ما چه کسانی را اجازه داریم ببخشیم؟ اگر بخشیدن دیگران خوب است، پس چرا حضرت فاطمه (س) ابوبکر و عمر را نبخشید و حتی با آنها سخن هم نگفت؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: لازم است ابتدا به ساختمان و چینش صغرا و کبرای سؤال خوب دقت نمایید. چرا که گاه هدف، القای یک معنا در قالب سؤال است و کسی با پاسخ آن کاری ندارد.
سؤالِ «ما چه کسانی را اجازه داریم ببخشیم»، خودش یک سؤال کامل و مستقل میباشد که قابل طرح و بحث است. اما فوری در ادامه بیان میشود «اگر بخشیدن دیگران خوب است، پس چرا حضرت فاطمه (س) ابوبکر و عمر را نبخشید؟!». در این بخش از سؤال،یک معنای القایی و انحرافی مستتر یا نهفته است، چرا که ذهن ابتدا حکم میکند که «بخشیدن کار خوبی است»، پس نتیجه میگیرد [العیاذ بالله] ایشان از کار خوب سر باز زده است! و بالتبع در ادامه «عصمت» ایشان به چالش کشیده میشود و ... .
پس از توجه به نکتهی بسیار مهم و حایز اهمیت فوق، به بررسی و پاسخ سؤال میپردازیم:
الف – تمامی احکام اسلام که مبتنی بر علم، حکمت، مشیت و امر الهی میباشد، بر اساس «مصالح و مفاسد» مترتبِ بر آن میباشد. به عنوان مثال: روزه از احکام ضروری میباشد. بر هر مکلفی واجب است که روزه بگیرد. اما اگر مکلف بیمار بود، روزه برای او مضر بود و یا حتی احتمال جدی و عقلایی ضرر را میداد، یا مسافر بود، روزه گرفتن بر او حرام میشود و اگر از روی عوامی روزه بگیرد، نه تنها مقبول نیست، بلکه به هنگام بازگشت به وطن، و یا بهبود بیماری، قضای آن و در صورت عدم بهبود کفارهی آن بر او واجب میشود.
پس، نه بخشش به صورت مطلق خوب است و نه نبخشیدن به صورت مطلق بد است؛ بلکه صاحب حق باید عاقل، مؤمن، متقی و بصیر باشد و بداند کجا بخشش خوب است و کجا خوب نیست؟ کجا بخشش فایده میرساند و کجا مفسدهآور است؟ چه چیزی حق اوست که ببخشد یا نبخشد و چه چیزی اصلاً حق او نیست و مالکیتی بر آن ندارد؟
ب – اگر به آیات قرآنی در این خصوص توجه شود، معلوم میشود که به هر دو موضع تصریح نموده است. یک جا میفرماید حق دارید که نبخشید، حتی با مقابله به مثل حق خود را بستانید، اما تعدی و ظلم نکنید – یک جا میفرماید: در قصاص برای شما حیات است «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ – ای خردمندان! در قصاص برای شما زندگانی است، باشد که پرهیزکار باشید/ البقره، 179»؛ و یک جا هم میفرماید: بخشش خوب است، یا بهتر است و ... .
ج – اگر بخشیدن به صورت مطلق و در همه جا خوب و لازم بود، از همه محقتر و توانمندتر به بخشش، خداوند رحمان و رحیم است؛ اما همگان را نمیبخشد و اگر قرار بود همگان را ببخشد، دیگر قیامت و جهنمی برپا نمینمود.
اگر بخشش همه جا خوب، لازم و ضروری باشد، دیگر فرقی بین مؤمن با کافر – ظالم با مظلوم – حق با باطل و ...، باقی نمینماند و امر بر همگان مشتبه میشود و کسی ضرورت نمیبیند متقی گردد، چون میداند، هر چه بکند، فرقی ندارد و آخر کار بخشش است.
د – انسان گاهی صاحب و مالک حقی است و گاهی حامل و امانتدار حقی است. لذا همانگونه که خداوند بخشاینده، ممکن است از حق خود بگذرد، اما حق الناس را نمیگذرد، مگر آن که صاحبش بگذرد؛ انسان نیز میتواند از حق خویش بگذرد، اما از حقی که امانتدار و حامل اوست و مالکش دیگری است، نمیتواند بگذرد.
به شهید آیتالله دکتر بهشتی (ره) گفتند: این همه به شما اهانت میشود، آیا قصد پاسخ ندارید؟ فرمود: اگر به شخص خودم اهانت میکنند، میبخشم؛ اما اگر به من و به لباس من اهانت میکنند تا به اسلام اهانت کرده باشند، نه، نمیبخشم و ... (مضمون).
مالک اسلام، همان مالک یوم الدّین است. لذا فرد ممکن است از حقوق شخصی خودش بگذرد، اما از حقوق اسلام نمیتواند بگذرد. پس اگر حقی از کسی ضایع شد که «حق اسلام» بود و مالکش خداوند منّان بود، انسان نمیتواند به جای خدا از این حق بگذرد.
از این رو در عین حال که مکرر به پیامبرش صلوات الله علیه و آله میفرماید که تو رحمة للعالمین هستی و تو برای بندگان استغفار کن تا آمرزیده شوند، از سوی دیگر میفرماید اگر هفتاد بار هم برای کافر و فاسق استغفار کنی، پذیرفته نمیشود، پس این کار را نکن:
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (التوبه، 80)
ترجمه: براى آنها آمرزش بطلب يا آمرزش مطلب (يكسان است)، اگر براى آنها هفتاد بار هم آمرزشطلبى، هرگز خداوند آنها را نخواهد آمرزيد، زيرا كه آنها به خدا و رسول او كفر ورزيدند، و خداوند گروهى را كه فاسقند هدايت نمىكند.
ﻫ - بخشش، همیشه پس از طلب بخشش صورت میپذیرد. یعنی اگر قرار باشد کسی بخشیده شود (چه از سوی حق تعالی و چه از سوی انسانِ صاحب حق)، پس از استغفار او صورت میگیرد و استغفار نیز مستلزم «توبه = بازگشت از آن خطا» میباشد. پس اول توبه است و سپس استغفار. حال اگر کسی از خطای خویش بازنگشته باشد و اقدام به اصلاح مفسدهای که ایجاد کرده ننموده باشد و هم چنان ادامه دهد، توبهای واقع نشده که بخششی صورت بگیرد.
نکته:
خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر رحمة للعالمیناش [صلوات الله علیه و آله] میفرماید، اگر نزد تو آمدند و از خدا طلب مغفرت کردند، تو هم برای آنان طلب مغفرت کن، آن وقت حتماً بخشیده میشوند.
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (النساء، 64)
ترجمه: و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند. و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىكرد، قطعاً خدا را توبهپذيرِ مهربان مىيافتند.
دقت شود که «نزد رسول آمدن»، صرفاً حضور فیزیکی در مجلس، مسجد یا کنار ایشان نمیباشد، بلکه ایمان آوردن و اطاعت از ایشان است، چنان چه در ابتدای آیه، اول قید میکند که پیامبر برای اطاعت آمده است و سپس بحث از ظلم، توبه و استغفار مینماید.
نمونه:
حرّ، پسران حرّ و برخی دیگر، از بارزترین مصادیق ظلم به خود و ظلم به امام حسین علیه السلام میباشند. آنها هر چند دیر هنگام، اما بالاخره فهمیدند که خطا کردند و البته در خطای خود نیز جاهل بودند و قصد و غرض عالمانهای نداشتند. لذا برگشتند (توبه)، به حجت خدا روی آوردند، از او اطاعت کردند و طلب مغفرت نیز نمودند، و مورد بخشش کریمانه نیز واقع شدند و حتی توفیق تبعیت تا شهادت یافتند.
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام:
دشمنی با حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام، بر سر اختلافات شخصی نبود که ظلم شخصی صورت گرفته باشد. اما در عین حال کدام یک از اشخاصی که در حق ایشان و بالتبع در حق اسلام ظلم کرده بودند، اولاً از کردهی خطای خود پشیمان شدند؟ ثانیاً: توبه کرده و بازگشتند؟ ثالثاً: اقدام به جبران و اصلاح کردند؟ رابعاً: نزد خدا و حجت خدا استغفار کردند؟ خامساً: دیگر کمر به اطاعت بستند ...، که اکنون سؤال شود: چرا ایشان نبخشیدند؟!
اگر قصد و نیّت آنها مشخص نبوده باشد و ما نیز فقط حکم به ظاهر بکنیم، باید بگوییم: جهت عیادت و دلجویی آمده بودند. این که توبه، بازگشت، جبران و اصلاح و طلب بخشش نیست، تا مشمول عفو و بخشش گردد.
حجت:
حجج الهی که همه اهل عصمت هستند، برای بیداری، هوشیاری، بصیرت و هدایت مردم آمدهاند و تحمل جورها، جفاها و ظلمها نیز به خاطر تحقق این مهم بوده است. پس نه تنها کاری نمیکنند که حق و باطل مشتبه شوند و مردم صراط مستقیم را از صراط جحیم تشخیص ندهند، بلکه همیشه مواضعی اتخاذ میکنند که حقایق برای همگان در تمامی اعصار روشن شود و در امر هدایت، حجت تمام شود.
- تعداد بازدید : 7881
- 27 مرداد 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون