ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: برای حفاظت فکر و ذهن از جوّسازیها، شعارزدگیها و امواج تبلیغاتی و عوامی، همیشه باید ابتدا معنا و مفهوم یک صفت را دانست، سپس به تناسب آن به دنبال مصداق گشت. چنان چه امیرالمؤمنین علیهالسلام به آن عده که پرسیده بودند: «شما میگویید من بر حق هستم و طلحه و زبیر میگویند ما بر حقیم؛ حال کدام بر حق هستید؟» فرمودند: «شما اول حق را بشناسید، بعد اهلش را خواهید شناخت».
حال مسئله روشنفکری نیز همینطور است. چه کسی گفته که مثلاً شریعتی و بازرگان و سروش روشنفکر هستند یا نیستند، یا همینطور دکتر شفا، ملک الشعرا و ...؟
الف – روشنفکری، دو معنا دارد که یکی معنی واقعی آن است و دیگری معنای اصطلاحی و تبلیغاتی آن که در جنگ تبلیغاتی، روانی و فرهنگی، و بیشتر با اهداف سیاسی به کار میرود.
ب – روشنفکر، در معنای لفظیِ واقعی آن، یعنی کسی که نه تنها دچار جمود و ارتجاع فکری نیست، بلکه بصیرت دارد، نگاه به جلو دارد، واقعبین و آینده نگر است، اهل علم و دردمند است و دغدغه رشد جامعه بشری را دارد. با این تعریف، دانشمندان، علما، فقها، حتی افراد عادیِ با بصیرت و در یک معنا تمامی مؤمنین واقعی، جزو روشنفکران هستند. چرا که اسلام دین تفکر، تعقل، تدبر، بصیرت، واقعبینی، برنامهریزی، آیندهنگری و رشد و کمال میباشد.
ب – روشنفکر، در معنای تبلیغاتی و سیاسی آن، اصطلاحی شده است برای هر کس که ادعای بیدینی دارد، خواه یک روشنفکر مرتجع باشد و خواه تجددگرا. گاهی هر عمل جاهلانهای را نیز نمادی از روشنکفری القا میکنند! گاهی گرایش به «تجدد» به هر شکلش را گرایش به «تفکر» مینامند!
این اصطلاح، همانند مفاهیم اصطلاحاتی چون «آزادی یا دموکراسی»، «حقوق بشر»، «تمدن و مدرنیسم» و ...، به یک سلاح تبلیغاتی مبدل گردید که ابتدا به سر ملتهای غرب کوبیده شد و سپس علیه سایر ملتها و به ویژه ملل مسلمان به کار گرفته شد.
ج – پس روشنفکری اگر به معنای واقعی آن باشد، نه تنها خوب است، بلکه لازم است و هر مسلمان و مؤمنی باید که روشنفکر باشد. مرتجع نباشد، دچار جمود فکری نگردد، اهل افراط و تفریط نباشد، تعصبات خشک و بیروح و بیمنطق نداشته باشد، برای رشد و تعالی خود و جامعه، هدفگذاری کند، برنامهریزی نماید، قیام به قسط کند، بصیرت داشته باشد، دشمن شناس باشد، گُل به خودی نزند، فریب ظواهر را نخورد و ... .
اما اگر معنای اصطلاحی باشد، روشنفکری چیزی جز خرافه و ارتجاع نیست. کفر، شرک، پُز دادن به جهالت و معصیت، شخصیت و نشانه برتری دانستن ثروت و سلاح، افتخار به فساد و فحشا و ...، رفتار انسانهای اولیه، عادت فرهنگی فراعنه و قرون وسطاییها و اعراب جاهلیت است و به هیچ وجهی مایه افتخار و مباهات نمیباشد و اصلاً مصداق واقعی روشنفکری نیست.
به امام صادق علیهالسلام گفتند: فلانی که ملحد است، خیلی میداند (به قول ما روشنفکر است)، فرمود: نمیداند، اگر میدانست که کافر نمیشد. (اصول کافی، ج1)
کلمات کلیدی:
گوناگون