x-shobhe: در ابتدا که تصمیم به درج این مقاله گرفته شد، برخی از دوستان اظهار میداشتند که نظر به محبوبیت سریال در نظر اذهان عمومی، درج این مقاله موجب واکنش منفی شده و حتی ممکن است از محبوبیت سایت بکاهد. و برخی دیگر در پاسخ به این نظریه میگفتند: این حرف صحیح است. اما اولاً مخاطبین ما بیشتر کسانی هستند که خودشان به ما اصرار دارند که مبادا شما نیز از کسانی شوید که حقایق را به خاطر منافع شخصی یا گروهی سرپوش میگذارند. و در ثانی این یک نقد، تحلیل یا نظریه است و چه اشکالی دارد که نقدی درج شود که دیگران با آن موافق نبوده و نقدی نسبت به آن داشته باشند؟ این میشود تضارب آرا که بسیار هم مفید است.
در هر حال این مقاله درج شد و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. البته در بررسی بازخوردها (چه آن دسته که مستقیم برای همین سایت ارسال شده بود و چه آن دسته که برای سایتهای دیگری که این مطلب را لینک کرده بودند)، مخالفتها و اعتراضاتی هم دیده شد. که البته هیچ کدام مقاله را نقد نکردند، بلکه فقط معترض بودند و اظهار فرمودند: این نقدی یک طرفه – تند – متعصابه و ... بود.
در مجموع توجه گرامیان را به نکات ذیل جلب مینماییم:
الف – مقالهی مندرج به هیچ وجه نقد موضوعی سریال نبود، بلکه فقط یک «کالبد شکافی شخصیتی» از آن ارائه شد تا بینندگان ضمن توجه و یا حتی محو شدن در سوژه و قصه، دقت کنند که در ضمن کلیات، چه پیامهای مستتری نیز به آنها القا میشود.
ب – اتفاقاً در این مقاله نیز بسیاری از چهرههای بانوان (مثل: مرضیه – ریحانه و ...) کاراکتر یک زن مسلمان، خوب و تمام عیار معرفی شدند. و اساساً توجه نوشتار به این مهم بود که در این سریال همهی زنان اعم از مؤمن یا غیر مؤمن هم خوب هستند و هم مظلوم و حتی اگر خطایی کنند، خودشان مقصر نیستند، بلکه از ناحیهی ظلم مردان دچار مشکلات شدهاند و نهایت این که در اتخاذ راهکار و چاره، خطاهایی هم مرتکب شدهاند. مگر میشود که همهی «زنان» خوب و در ضمن مظلوم باشند و همهی مردان دچار مشکل و نیز ظلم خواسته یا ناخواسته باشند؟!
ج – اصرار مقاله و «کالبد شکافی شخصیتی» به این منظور صورت پذیرفت که بیندگان بیشتر متوجه باشند که در اغلب سریالهای ایرانی – به ویژه سریال فاصلهها – یک خط کلی که همان فرهنگ «فمینیسم» میباشد دنبال میشود که عبارت است از: غیر مفید، بد و حتی مضر نشان دادن مردان – مقصر نشان دادن پدران – ظالم و خودخواه نشان دادن شوهران! بدون شک در هر خانوادهای (و در هر شخصی اعم از زن یا مرد) کاستیهایی وجود دارد، اما اگر شخصیتها (به غیر از نقش در سریال یا فیلم) به دو دستهی «زن و مرد» تقسیم شدند و مردان همه بد و ظالم و زنان همه خوب و مظلوم شنان داده شدند، آن وقت میگوییم: این فرهنگ فمینیسمی است که هدفی به جز انهدام «خانواده» و ازدیاد فساد و فحشا و به سلطه کشیدن زن به بهانهی «دفاع از حقوق زن» ندارد.
بدیهی است که در یک قصه، هم چهرههای به اصطلاح خوب وجود دارد و هم چهرههای بد. هم جنایتکار وجود دارد و هم پلیس – هم خیانتکار وجود دارد و هم امانتدار – هم عاشق دلخسته وجود دارد و هم ریاکار سود جو و ...، اما اگر طی «کالبد شکافی شخصیتی» معلوم شد که همهی مردان – همهی همسران و همهی پدران (مگر استثناء)، بد هستند و نقش خوبی در خانواده نسبت به فرزند و همسر ندارند و بالعکس همهی زنان خوب و ضمناً مظلوم ظلم مردان هستند، آن وقت میگوییم که خط «فمینیستی» دنبال میشود.
