ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر در بخش جستجو در سایت، کلمات «علم غیب» را درج و کلیک نمایید، مطالب بسیاری در اختیار قرار میگیرد. اما در این فرصت به چند مسئله مهم باید توجه شود:
علم غیب:
اول آن که اصلاً علم غیب یعنی چه؟ مثلاً تمام وحی علم غیب است. علم تأویل، علم غیب است. خبر صحیح از آینده، علم غیب است و ... .
گاه مطلبی به رغم آن که از مصادیق علم غیب نیتس، برای یک نفر غیب است و برای دیگری شهود است. مثل این که من نمیدانم شما کی هستید و کجایید، ولی خودتان میدانید.
پس علم غیب، به تناسب موضوع و نیز نزد هر کس متفاوت و دامنهی آن بسیار وسیع است.
دوم این که علم غیب نزد خدا متعال است و به هر کس، به هر میزان که بخواهد میدهد. چه به صورت وحی، چه به صورت الهام و یا به هر شکل و وسیلهی دیگری که خود صلاح بداند.
سوم این که علم غیب اهل عصمت (به ویژه با توجه به نکات فوق) «اگر» ندارد که گفته شود «اگر علم غیب داشتهاند»، بلکه همین که مخاطب وحی و حامل آن شدهاند، همین که علوم آسمانها و زمین نزد آنهاست و معلم نیز نداشتهاند، یعنی خدا به آنان علم غیب داده است. لذا تردیدی در علم لدنی و علم غیب آنها نمیباشد.
چهارم این که آنها نیز جز آن چه خدا بخواهد نمیدانند و نیز هر گاه که او بخواهد میدانند و هر چه او خواست میخواهند. چنان چه امام زمان علیهالسلام فرمودند: «دلهای ظرف مشیّت الهی است، چون او بخواهد، ما میخواهیم.»
پنجم این که مأمور نیستند از علوم و از جمله علم غیب خود، آن طور که ما می خواهیم استفاده کنند و گاه مأمورند که اصلاً استفاده نکنند. مثل این که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در خطبه غدیر فرمود: در این اجتماع، همه منافقین شما را به اسم میشناسم، اما مأمور نیستم که نام ببرم. یا مثل این که خانمی نزد امام سجاد علیه السلام آمد و گریه میکردم که فرزندم گم شده است! ایشان فرمودند: برویم با هم دنبالش بگردیم.
چرا که از جمله علوم، علم به نظم، حکمت و مصلحت میباشد. علم به ضروریات تعلیم و تربیت میباشد و ... .
ششم آن که علم غیب آنها فقط نسبت به موضع مقطعی نیست. مثل این که بدانند انگور زهر دارد یا خیر؟ بلکه علم دارند به قضا و قدر و این که مجبورند آن را بخورند و اگر بخوردند، به شهادت میرسند و نتیجه این شهادت چه میشود و ... – مثل این که امام حسین علیه السلام میدانستند که باید به کربلا بروند – باید به رغم کمبود نیرو و تسلیحات بجنگد – در این جنگ شهید میشوند و نتیجه این شهادت در احیای اسلام و مسلمین، در طول تاریخ چه میشود ...، چنان چه یک بسیجی هم میداند که برای باز کردن راه یا جلوگیری از پیشروی دشمن، باید روی مین برود و اگر برود شهید میشود، لذا هم علم دارد که چه تکلیفی بر عهدهی اوست و هم علم دارد که چه نتایجی برای خودش و دیگران دارد.
یک مثال طبیعی: به این مثال توجه کنید: یک مؤسسه هواشناسی یا متخصصین آن، با توجه به مقدرات (اندازههای)، ابر، باد، برودت و ...، پیشبینی میکنند که فردا یا هفتهی دیگر، در فلان منطقه باران میبارد و جاری شدن سیل در فلان مناطق حتمی است و ...؛ این یعنی خبر از داشتن از آینده، یا همان با خبر شدن از غیب. به معنای دیگر، چون علم به مقدرات حاصل شد، علم به قضای حتمی که گریزی از آن نیست نیز حاصل میگردد. پس اگر همه مقدرات برای شهادت فراهم شد، قضای الهی در آن امر حتمی است و گریزی از آن نیست.
ضرر و خودکشی:
در سؤال آمده که «اگر میدانستند مثلاً آن چه میخورند زهر دارد، پس خوردن آن خودکشی است و جای کسی که خودکشی کند، جهنم است.»؛ در این بخش نیز باید به چند اصل مهم دقت شود:
الف – ضرر چیست؟ مردم عادی، چون از یک سو زیاد به فایده و ضرر علم ندارند و از سوی دیگر گمان میکنند که ملاک فایده همین نفس و جسم مادی است، هر چه را در ظاهر برای حیات مادی آنها مفید نباشد، مضرّ قلمداد میکنند! اما این بینش و دانش، بسیار سطحی است؛ چقدر در قرآن تأکید دارد که مؤمن جان و مالش را با خدا معامله میکند و در این معامله ضرر هم نمیکند.
ب – نوع بشر چون بسیار خودگرا و بالتبع جاندوست است، گمان میکند که آخر هدف «جان» اوست و باید به هر قیمتی که شده، جان خود را حفظ کند. لذا هر چه که جان را به خطر اندازد، ضرر و خودکشی قلمداد میکند! در حالی که این اندیشه غلط است. عقل و فطرت نیز نمیپذیرد، چنان چه غیر مسلمانان و حتی کفار نیز گاهی جان خود را در راه اهدافی که والاتر میدانند فدا میکنند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «مال خود را سپر جانتان کنید و جان خود را سپر دینتان کنید»، و نوع بشرِ دنیا طلب و جان دوست، معمولاً بر عکس عمل میکنند، یعنی اول دین را فدا میکنند تا جانشان محفوظ بماند و سپس جان را فدا میکنند تا مالشان محفوظ بماند.
پس فدا کردن مال و جان، در معاملهی با خدا، به ویژه وقتی نفس عاقل و نفس مطمئنّه، احساس تکلیف میکند، نه تنها ضرر و خودکشی نیست، بلکه عین فایده، ایثار و شهادت است.
نکته:
رسالت، تکلیف و کار پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین این نیست که از قدرت یا علم مافوق خود، برای حفظ منافع یا جان خود استفاده کنند. لذا اگر معجزهای هم نشان میدهند، به امر خدا، به قدرت خدا، به حکمت خدا و باذن خدا، برای اتمام حجت و هدایت مردمان میباشد.
بدیهی است اگر حضرت ابراهیم علیهالسلام میتواند (باذن الله) از آتش سالم بیرون بیاید، یا حضرت موسی علیه السلام میتواند با ضربه عصای خود، نیل را بشکافد و ...، یقیناً پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نیز میتوانستند با یک نگاه همه را خشک کنند و آن قدر کتک نخورند، یا حضرت علی، یا فاطمه زهراء یا سایر ائمه علیهمالسلام نیز همینطور. اما نه تنها مأمور و مکلف به این روشها و کارها نبودند، بلکه اگر قرار بود در هر امری چنین رفتار کنند، به طور کلی هیچ هدایت و الگوپذیری و تأسی و درسآموزی از آنان، برای دیگران ممکن و میسر نبود.
پس، علم، حکمت و علم غیب، محدود به به دانستن نتیجهی ظاهری و مقطعی یک عمل نمیباشد.
کلمات کلیدی:
گوناگون علم