گفت: تعداد گمراهان از مومنان بیشتر است و تعداد مسیحیان و سنیها بیشتر از شیعه هاست، با توجه به این، آیا خدا قویتر عمل کرده یا شیطان؟ خدا خودش گفته اکثرهم لا یعقلون.. لا یعلمون. نتوانستم در جواب قانع کنم.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: سخن و سؤال یا شبهه، از خدا و ابلیس است، لذا قبل از آن که به شمارش تعداد کافر، مسلمان، مسیحی و ... بپردازیم، باید به اصل اعتقادات و چگونگی آن توجه نماییم:
الف - بالاخره آن کسی که از خدا و ابلیس سخن میگوید، خدا را قبول دارد یا خیر؟ اگر قبول دارد، اولاً چگونه برای قدرت خداوند متعال "حد، حدود و اندازه" میگذارد و با این توصیف او را وارد در حدود که مبین نقص است مینماید؟ و ثانیاً چگونه قدرت مخلوق خدا را بیش از خود او متصور میگردد؟ ثالثاً این چگونه اعتقادی است که با آیات قرآن به جنگ خدا میروند و در فرض خود مغلوبش هم میکنند؟!
آیا چنین خدای ناقص، محدود، مغلوب و ناتوانی (آن هم در مقابل مخلوقاتش)، خداست؟! آیا این اوصاف خدای حقیقی است یا خدای کاذب و ساخته و پرداختهی ذهن؟!
ب – نه انبیای الهی علیهمالسلام و مؤمنین به آنها؛ و نه ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس؛ و نه ملائک مقرب الهی؛ و نه کثرت کفار و مشرکین و ...، نه تنها هیچ کدام از حیطهی قدرت خارج نیستند و از حیطهی حکومت او نیز نمیتوانند فرار کنند (لا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ)، بلکه اساساً هیچ حول و قوهای به جز او وجود ندارد. چنان چه فرمود: «ألله أکبَر» یعنی خداوند بزرگتر از آن است که به وصف آید و یا از هر وصفی که شود، بزرگتر است. و نیز فرمود: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ».
ج – ابلیس لعین و تمامی شیاطین جنّ و انس، نه تنها قدرتی ندارند که با خدا بجنگند، بلکه حتی بر انسان نیز هیچ سلطهای ندارند، چنان چه فرمود:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (النّحل، 99)
ترجمه: همانا او را بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مىكنند تسلطى نيست.
پس، ابلیس یا جنود او از جنّ و انس، اصلاً قادر به گمراه کردن انسان نیستند. آنها فقط دعوت کننده است و این انسان است که با عقل، شعور، اختیار و انتخاب خود، دعوتی را اجابت میکند و زیر بار سلطهای میرود. از این رو در ادامه فرمود:
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» (همان، 100)
ترجمه: تسلط او تنها بر كسانى است كه او را سرپرست مىگيرند و بر كسانى است كه به خدا شرك مىورزند.
وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ... بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ
این که فرمود: اکثر آنها نمیدانند یا اکثرشان تعقل نمیکنند، هیچ ربطی به ابلیس و سایر شیاطین ندارد، امری مربوط به خود انسان است و در محدوده امکانی میباشد که خدا به انسان اعطا نموده است. به انسان اختیار داده که میان حق و باطل، راهش را با اراده و اختیار خودش انتخاب نماید. اختیار داده که ولایت و رهبرش را خودش انتخاب کند. دوست و دشمنش را خودش برگزیند. اینها همه قدرت خود انسان است که خدا به او داده است و ربطی به شیطان ندارد.
