اگر چه هر سخن حقی که در قالب ذکر، پند، موعظه، سفارش و ... گفته شود، بار علمی و حِکَمی دارد، اما گاه شاهدیم که در آیات و احادیث و روایات، بر واژهی «علم»، تصریح و تأکید شده است. این فرازها، حاوی نکاتی است که اشراف علمی به آنها ضرورت دارد، و البته هر کسی به حد خود.
به عنوان مثال: یک جا میفرماید» « وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ – برای ذنوب خویش (ذنب الزاماً گناه و معصیت نیست) و زنان و مردان مؤمن آمرزش بخواه»، خُب این یک دستور است مبنی بر فعلی که باید انجام شود تا حاصلی دهد، اما قبل از آن میفرماید: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ – پس بدان (عالمانه آگاه باش)، به درستی که الهی به جز الله نیست/ محمد ص، 19» - این دستور (َاعْلَمْ)، دستور به کسب علم در موضوع قید شده است و البته انسان به تناسب معرفت خویش از الوهیت الله جلّ جلاله، به او ایمان آورده و اطاعتش مینماید.
فرازهای ذیل، بخشی از نامه حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیهالسلام به فرزندش که فرازهایش با «وَاعْلَمْ» آغاز شده است، یعنی باید آگاهی عالمانه نسبت به آن حاصل نمود.
نهجالبلاغه، بخشی از نامه 31 – خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام و یا محمد حنفیه:
وَاعْلَمْ يا بُنَىَّ، اَنَّ اَحَداً لَمْ يُنْبِئْ عَنِ اللّهِ كَما اَنْبَاَ عَنْهُ الرَّسُولُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،
پسرم! آگاه باش (عالمانه بدان) احدى از وجود خداوند، چنان كه پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله ـ خبر داده، خبر نداده است،
فَارْضَ بِهِ رائِداً، وَ اِلَى النَّجاةِ قائِداً، فَاِنّى لَمْ آلُكَ نَصيحَةً،
پس به پيشوايى آن حضرت راضى باش، و براى رسيدن به منزل نجات رهبريش را بپذير، كه من از نصيحت به تو كوتاهى نكردم،
وَ اِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِى النَّظَرِ لِنَفْسِكَ ـ وَ اِنِ اجْتَهَدْتَ ـ مَـبْـلَـغَ نَـظَـرى لَـكَ،
و تو در انديشهات نسبت به صلاح خود هرچند بكوشى، به ميزان انديشهاى كه من در باره تو دارم نخواهى رسيد.
وَاعْلَمْ يا بُنَىَّ، اَنَّهُ لَوْ كانَ لِرَبِّكَ شَريكٌ لاَتَتْكَ رُسُلُهُ،
پسرم! معلومت باد (که) اگر براى پروردگارت شريكى بود، پيامبران آن شريك به سويت مىآمدند،
وَ لَرَاَيْتَ آثارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ اَفْعالَهُ وَ صِفاتِهِ،
و آثار مُلك و سلطنت او را ديده، و به افعال و صفاتش آشنا مى شدى،
وَلكِنَّهُ اِلهٌ واحِدٌ كَما وَصَفَ نَفْسَهُ، لايُضادُّهُ فى مُلْكِهِ اَحَدٌ،
اما او خدايى يگانه است همان گونه كه خود را وصف نموده، كسى در حكمرانيش با او ضديّت نمىكند،
وَ لايَزُولُ اَبَداً، وَ لَمْ يَزَلْ، اَوَّلٌ قَبْلَ الأَشْياءِ بِلا اَوَّلِيَّة، وَ آخِرٌ بَعْدَ الأَشْياءِ بِلا نِهايَة،
هرگز از بين نمىرود، و هميشه وجود داشته (ازلی و ابدی است)، اوّل است پيش از همه اشياء و او را اوليّتى نيست، و آخر است بعد از همه اشياء و او را نهايتى نمى باشد،
عَظُمَ عَنْ اَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِيَّتُهُ بِاِحاطَةِ قَلْب اَوْ بَصَر،
بزرگتر از آن است كه ربوبيّتش به احاطهی دل و ديده تثبیت گردد،
فَاِذا عَرَفْتَ ذلِكَ فَافْعَلْ كَما يَنْبَغى لِمِثْلِكَ اَنْ يَفْعَلَهُ فى صِغَرِ خَطَرِهِ، وَ قِلَّةِ مَقْدُرَتِهِ، وَ قِلَّةِ مَقْدُرَتِهِ، وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ،
چون به اين حقيقت شناخت حاصل نمودی، در بندگى بكوش، چنانكه شايسته مانند توست كه (عبد) كوچك منزلت و فقير و كم قدرت و بسيار ضعيف است،
وَ عَظيمِ حاجَتِهِ اِلى رَبِّهِ، فى طَلَبِ طاعَتِهِ، وَالْخَشْيَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ، وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ،
و نیازهای بزرگی به ربّش دارد، در طلب طاعت، و در ترس از عقوبت، و بيمناكى از خشم، و مهربانی در سختیها (عقوبتها)،
فَاِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ اِلاّ بِحَسَن، وَ لَمْ يَنْهَكَ اِلاّ عَنْ قَبيح.
زيرا چنين پروردگارى، جز به خوبى تو را فرمان نداده، و جز از زشتى بازنداشته است.
...
وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَكَ طَريقاً ذا مَسافَة بَعيدَة وَ مُشَقَّة شَديدَة،
معلومت باد (عالمانه بدان) كه در پيش رويت راهى دراز همراه با مشقتى سخت است،
وَ اَنَّهُ لاغِنى بِكَ فيهِ عَنْ حُسْنِ اْلاِرْتِيادِ، وَ قَدْرِ بَلاغِكَ مِنَ الزّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ،
در اين راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبكبارى از گناه بى نياز نيستى،
فَلاتَحْمِلَنَّ عَلى ظَهْرِكَ فَوْقَ طاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذلِكَ وَبالاً عَلَيْكَ.
پس بيش از قدرتت بر خود بار مكن، كه سنگينى اش وزر و وبالت شود.
وَ اِذا وَجَدْتَ مِنْ اَهْلِ الْفاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زادَكَ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ فَيُوافيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتاجُ اِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ اِيّاهُ،
اگر محتاجى را يافتى كه قدرتِ بر دوش نهادن زاد و توشهات را تا قيامت دارد و در فرداى محشر كه به آن توشه نيازمند شدى در اختيارت بگذارد، وجودش را غنيمت بدان و زاد و توشه ات را بر دوشش بگذار،
وَ اَكْثِرْ مِنْ تَزْويدِهِ وَ اَنْتَ قادِرٌ عَلَيْهِ، فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلاتَجِدُهُ.
و اگر قدرت اضافه كردن زاد و توشه را بر دوشش دارى تا بتوانى اضافه كن، چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنين شخصى را بجويى و نيابى.
وَاغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فى حالِ غِناكَ لِيَجْعَلَ قَضاءَهُ لَكَ فى يَوْمِ عُسْرَتِكَ.
مغتنم بشمار اگر در روز دارا بودنت کسی از تو قرض خواست، چرا که ادای آن برای تو، در روز تنگدستیات خواهد بود.
وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَكَ عَقَبَةً كَؤُوداً، الْمُخِفُّ فيها اَحْسَنُ حالاً مِنَ الْمُثْقِلِ،
و بدان، (علم داشته باش) كه در پيش رويت گذرگاه سختى است، آن كه سبكبار است در آن گذرگاه، حالى بهتر از سنگين بار دارد،
وَالْمُبْطِئُ عَلَيْها اَقْبَحُ حالاً مِنَ الْمُسْرِعِ، وَ اَنَّ مَهْبِطَكَ بِها لامَحالَةَ عَلى جَنَّة اَوْ عَلى نار،
و آن كه دچار كندى است، بدحالتر از شتابنده در آن است. در آنجا محل فرود آمدنت به ناچار يا در بهشت است يا در جهنّم،
فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ، وَ وَطِّىءِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ،
پس پيش از فرود آمدنت (در آن جهان) توشه آماده كن (به خود برگرد و متوجه خود باش)، و قبل از ورودت، (برای خودت در آنجا) منزلى فراهم ساز،
فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ، وَ لا اِلَى الـدُّنْيا مُنْصَـرَفٌ.
كه بعد از مرگْ تدارك كردنِ از دست رفته ممكن نيست، و بازگشتی به دنیا نخواهد بود.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه معاد