ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اشتباه ذهن ما این است که گاهی برای خدای بیحد و منزه (سبحان) از هر گونه حد (که به مثابه نقص و نیاز است)، اندازه تعیین میکند و سپس برای خودش بدون این که شناختی داشته باشد اندازه تعیین میکند و بدتر آن که با اندازهی کوچکش، در کار خدا چون و چرا نیز میکند؟! البته سؤال و تحقیق اشکالی ندارد، اما از موضعی نادانی که میخواهد بداند، نه از روی اعتراض.
الف – خودمان را با چه مقیاسی اندازه گرفتیم که متوجه شدیم اندازهی ما «یک پالس چند میکرو ثانیهای» میباشد؟ به طور قطع خودمان را یا با «زمان» اندازهگیری میکنیم و یا با «مکان». آیا وسعت روح ما به میزان زمان و مکان سنجیده میشود؟ و هم چنین میزان گناه یا صوابمان که منجر به ثواب یا عقاب شود را نیز یا عددی میشماریم و یا کیلویی! اما آیا مقیاس اندازهگیری خداوند متعال نیز همین است؟ و آیا اندازههای ما فقط به تناسب زمان، مکان، عدد، وزن، طول و ... میباشد؟ اینها که همه معیارها سنجش ماده میباشد؟ اما خداوند حکیم ما، اعتقاد و اعمالمان به رتبت رشد یا سقوط میسنجد.
ب – این اندازهگیریها خطاست. اندازه ما به قدری بزرگ و بسیار است که امیرالمؤمنین، امام علی علیهالسلام میفرمایند: «ای انسان گمان نکن که تو همین جسم صغیری، بلکه عالم کبیر هستی» و میفرماید: «کتاب مبین، خود تو هستی». حالا این مقدارِ بزرگتر از عالم خلقت، پالس چند میکرو ثانیهای است؟
اندازهی ظرفیت علم انسان به حدی است که از گنجایش علم ملائک بیشتر است و معلم آنها میشود – اندازهی عقل انسان به حدی است که خداشناسی و معاد شناسی و حقیقتشناسی کند (البته هر کس به اندازه ظرفیت خود) – عقل ما، نبی درونی است، یعنی صاحب عصمت است – عقل ما به حدی است که پیام وحی نبی بیرونی را به آن ارجاع داده و میپذیریم – ظرفیت اوج و کمال وجودی ما به حدی است که میتوانیم در «مقام محمود» و «عند ملیک مقتدر» جای گیریم و خداوند منّان جنت و ملائکش را مشتاق ما گرداند ... مرتبه وجودی ما به حدی است که میتوانیم مظهر تجلی اتمّ اسمای الهی باشیم و ... . آیا این اندازهها را میتوان به مقیاس زمان، مکان یا عدد محاسبه نمود؟
ج – متقابلاً امکان سقوط و انحطاط انسان به حدی است که با همان اختیار و ارادهای که او به انسان داده، میتواند خداوندی که زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست تسبیحاش میکنند، انکار کند – ربّ جلیلش را تکفیر کند و یا به او شرک بورزد – انسان میتواند آن قدر متکبر گردد که از ابلیس فراتر رود و ندای «انا ربکم الاعلی» سر دهد؛ [ابلیس هیچ گاه چنین نگفت] – هم چنین میتواند برای خدایش فرزند قائل گردد و یا بت، مجسمه، گوساله یا طاغوتی را به جای او إله خود بگیرد و به بندگی آنها مشغول شود و ... .
د – اعتقادات و اعمال انسان نیز کوچک نیست. لذا فرمود: اگر یک نفر را زنده کنی، گویا عالم را زنده کردی و اگر یک نفر را بمیرانی، گویا عالم را کشتهای. کدام عمل انسان کوچک است و یا تأثیر مستقیم و غیر مستقیم کدام عملش کم است؟!
ﻫ – انسان اگر خدا را نشناخته است، باید برود خداشناسی کند، اما اگر او را شناخته است، باید با خود فکر کند که از چنین خدای علیم، حکیم، قادر، متعال، سبحان، رئوف، رحمان، رحیم و ...، چه انتظاری دارد؟ آیا انتظار دارد که عالم هستی و انسان را بازیچه و یا بیهوده آفریده باشد؟ - آیا انتظار دارد که هر کس هر کاری کرد، هیچ نتیجهای نداشته باشد و یا نتیجهی برابر داشته باشد؟ آیا خودش وقتی در یک کارخانه یا شرکتی کار میکند و یا خوب تحصیل و کسب علم میکند، میپذیرد که دستآورد و نتیجهی تلاشش با کسی که کار نمیکند و یا تحصیل نمیکند، مساوی باشد؟ آیا انتظار داریم که کافر، مشرک، ملحد، منافق، ظالم، جانی، فاسد، فاسق و ...، با مؤمن، متقی، صالح، عابد، عاقل، خیرخواه و ... یکسان باشد؟
واقعاً میشود به بهانههایی چون کوچک بودن ما، کوتاه بودن عمر و یا ارحم الراحمین بودن خدا، چنین انتظاراتی داشت؟!
*** – نوع بشر چون از یک اسیر هوای نفس است و دلش میخواهد نفس اماره را بندگی کند و از سوی دیگر فنای عالم و بازگشت خود را میبیند، به دنبال مفر و بهانهای برای نجات خود از نتیجه کردههایش میگردد و چون راهی نمییابد، به عذاب الهی معترض میشود که چرا زیاد یا سنگین است و هیچ گاه معترض خود نمیشود که چرا با این همه نعمت و امکان و خدای مهربان، باز هم لجاج و عناد داری؟! اگر گناهت بسیار است، در توبه باز است که در جهنم را به رویت میبندد. اما نمیشود گفت: من توبه نمیکنم و هر چه خواستم میکنم، اما چرا عذاب هست، یا سخت و طولانی است؟
مرتبط:
* – مسئله بینهایت بودن عذاب (خلود در جهنم)، حتی برای شقیترین انسانها هنوز دغدغه ذهنی من بوده و برایم حل نشده است؟
* – عدم استاندارد در عذابها و سختیهای دنیوی ذهنم را به خود مشغول داشته است؟
کلمات کلیدی:
اعتقادی معاد