گرامیان دقت فرمایند که «بد، ناتوان، غیر مفید و حتی مضر» نشان دادن پدران و نقششان در خانواده، یک خط و فرهنگ مخربی است که نه تنها در همه سریالهای ایرانی تعقیب میشود، بلکه به آگهیهای تجارتی نیز سرایت کرده است. امروزه در آگهیها میبینیم که یک فرزند خردسال 4 یا 5 ساله، به پدر (احمق خود) یاد میدهد که چگونه از برق استفاده کند، در کدام بانک حساب باز کند – چگونه به فکر آتیهی فرزندش باشد – از چه سیمکارتی استفاده کند – چگونه در وقت و هزینههای جاری خود صرفهجویی کند – چگونه مسائل ایمنی را رعایت کند و ... .
به این روشها تاکتیک انتقال یا القای «پیام مستتر» یا پنهان گفته میشود. یعنی سوژه و ظاهر آن مطلب دیگری است، شاید بسیار درست و جذاب هم باشد. اما پیامهای پنهانی که القا میشود، چیز دیگری است. مثلاً ممکن است در یک سریال، با قصهای بسیار خوب و حتی نتیجهگیری خوب، اغلب قریب به اتفاق چادریها، بیسواد، فحاش، دو به هم زن ... و اغلب پسرها یا مردان مذهبی، حزبالهی و مؤمن، لوده – ساده – پشت هم انداز – بداخلاق و ... باشند. بدیهی است که در چنین سریالی دیگر نمیتوان به ظاهر بسنده نمود و نتیجه گرفت که سریال خوب و آموزندهای بود. بلکه اگر با «کالبد شکافی شخصیتی»، پیامهای پنهان آن آشکار شود، نتیجهی واقعیتری از پیامهای یک سریال و تأثیر آن در فرهنگ جامعه به دست میآید.
به عنوان مثال روشن و مصداقی از همین سریال، شاید عدهای باشند که توصیه میکنند برای به کارگیری تبلیغات غیر مستقیم که تأثیر بیشتری هم دارد، فرهنگ نماز در سریالها ترویج شود. و شاید عدهای از تماشاگران به توجه به ظاهر سریال بر این باور باشند که نماز در سریال «فاصلهها» به حد خود مورد توجه قرار گرفت. اما منتقد تیز بینی که به پیامهای مستتر و پنهانی بیشتر توجه دارد، بر این باور است که ای کاش در این سریال هیچ اشارهای به نماز نمیشد:
- وقتی نماز خوانی مثل محسن، از سادهترین وظایف پدری خود که ارتباط با فرزندانش میباشد عاجز است؛
- وقتی نمازخوانی مثل محسن، قبل از ازدواج و پس از فوت همسر با نامحرم ارتباط عاشقانه دارد؛
- وقتی نمازخوانی مثل محسن، در تعلیم و تربیت اولاد فقط میتواند که آنها را به مسجد ببرد – تا جایی که وقتی به پسر نوجوانش میگوید: امروز میآیم دنبالت! او پاسخ میدهد: که بریم مسجد نماز جماعت!
- وقتی نماز خوانی مثل سعید، با دوست دخترش بیرون رفته و وضو میگیرد و در جواب دوست دخترش میگوید: نماز خواندن در خانواده ما یک رسم است. ـ یعنی همگی نفهمیده این کار را میکنیم -.
- یا وقتی در صحنهای مثل سریال «تاوان»، هنرپیشهی مسیحی، آتیلا پسیانی در بستر احتضار در نمازش سه بار سورهی حمد را میخواند و نشان میدهد نه تنها خودش که مسیحی است، بلکه حتی کارگردان، منشی صحنه، مونتور ... و بقیه عوامل نیز نمیدانستند که در هیچ نمازی سه بار سورهی حمد تلاوت نمیشود.
در چنین شرایطی منتقد میگوید: این پیامها همگی ضد نماز و تبلیغات منفی است که به صورت پیام پنهان به بیننده و مخاطب القا میشود.
لذا از منتقدان یا مخالفان با مقالهی مندرج درخواست میشود که یک بار دیگر آن را نه به عنوان نقد نسبت به سریالی که به آن علاقه دارند، بلکه به همان عنوان «کالبد شکافی شخصیتی» مطالعه فرمایند و احیاناً اگر مورد ناصحیح یا نتیجهی متفاوتی گرفتند، به صورت نقد و نه فقط اعتراض، اعلام نمایند.
کلمات کلیدی:
گوناگون