ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: هیچ ارزش یا ضد ارزشی برای کمال انسان در کلام وحی و یا حدیث و روایت (آموزههای اسلامی) وجود ندارد که عین عقل و فطرت آدمی نباشد و فقط مستند به «نقل» باشد.
در فرهنگ غنی اسلام، عقل و نقل (وحی و حدیث) نه تنها در مقابل یک دیگر قرار ندارند، بلکه قابل تفکیک نیز نمیباشند، چرا که مبدأ صدور هر دو، الله جلّ جلاله میباشد. این تجلی علم و حکمت و مشیت الهی است که در قالب خلقت عالم و همهی نظامات و موجودات آن و از جمله انسان – و نیز در قالب کلام «وحی» تجلی مینماید. قرآن کریم، همان کتاب هستی است. لذا هر چه فرموده، منطبق با عقل، فطرت و نظام حاکم بر عالم هستی میباشد.
از این رو، در معارف اسلامی میآموزیم که «نقل» یعنی وحی و حدیث (صحیح و معتبر)، حجت است، هم چنان که «عقل» نیز حجت است. رسول خدا صلوات الله علیه و آله، نبی الهی است که در بیرون قرار گرفته است و عقل نیز نبی درونی است.
الف – همه چیز با عقل شناخته میشود، حتی خداوند متعال و بالتبع کمال و نقص. امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرمایند :
«وبالعقل عرف العباد خالقهم و عرفوا به الحسن من القبیح» (اصول کافى 1/ 28 ، روایت 35) – یعنی: بندگان با عقل نسبت به خالقشان شناخت پیدا میکنند و با همان (عقل) حُسن و قُبح را میشناسند.
از همین حدیث روشن میشود که محک و معیار حُسن و قبح، همان نزدیکی یا دوری به کمال محض، الله جل جلاله میباشد. عقل او را میشناسد، هر چه موجب کمال و تقرب گردد را حُسن و هر چه موجب بُعد و دوری گردد را نقص و قبح میشناسد؛ که از آن جمله: عُجب، کبر، کفر و شرک نسبت به اوست.
ب – عقل دو حیطهی شناخت دارد که یکی مربوط به شناخت اطراف و عالم هستی میشود [که در اختیار انسان نیست] که به آن «عقل نظری» گفته میشود و دیگری مربوط به رفتارها یا همان اخلاق میشود [که غالباً تحت اختیار و اراده انسان هست] که به آن «عقل عملی» میگویند. به این دو وادی در قالب تقسیمات علوم عقلانی، «حکمت نظری و حکمت عملی» نیز گفته میشود و مقولهی حُسن و قبح ذاتی در چارچوب حکمت عملی قرار دارد.
به حکم عقل، آن چه کمال محسوب میشود و موجب کمال انسان واقع میگردد، خوب (حُسن) است و آن چه نقص و نیستی محسوب میشود و مانع از رشد یا موجب انحطاط و سقوط انسان میگردد، بد (قُبح) است.
ج – بنا بر این، آن چه با حقایق عالم هستی تطبیق نداشته باشد و آن چه ضعف و نقص و نیستی باشد، آن چه دروغ و توهم باطل باشد، قبح عقلی دارد و مذموم شمرده میشود که از جمله عجب، کبر، دروغ، کفر و شرک میباشد.
باید هر کدام از این واژهها درست تعریف شود تا قبح عقلی آن نیز روشن گردد، که البته در این مجال کوتاه مقدور نمیباشد؛ اما به طور خلاصه بیان میگردد:
عُجب؛ خود پسندی است. حال انسان ضعیف، فقیر و نیازمند، چه دارد که موجب عُجب او گردد؟ پس اولاً احساسی کاذب است و ثانیاً مانع از میل به تکامل و رشد میگردد.
کبر؛ دیدن خود در مقام کبریایی و بزرگی نسبت به خدا و دیگران است. یا به تعبیر دیگر، حقیقت کبر آن است که خویش را بر دیگران زیادت بیند. این خود بزرگ بینی نیز احساسی کاذب و دروغ است که موجب تقویت نفس و تحریک شهوت سلطه بر هم نوع میگردد.
کفر؛ از یک سو پوشاندن حقیقت است و از سویی دیگر نفی و رد است. بدیهی است که پوشاندن حقایق عالم هستی و رد آنها، ظلمی بزرگ به خود و دیگران میباشد، موجب انحراف و انحطاط میگردد؛ پس مذموم عقل است.
شرک، به معنای شریک گرفتن در الوهیت و ربوبیت خداوند متعال است که نه تنها دروغ و بهتانی بزرگ به خداوند منزه از شریک (سبحان) میباشد، بلکه سبب کثرت اهداف و بالتبع پراکندگی وجود و افتراق و اختلاف تمامی رفتارهای آدمی میگردد، حال آن که رشد و کمال انسان مستلزم وحدت (توحید) در تمامی قوای اوست.
ملاحظه:
دقت شود که اسامی برخی از صفات و حالات و مواضع اخلاقی، معنای عامی دارند که در جایی خوب و در جایی بد محسوب میگردند.
به عنوان مثال: آیا دوست داشتن و بد آمدن خوب است یا بد؟ بدیهی است پاسخ صحیح عقلانی آن را منوط میکند. یعنی میگوید: دوست داشتن و بد آمدن، دو حالت ذاتی و فطری انسان است. اما مهم این است که به چیزی تعلق میگیرد؟ ممکن است کسی حق را دوست داشته باشد و دیگری باطل را دوست داشته باشد؛ یکی عدالت را دوست داشته باشد و دیگری ظلم را دوست داشته باشد. پس دوست داشتن اگر به حق تعلق گرفت، خوب است و اگر به باطل تعلق گرفت بد است.
از این رو در قرآن کریم [که البته حکم عقل نیز منطبق با آن است]، کفر (پوشاندن، رد، نفی) نسبت به خداوند متعال را نکوهش نموده و نسبت به آثار آن بر وجود و عواقبش سوءاش بسیار انذار داده است، اما «تکفیر طاغوت» را به شرطی که همراه با «ایمان به الله» باشد، تمسک به عروة الوثقی بیان نموده است. و یا امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: «تکبر مقابل متکبر عبادت است». بدیهی است که این نوع تکبر که در مقابل متکبر است، در مقابل خضوع و خشوع و ذلت در مقابل زورگو قرار دارد.
عجب - کبر - شرک و کفر در مقابل خداوند متعال (حقیقت هستی و کمال محض) و آن چه او فرموده، موجب افساد و تباهی در وجود و بالتبع در جامعه میگردد، لذا به لحاظ عقلی نیز مذموم محسوب میگردند.
جدید:
یادداشت سردبیر: انتقاد و اعتراض به آقای ضرغامی – برنامه «سمت خدا»
کلمات کلیدی:
گوناگون