ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر چه ممکن است کسی با توکل، به استخاره نیز متوسل گردد، اما معنای توکل این نیست که انسان در همه امورش استخاره کند و اساساً این دو مقولهی مستقل هستند.
توکل:
توکل، همان گونه از کلمهاش پیداست، وکیل گرفتن است و انسان وقتی در کاری وکیل میگیرد که میداند و میبیند، خودش از عهدهی آن بر نمیآید و تلاش میکند تا کارش را به دیگری واگذار نماید. این معنای عام.
از این رو، اصل "توکل"، اختصاصی بر توکل به خداوند منان ندارد، برخی خود را غنی میبینند و به حول و قوهی خودشان توکل میکنند – برخی "مال و دارایی"ها را توانمند در جبران هر نیازی میبینند و به "مال" توکل میکنند – برخی به دیگران، از مقامات و مسئولین گرفته تا اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر توکل میکنند؛ و البته مؤمنین، فقط به خداوند منّان توکل میکنند، چون میدانند هیچ چیزی قائم بالذات نیست، همه فقیر و محتاج هستند، و «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ». چنان چه در آیات متعددی فرمود:
« إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ » (المجادله، 10)
ترجمه: جز اين نيست كه نجوا از شيطان است، تا كسانى را كه ايمان آوردهاند محزون كند، ولى جز به اذن خدا هيچ آسيبى به آنها نمىرساند، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.
الف – توکل، یک فعل فیزیکی نیست، مثل این که انسان پرونده یا مالی را به کسی بدهد یا با اعضا و جوارح خود، کار دیگری انجام دهد؛ بلکه یک باور و کار قلبی است. به اعتقاد، اعتماد، باور و در نتیجه به عزم و اراده بر میگردد.
ب – معنای توکل این نیست که انسان عقل، علم، فکر، ذهن، اختیار، اراده و فعل خود را تعطیل کند. بالاخره نیاز، نیاز موکل است - موضوع، موضوع مبتلابه موکل است - پرونده، مربوط به اهداف و عملکرد موکل است. پس توکل به خداوند متعال، به معنای تعطیل خود و تکالیف نیست، بلکه موکل، کارش را درست و تمام انجام میدهد، مراقب واجب و حرام خود میشود، اما حول و قوه و توفیق را از خدا میداند و توفیق را از او میخواهد و در هدایت، رشد، اثر و نتیجه نیز بر او توکل میکند - او را وکیل میگیرد.
ج – وقتی کسی به خداوند متعال معرفت و ایمان پیدا کرد، بالتبع چه در عقیده و چه در عمل، با او شریک نگرفت، عبدِ مولا شد و مطیع امر او گردید، دیگر نگران حوادث نیست، نه خوشامدها منحرفش میکند و نه ناخوشایندها ناامیدش کرده یا از پای در میآوردش، او میداند که دیگر هر چه از خیر یا شر به او اصابت کند، اراده و مشیّت الهی است که خیر او در آن است:
« قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ » (التوبه، 51)
ترجمه: بگو: هرگز به ما جز آنچه خدا براى ما مقرّر داشته نمىرسد، او مولاى ماست، و مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند.
استخاره:
استخاره به معنای طلب خیر از خداوند متعال است، که بر هر مؤمن و عاقلی واجب است که در هر نیتی، تصمیمی، عزمی، ارادهای و کاری، از خداوند متعال طلب خیر کند، چرا که اگر به خیرش نباشد، حتماً شر میشود و به ضرر او تمام میشود.
از این رو، معنا و مصداق استخاره، الزاماً بازکردن قرآن و "خوب و بد و میانه" گفتن نیست، بلکه استدعای خیر از خداوند متعال است. اما در شرایطی، استخاره با قرآن کریم یا تسبیح نیز جایز است.
استخاره نیز به معنای تعطیل عقل، فکر، درایت، بصیرت، تدبر و عزم و اراده و انتخاب در عمل صالح (بهترین عمل نمیباشد) نمیباشد و اصل استخاره با قرآن نیز یعنی ابتدا انسان عاقل و مؤمن، نیت و کاری که تصمیم بر آن دارد را به قرآن کریم ارجاع دهد و ببیند آیا مجاز است؟ آیا خیر است؟ آیا عمل صالح است.
از این رو، استخاره متعارف با قرآن (یا تسبیح) نیز [که البته باید توسط مؤمن و صالحی که صاحب استخاره است انجام گیرد]، پس از تفکر و مشورت با آگاهان در آن امر و نتیجه نگرفتن و یا در حالت اضطرار و حیرت باقی ماندن، جایز میشود، نه ابتدا به ساکن و آن هم در هر امری، از جمله ازدواج، سریع برود کتاب باز کند و ببیند خوب میآید یا بد؟ بلکه باید برود مطالعه و تحقیق و بررسی و تفکر نماید، مشورت و تدبر نماید.
در این خصوص مطالب مشروحی درج شده است که میتوانید مطالعه نمایید، مانند:
*- در مورد استخاره توضیح دهید. در مورد سه دختری که برای ازدواج در نظر داشتم، استخاره کردم و بد آمد، برای چهارمی خوب آمد، دوباره شک کردم و استخاره کردم بد آمد ...؟
*- قصد ازدواج دارم و مردد هستم. دختری خوب و مؤمن است و با هم تفاهم داریم، منتهی پس از جلسه دوم خواستگاری استخاره کردم و بد آمد ...؟
کلمات کلیدی:
گوناگون