x-shobhe: به نکات ذیل که به صورت اجمال ایفاد میگردد دقت نمایید:
الف – اگر خلقتی نبود، مخلوقی هم نبود که صفات حق تعالی را بشناسد یا زیر سؤال ببرد.
ب – خلقت یعنی همان تجلی صفات حق تعالی، خواه مخلوق بپسندد یا خوشش نیاید. این تجلی چیزی نیست که کسی بتواند آن را با میل خود زیر سؤال ببرد. چرا که خلقت هست. یعنی تجلی هست. و زیر سؤال بردن هستی هیچ معنایی ندارد. نمیشود به دلیل «هستی»، هستی را زیر سؤال برد و نفی یا محکوم نمود. در این عالم هستی، علم، قدرت، زیبایی، غنا، تدبیر، حکمت، رأفت، رحمت، غضب ... و همهی صفات جمال و جلال حق تعالی متجلی شده است. لذا زیر سؤال بردن خدا به دلیل تجلی صفاتش مثل این است که کسی بگوید: به دلیل علم، علم را محکوم میکنم و یا به دلیل عقل، وجود عقل را زیر سؤال میبرم و یا به خاطر وجود عدالت، در بودن عدالت شک میکنم و ...! یا به عنوان مثال ملموستر در عالم ماده، مثل این است که کسی بگوید: به دلیل وجود این تابلوی نقاشی، وجود نقاش را نفی میکنم! پس همین که خلقت هست، یعنی خالق هست و آن چه هست، همان تجلی اسماء و صفات اوست.
ج – اما خداوند متعال ما را خلق نکرده است که ما گناه کنیم، به جهنم رویم و مکافات کشیم. بلکه ما را خلق کرده است که تا در مسیر رشد و کمال، با خیال آسوده قدم برداریم و به سعادت ابدی برسیم. منتهی لازمهی این رشد و کمال، برخورداری از قوهی اختیار یا به تعبیر بگوییم تجلی صفت اختیار خدا در مخلوقی به نام انسان است.
بدیهی است که وجود اختیار، با مجبور بودن در سیر یک راه (مثلاً راه صحیح) منافات داشته و متضاد است. پس مختار باید بتواند که هر راهی که دلش خواست برود. اما اینجا یک حقی برای مخلوق مختار پیش میآید و آن حق برخورداری از علم، اطلاعات و آگاهی نسبت به نقشهی راه از یک سو و برخورداری از راهنما از سوی دیگر است، که خداوند کریم نیز این دو نیاز را با گسیل انبیاء و اوصیا و انزال کتاب از یک سو و قراردادن آنها به عنوان راهنما از سوی دیگر پاسخ داده است و البته لطف و کرم و محبت خود را نیز به آن افزوده است. چنان که رحمت خود را مقدم بر دیگر صفات قرار داد و فرمود: هر چند که همهی امکانات لازم برای رشد و سعادت دنیوی و اخروی برای تو قرار دادهام، اما باز ممکن است که در این طی این مسیر بلغزی و حتی ممکن است لغزشهای هولناک و سقوطهای مهلک داشته باشی، اما مهم نیست، دستت را بده و بلند شو و به راه ادامه بده. خودم میبخشم و کمک میکنم.
حال ما چرا باید این همه لطف و کرم را رها کنیم، و گناه و کوتاهی و قصور و تقصیر خود در نافرمانی را به گردن او بیاندازیم و بگوییم چرا ما را خلق کرد تا گناه کنیم و به جهنم برویم؟
دقت به آیات ذیل که نمونههای اندکی از خیر کثیر است، ابواب بسیاری از اهداف خلقت و نیز لطف و کرم را به روی ما باز میکند:
* – هدف خلقت (انسان مخلوق و بنده است، پس هر چه را معبود خود قرار دهد، به سوی آن میرود):
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (الذاریات - 56)
ترجمه: و من جن و انس را نيافريدم مگر براى اين كه عبادتم كنند.
* – هدایت و ارسال رسل، برای تعادل که لازمهی رشد است و رفع هر گونه حزن و اندوه و ناراحتی دنیوی و اخروی:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط ...» (الحدید – 25)
ترجمه: به درستی که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و به همراه آنان کتاب و میزان (امام و الگو) نازل کردیم تا مردم قیام به قسط (بر پایی اعتدال در فرد و جامعه) کنند.
«وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (الأنعام - 48)
ترجمه: و ما نمىفرستيم پيغمبران را مگر براى بشارت و انذار، پس كسانى كه ايمان آورده عمل صالح كنند نه بيمى برايشان است و نه اندوهناك مىشوند.
* – عشق و محبت (عشق علت هر حرکتی است و انسان به سوی محبوب خود میرود، پس راهنمایی راه آشنا میخواهد و در نتیجهی محبت نیز انتظار محبت دارد. و بهشت سفرهی محبوب است نه خودش). البته با این همه ممکن است که عاشق در حق معشوق جفایی هم بکند، اما اگر عشق و محبت واقعی باشد، او میگذرد.
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» (آل عمران - 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست مىداريد پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهانتان بيامرزد كه خدا آمرزگار و مهربان است.
* – در بیان آن که خداوند کریم نه تنها منتظر نیست که بندهاش خطا کند و او توبیخ و مکافات نماید، بلکه اصلاً منتظر است بنده به سوی او توجه کند و او «همه»ی گناهانش را ببخشد.
«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ» (الزمر - 53)
ترجمه: بگو اى بندگانم كه بر نفس خود ستم و اسراف كرديد از رحمت خدا نوميد مشويد كه خدا تمامى گناهان را مىآمرزد، زيرا او آمرزنده رحيم است.
*– در بیان آن چه برای محبوبش فراهم دیده که بسیار بیشتر از عمل اوست و به وهم و گمان نیز نمیآید:
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» (السجده - 17)
ترجمه: هيچ كس نداند به سزاى آن عملهایی كه مىكردهاند چه مسرتها (چشم روشنیهای) برایشان نهان كردهاند.
حال با این همه حکمت، لطف، کرم و به قول ما بزم و بریز و بپاش که همه تجلی صفات رحمانیه و رحیمیهی اوست، باز اگر کسی پشت کرد، نخواست، لج و عناد کرد و به همین متاع قلیل دنیا دلخوش کرد و به دست آوردن آن را نیز از راهی، اگر چه به ضرر خودش جایز دانست، دیگر نباید تقصیر را به گردن او بیاندازد. گفت: «گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟» چه اصراری وجود دارد که وقتی انسان میتواند معصیت نکند، بکند؟! و چه اصراری وجود دارد که وقتی او میفرماید که اگر برگردی من همهی گناهانت را میبخشم، کسیر بر نگردد و اصرار کند که او نمیبخشد، پس چرا مرا خلق کرد که مکافات شوم؟! اینها القائات شیطان است تا انسان را از توجه به لطف، کرم، محبت، غفران و رحمت الهی (صفات الهی) روی گردان نماید.
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید عدل