چنان چه بیان شد، پذیرش ولایت و سلطه شیاطین نیز توسط خود انسان صورت میگیرد. اگر انسان نمیخواهد کسب دانش کند و به جهل خودش اتکا کرده و عمل میکند و یا نمیخواهد تفکر و تعقل کند و بنده و مطیع نفس حیوانی خودش میشود که ربطی به شیطان ندارد. البته شیطان هم از این فرصت سوء استفاده کرده و کارش را در نظرش خوب جلوه میدهد و دعوت به انحراف بیشتر میکند تا بیشتر به عبادت نفسش مشغول شود و از یاد و عبادت خدا غافل شود، چرا که او دشمن انسان است:
«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» (الفرقان، 43)
ترجمه: آيا ديدى كسى را كه خداى خود را هواى خود گرفته؟ آيا تو كارساز او (در هدايت يا حفظ از عذاب آخرت) خواهى شد؟
نکته: اگر چه به قول معروف، همه چیز را همگان دانند، و بر اساس عقل و وحی، فقط خداست که میداند و از علمش هر چه بخواهد، به هر کس که بخواهد میآموزد، - و فرمود: به شما جز اندکی از علم داده نشده است - پس همیشه و در هر موضوع و مقولهای، اکثر انسانها علم ندارند، چنان چه همگان پزشکی یا آشپزی یا علوم هوا فضا نمیدانند – همیشه و در هر موردی، تعداد کسانی که نمیدانند، به مراتب بیش از کسانی است که میدانند؛ اما در آیات قرآن هر کجا که بیان شده (اکثَرَهُم)، مصداق گروه نادان و بیعقل هم بیان شده است. مثلاً میفرماید: با چشمش میبیند که نه خودش و نه دیگران، علیم، خالق، مالک، قادر و رب (صاحب اختیار و تربیت کننده امور) نیستند، اما نمیخواهد تعقل کند؛ چشم و گوش و مغزش نیز مثل اعضای حیوانات است، لذا دعوت به حق در آنها تأثیری ندارد:
«وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ» (البقره، 171)
ترجمه: و مَثَل [دعوت کنندهی] كافران (به حق)، مَثَل كسى است كه بر حيوان زبان بستهاى كه جز صدا و ندايى نشنود بانگ زند. [اينها نيز چنيناند، صوت میشنوند، ولی فهم نمیکنند] كرانند و گنگانند و كورانند، پس نمىانديشند (تقل نمیکنند)
اکثریت و اقلیّت:
دقیقاً بر عکس آن چه تحت عنوان "دموکراسی" به اذهان عمومی القا و تحمیل کردهاند و بدین وسیله فریبشان دادهاند، نه تنها ملاک حق و باطل، کثرت و قلّت طرفداران نمیباشد، بلکه حتی میزان برای تشخیص قدرت، پیروزی و شکست نیز "کثرت و قلّت جمعیت" نمیباشد.
نکته: البته غربیها نیز تا وقتی این شعار را میدادند که با حیلهها و نمایشهای شیطانی خود، اکثریت را "اغوا" کرده بودند و از اکثریت برخوردار بودند؛ اما امروز که مردمان بیدار و آنها رسوا شدهاند، میگویند: «اکثریت ملاک نیست – اکثریت نمیدانند – اکثریت نباید در سیاست و حکومت تصمیمگیر باشند، بلکه فقط نخبگان باید در صحنه باشند و قدرت را در دست داشته باشند، که آن هم ماییم.»
در هر حال "اکثریت" همیشه و همه حال ملاک تمیز حق و باطل یا قدرت یا پیروزی و شکست نیست. لشکر یزید به فرماندهی عمر سعد، سی هزار بود، لشکر امام حسین علیهالسلام، کمتر از 80 نفر بود. نه حق با یزید و عمر سعد بود و نه آنها پیروز حقیقی این میدان شدند.
نزدیک به هشتاد کشور از صدام و رژیم بعثت حمایت کردند تا سردار قادسیه شود و سبب پایان دادن به حرکت پویای انقلاب اسلامی و برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی ایران شود؛ اما نه به حق بود – نه قدرت داشت – نه امریکا با تمامی کثرتش هیچ غلطی توانست بکند – نه پیروز باطنی شدند و نه پیروز ظاهری.
کثرت:
مردمان نادان و عوام و هم چنین جنود شیطان، همیشه ظاهربین و کوتاهنگر هستند. همیشه دور و بر خود را نگاه کردند و تا کمی جمعیت دیدند، جری شدند. اما همه مخلوق و مرعوب و مغلوب اراده الهی هستند.
کثرت جمعیت حق، در دورههای گذشته نیز ظهور و بروز داشته است. مانند دوران نوح علیه السلام پس از طوفان – دوران موسی علیهالسلام پس از غرق فرعونیان – دوران حکومتهای سلیمان و داود علیهماالسلام و ...؛ کثرت مؤمنین نیز هنوز دوران دارد، ظهور و حکومتی در راه است، پس از آن مدتهای طویل، نسلها میآیند و اکثریت مؤمن هستند، ابلیس کشته میشود و میمیرد، شیاطین جنّ و انس نیز همینطور. و ظهور و پیروزی حق بر باطل، جهانی و عمومی میشود.
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (التّوبه، 33)
ترجمه: او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
جدید:
(نهج البلاغه) - فلسفه آزمايش الهى، دور کردن انسان از تکبر است (خطبه قاصعه)
(خط ولایت) - امام خمینی رحمةالله علیه / محرم – عاشورا – عزاداری / ما هر چه داریم از این محرم است
- تعداد بازدید : 2957
- 11 آبان 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی