بخشی از وصایای امیرالمؤمنین، امام علی علیهالسلام، در نامه به فرزندش امام حسن مجتبی علیهالسلام که در آن راه «احیای دل» را بیان نمودهاند:
فَاِنّى اُوصيكَ بِتَقْوَى اللّهِ ـ اَىْ بُنَىَّ ـ وَ لُزُومِ اَمْرِهِ، وَ عِمارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ،
پسرم! تو را سفارش مىكنم به تقواى الهى، و ملازمت امرش، و آباد كردن دل (عمارت قلب) به يادش،
وَ الإِعْتِصامِ بِحَبْلِهِ; وَ اَىُّ سَبَب اَوْثَقُ مِنْ سَبَب بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّهِ اِنْ اَنْتَ اَخَذْتَ بِهِ؟!
و چنگ زدن به ريسمانش ; و كدام رشته محكم تر از رشته بين تو و خداوند است اگر به آن چنـگ زنى؟!
اَحْىِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَ اَمِتْهُ بِالزَّهادَةِ، وَ قَوِّهِ بِالْيَقينِ، وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ،
دلت را با موعظه زنده كن، و با بى رغبتى به دنيا بميران، آن را با يقين قوى كن و با حكمت نورانى نما،
وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ، وَ قَرِّرْهُ بِالْفَناءِ، وَ بَصِّرْهُ فَجائِعَ الدُّنْيا،
و (دلت را) با ياد مرگ [برای خدا] فروتن و خوار كن، و به اقرار به فانى شدن همه چيز وادار، و به فجايع دنيا بينا گردان،
وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ، وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيالى وَ الأَيّامِ،
و از صولت روزگار، و قبح دگرگونى شبها و روزها برحذر دار،
وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ اَخْبارَ الْماضينَ، وَ ذَكِّرْهُ بِما اَصابَ مَنْ كانَ قَبْلَكَ مِنَ الأَوَّلينَ،
اخبار گذشتگان را به او (به قلب) ارائه كن، آنچه را بر سر پيشينيان آمد، به يادش آور،
وَ سِرْ فى دِيارِهِمْ وَ آثارِهِمْ، فَانْظُرْ فيما فَعَلُوا، وَ عَمَّا انْتَقَلُوا، وَ اَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا،
در شهرهاى آنان و در ميان آثارشان سياحت كن، در آنچه انجام دادند و اينكه از كجا منتقل شدند و در كجا فرود آمدند و منزل كردند دقّت كن،
فَاِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الأَحِبَّةِ،
مىيابى كه از كنار، دوستان رفتند،
وَ حَلُّوا دِيارَ الْغُرْبَةِ، وَ كَاَنَّكَ عَنْ قَليل قَدْ صِرْتَ كَاَحَدِهِمْ.
و به ديار غربت وارد شدند، و گويى تو هم به اندك زمانى چون يكى از آنان خواهى شد.
فَاَصْلِحْ مَثْواكَ، وَ لاتَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْياكَ،
پس منزلگاه نهايىات را اصلاح كن، و آخرتت را با دنيا معامله مكن،
وَ دَعِ الْقَوْلَ فيما لاتَعْرِفُ، وَ الْخِطابَ فيما لَمْ تُكَلَّفْ. وَ اَمْسِكَ عَنْ طَريق اِذا خِفْتَ ضَلالَتَهُ،
درباره آنچه علم ندارى سخن مگو، و درباره وظيفهاى كه برعهدهات نيست حرفى نزن. در راهى كه از گمراهى در آن بترسى قدم منه،
فَاِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الأهْوالِ.
زيرا حفظ خويش به هنگام سرگردانى بهتر از اين است كه آدمى خود را در امور خطرناك اندازد.
وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ مِنْ اَهْلِهِ، وَ اَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِيَدِكَ وَ لِسانِكَ،
امر به معروف كن تا اهل آن باشى، با دست و زبان نهى از منكر نما،
وَ بايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ. وَ جاهِدْ فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ لا تَأْخُذْكَ فِى اللّهِ لَوْمَةُ لائِم.
و با كوششت از اهل منكر جدا شو. در راه خدا جهاد كن جهدى كامل، و ملامت ملامت كنندگان تو را از جهاد در راه خدا بازندارد.
وَخُضِ الْغَمَراتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كانَ، وَ تَفَقَّهْ فِى الدّينِ،
به راه حق هر جا كه باشد در مشكلات و سختى ها فرو شو، در پى فهم دين باش،
وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ، وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِى الْحَقِّ.
خود را در امور ناخوشايند به صبر و مقاومت عادت ده، كه صبر در راه حق اخلاق نيكويى است.
وَ اَلْجِئْ نَفْسَكَ فِى اْلاُمُورِ كُلِّها اِلى اِلهِكَ، فَاِنَّكَ تُلْجِئُها اِلى كَهْف حَريز، وَ مانِع عَزيز.
وجودت را در همه امور به خداى خود واگذار، كه در اين صورت خود را به پناهگاهى محكم، و نگاهبانى قوى وامى گذارى.
وَ اَخْلِصْ فِى الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ،
در مسئلتهایت از خداوند، اخلاص پيشه كن،
فَاِنَّ بِيَدِهِ الْعَطاءَ وَ الْحِرْمانَ، وَ اَكْثِرِ الإِسْتِخارَةَ، وَ تَفَهَّمْ وَصِيَّتى،
كه بخشيدن و نبخشيدن به دست اوست. از خدايت بسيار طلب خير كن، و وصيّتم را بفهم،
وَ لاتَذْهَبَنَّ عَنْها صَفْحاً، فَاِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ ما نَفَعَ.
و از آن روى مگردان، مسلّماً بهترين سخن، سخنى است كه سود بخشد.
وَاعْلَمْ اَنَّهُ لا خَيْرَ فى عِلْم لايَنْفَعُ، وَ لا يُنْتَفَعُ بِعِلْم لايَحِقُّ تَعَلُّمُهُ.
معلومت باد (بدان) در دانشى كه سود نيست خير نيست، و در علمى كه فرا گرفتنش سزاوار نيست بهرهاى نمىباشد.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه