هر عصری] نازل شده و تمامی مقدرات الهی را به او تسلیم میکنند.
و – دین [چه در بٌعد نظری و چه در بٌعد عملی]، یعنی همان اعتقادات و شرعیات نیز خارج از این قواعد نمیباشد و کاملاً منطبق بر نظام حاکم بر هستی است. پس اگر فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ - اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد و كردههاى خود را تباه مكنيد – محمد ص، 33» - و یا اطاعت خود را منوط به اطاعت رسولش نمود و فرمود: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ - هر كس از پيامبر فرمان بُرد در حقيقتخدا را فرمان برده است – النساء، 80»، تعارف و تشریف و یا صرفاً یک نصیحت خیرخواهانه یا حتی یک امر و دستور مستقل نمیباشد، بلکه کاملاً منطبق بر نظام آفرینش و قوانین هدایت برای رشد و کمال میباشد.
بنابر این اگر فرمود: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ ... - همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد – آلعمران، 103»، معلوم است که همیشه باید «حبلالله» باشد و این حبلالله یک واژهی انتزاعی یا مجازی یا تشریفاتی نیست، بلکه باید حتماً ریسمان (حبلی) از جانب خدا باشد که قابل تمسک باشد، مضافاً بر این که قید بر «جَمِيعًا» شده است، یعنی این یک کار و گرایش و اعتصام فردی نیست و فردی آن فایده لازم را ندارد، بلکه باید جمعی و اجتماعی باشد.
این حبلالله، در مقام کلام (تعریف و تبیین) همان قرآن کریم است و در مقام وجود، عینیت و تحقق، همان انسان کامل است، یعنی ولیّالله، خلیفةالله و امام، که باید در هر زمانی باشد.
ﻫ – و نکتهی قابل تأمل و تعمق دیگر آن که «پیروی از یک الگو، اسوه و امام» فطری بشر است، چون کامل نیست و عاشق کمال است، همیشه به دنبال کاملی میگردد تا از او تبعیت نماید. از این رو در تمامی شئون زندگی خودش، «امام» بر میگزیند، خواه امام حق باشد یا امام باطل، لذا ضرورت دارد که خداوند متعال همیشه امام حق را در میان مردم قرار دهد. در آخرت نیز هر کسی با امامش محشور میگردد: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ – روزی که همه انسانها با امامشان فراخوانده میشوند – الإسراء، 71»
پس، حبل الله یا امام، باید همیشه در جامعه حضور داشته باشد، خواه مردم صورت و قامت او را ببینند یا نبینند، او را بشناسند یا نشناسند، در خط تبعیت از او حرکت کنند یا نکنند و به او معتصم گردند یا نگردند؛ ولی باید باشد تا هدایت تکوینی و تشریعی محقق گردد.
هر چیزی و هر نظامی قلبی دارد، و امام قلب عالم هستی و واسطه فیض الهی برای اهل زمین و آسمانهاست. پس همیشه لازم است که امام زنده در کنار قرآن وجود داشته باشد تا هدایت محقق گردد، لذا فرمود: این دو را باقی میگذارم و در کنار هم هستند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند (خطبه غدیر).
حفظ قرآن کریم و دین نیز نظامات خود را در عالم وجود دارد و صرفاً منوط به آموزش، تبلیغ و پاسخ به سؤالات شرعی نمیباشد، و این امور همه بر عهدهی امام است.
از این رو ائمه اطهار علیهمالسلام دائماً تأکید و تذکر دارند که زمین خدا هیچ گاه از حجّتش خالی نمیماند:
روایت:
امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
«اَللّهُمَ بَلي لاتَخْلُو الاَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّه بِحُجَهٍ، اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً، ...» (نهج البلاغه، خطبه 147)
ترجمه: آری خداوندا! زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا جبا برهان روشن قیام کند. (آن حجت و امام) یا ظاهر و مشهور و یا ترسان و مستور است ... .
امام موسی بن جعفر علیهالسلام:
«اِنَّ اللّهَ لايُخلِي اَرْضَهُ مَنْ حُجَّهِ طَرْفَهَ عَيْنٍ، اِمّا ظاهِرٌ وَ اِمّا باطِن.»؛ (بحارالانوار 47/41)
ترجمه: به درستی که خداوند زمین را از حجتاش خالی نمیگذارد، خواه ظاهر باشد یا پنهان.
امام صادق علیه السلام:
*- حجت خدا پيش از خلق بوده و با خلق نيز هست و بعد از خلق هم باز خواهد بود. (اصول کافی، ج1/ کتاب حجت/ ص 250)
*- اگر مردم زمين تنها دو کس باشند يکی از آن دو امام است؛ و فرمود: آخرين کسی که بميرد امام خواهد بود تا کسی بر خدای عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت واگذاشته است.» (همان / ص 254-253)
جدید – یادداشت سردبیر:
فاطمه علیهاالسلام، فاطمه است و حبّ و بغض نسبت به او هم چنان باقی و مؤثر است
- تعداد بازدید : 1590
- 26 اسفند 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی