آیتالله حائری شیرازی: ولایت ائمه و ولایت فقیه، امتداد ولایت خداوند متعال
بسمالله الرحمن الرحیم
در دنباله مبحث ولایت، موضوع بحث ما این بود که ولایت ائمه ، ولایت خدا است ومفهومی جداگانه نیست. درتوضیح این مطلب که چرا ولایت امامان همان ولایت خدااست بحث کرده و مثالی آوردم ازقبله و آن اینکه میفرماید ( خداوند کعبه این بیت محترم را قیامی برای مردم قرارداده است [جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ/المائده 97]). مردمی را که به دنیا توجه دارند به زمینگیرها ، فلجها و بیحس هایی تشبیه کرده که وقتی به راه خدا افتاده وخدایی می شوند مثل فلج هایی می شوند که شفا یافته ومی توانند راه بروند. وقتی کسی از پا فلج میشود او را به وسیله دارو، درمان میکنند بعد راه میافتد.
انسان هم وقتی دل به دنیا می بندد افلیج است. زمینگیر دو نوع داریم یکی آدمی است که پایش زمینگیراست، دیگری کسی که دلش زمینگیر و فلج است یعنی دنیا؛ به خود، به اسم و شهرت وتعلق پیدا کرده، نمیتواند قدمی روبه خدا برداشته و در راه خدا حرکت کند.
وقتی پا فلج میشود، دکترهای معمولی کار کرده و مداوا میکنند تاحالش خوب شود، اما وقتی دل فلج میشود ، پیغمبرها هستند که باید شفا بدهند. خداوند میفرماید این کعبه را قراردادیم برای شفای این نوع افلیجها تا مردم را برخیزاند و مردم هم برای خدا برخیزند، چون بهترین چیزها یعنی چیزی که انسان را زند ه میکند؛ این است که واقعاً برای خدا بایستد تا از این دلبستگیها نجات پیدا کند.
این آیه میگوید: ما کعبه را برای مردم قیام قرار دادیم اما کعبه کجاست؟ کعبه یک جا و چهاردیواری است که چهارتا رکن اطرافش است، و کسانی که مکه مشرف شدهاند به خانه وسط میگویند کعبه و قبله هم آنجا است. این آیه را درنظرداشته باشید حال ببینیم بعد از قبله چه میگوید؟
آیه قبله میگوید که: آنگاه که تو رو به آسمان میکردی ودعا میکردی این را می دیدیم، حالا برایت یک قبله درست میکنیم در زمین که به آن سمت توجه کنی، رویت را به سمت مسجدالحرام بگردان بعد به همه به عنوان یک قانون همگانی خطاب میکند ( هرجا که بودید به سمت مسجد الحرام توجه کنید). باز تاکید بیشتر میکند در آیه دیگر: (ازهرجا که بیرون آمدی صورتت را به سمت مسجدالحرام بکن ، روبه سمت مسجد الحرام بکن).
حجاج میدانند مسجدالحرام همین جایی است که وسط آن کعبه است. پس یک بحث درباره کعبه و یک بحث درباره مسجد وجود دارد. میگوید کعبه «قيَامًا لِّلنَّاسِ» است. محورکعبه است، اما قبله مسجد است . کعبه و مسجد دوتا است. امام یکی است میگوید قبله تو از هرجا بیرون آمدی مسجد الحرام است .
اما آنچه مردم باید به وسیله آن ازخاک بلند شوند کعبه است و مسجدالحرام دراطراف کعبه است. حالا اینها دوتا هستند یا یکی؟ چه فرقی می کند؟ وقتی مسجدالحرام دراطراف کعبه است، هرکس رو کند به کعبه به مسجد الحرام روکرده است.
اگر کسانی که داخل مسجد هستند، به دیوارهای داخل مسجد الحرام رو کنند نمازشان باطل است ولی کسانی که بیرون مسجد هستند، اگر به دیوارهای مسجد الحرام رو کنند نمازشان درست و کعبه آنها صحیح است. کسانی که داخل مسجد هستند باید رو به کعبه کنند.
کسانی که مشرّف شدهاند، مشاهده کردهاند درمسجد الحرام نماز با شکوه و صف زیبائی تشکیل میشود. در دایره داخل مسجدالحرام امام جماعت ازهمه به کعبه نزدیکتر میایستد، یک صف دور کعبه دور میزند و به او اقتدا ء میکنند و دوباره نیز به این امام جماعت برمیگردد. صفهای بعدی هم این نظم را دارند و به همین ترتیب تا آخر صحن مسجدالحرام و شبستانها و حیاط بیرون و بازارها همه دایره وار دورکعبه نمازمیخوانند؛ اماکسانی درمدینه هستند و کسانی دربیرون از مکه هستند دیگر به کعبه رونمیکنند، بلکه برایشان روکردن به خود مسجد کافی است،
چرا؟ چون میگویند کعبه و مسجد برای کسی که دوراست یکی است، خود مسجد علامت کعبه است، به وسیله مسجد که دیوارهایش بلندتر است میتوانند بفهمند کعبه کدام قسمت است. و وقتی هم فرد به مسجد توجه کند، در دلش به کعبه توجه دارد، اگر فرد از این شهر دورتر رفت، آنجا به خود مکه هم که رو کند باز به این دلیل که مسجد در میانه است، دلش راضی است که به کعبه و مسجد توجه کرده. باز اگرخیلی دورتر شد با اینکه حرم خیلی از مسجد و مکه خیلی فاصله دارد و اطراف آن را گرفته، اما همان هم کافی است و توجه به آن مانند توجه به خود کعبه میشود. این مطلب مثالی بود برای مراتب ولایت.
ولایت مربوط به خدا است، درآیه الکرسی به یک ولایت اشاره شده و آن ولایت الله است غیر از آن ولایت را هم ولایت شیطان عنوان شده است (خدا ولی مومنین است و مومنین را از تاریکی به سوی روشنی هدایت میکند. کافرها ولیّشان طاغوتها هستند و آنها کفار را از روشنی به سمت تاریکی میبرند). از این آیه فهمیده میشود که اصلاً ولایت یک امر قهری است. یا ولایت الله یا ولایت شیطان؛ واین که کسی بگوید من نه تحت ولایت خدا هستم و نه شیطان، نمی توانند حرف صحیحی زده باشد؛ چون قرآن میگوید اصلاً ولایت غیرقابل اجتناب است و هیچکس خالی از ولایت نیست. اگرانسان از ولایت خدا خالی شد، در ولایت شیطان قرار میگیرد؛ یعنی شیطان ولی اوست، چه خودش بداند و چه نداند و اگر کسی ازولایت شیطان خارج شود بلافاصله ولایت الله شامل حالش میشود، چه خودش بداند و چه نداند.
به عنوان مثال ، میتوان گفت: اگر لیوانی پر از آب داشته باشیم و آن راکج کنیم تا آبش بریزد، هوا جای آن را میگیرد و اگر از آب خالی شد، پر از هوا میشود. اگر در لیوان آب ریخته شود، از هوا خالی میشود. یعنی وقتی ولایت الله میآید باید ولایت شیطان بیرون رود. نمی توان این دو را با هم جمع کرد، یا یکباره ازهر دو خالی شد. کسی را نمیتوان یافت که نه تحت ولایت خدا و نه تحت ولایت شیطان، یا هم تحت ولایت خدا و هم تحت ولایت شیطان قرار داشته باشد.
هرحرفی که انسان میزند یا واقعاً به ولایت شیطان و تحریک شیطان است، و یا واقعاً به ولایت الله و از روی یک انگیزه خدایی. هر نیتی که انسان میکند، از یکی از این دو طرف سرچشمه گرفته است.
پس در مقابل ولایت شیطان یک ولایت بیشتر نیست و چند ولایت وجود ندارد. نمیتوان گفت ولایت شیطان، ولایت آمریکا، ولایت ساواک، ولایت خان زورگو، ولایت منحرف، یا ولایت گروهکها. همه اینها یک ولایت است و آن ولایت طاغوت میباشد. متعدد نیست و همه یکی است.
درمقابل نیز نمیتوان گفت ولایت فقیه، ولایت ائمه ولایت پیغمبر و ولایت خدا، مجموعه این موارد نیز یک ولایت میشوند. شما اگر بگوئید سعودی ولایت دارد آمریکا هم ولایت دارد؛ بین آنها رابطه است، یکی تابع دیگریست و آنکه بالاتر است، ولی اصلی است. نمیتوان گفت شیطان یک ولایت دارد و آمریکا هم یک ولایتی دیگر دارد. بلکه باید گفت شیطان برامریکا ولایت دارد، یعنی شوروی وآمریکا در ولایت شیطان به وحدت میرسند .
به عبارت دیگر، این دو یک ولی دارند، هر دو آمریکایی و شوروی را در خطوط جداگانه نگه میدارد و بین آنها اختلاف میاندازد، و هر وقت نیز صلاح بداند، بین آنها اتفاق ایجاد میکند. هر دو تحت ولایت او هستند. مثل دست راست و چپ؛ هم ازدست چپ استفاده میکند و هم از دست راست. پس آیة الکرسی میگوید یک ولایت بیشتر نیست، لذا اگر گفته شود پیغمبر ولیّ مومنین است، این ولایت را برای علی علیهالسلام وضع کرد، مفهوم آن، دو ولایت نیست ،بلکه همان ولایت الله است که درظرف نبوت با امامت ظهور و بروز پیدا میکند. مثل همان قضیه قبله و کعبه است. مسجدالحرام حامل کعبه است و کعبه در درون آن قراردارد. مسجدالحرام از کعبه کسب نور میکند.
مثالی ذکر میکنم: در مکانی چراغی وجود دارد تا نور را به شیشههامنعکس کند و ازآنجا به اطراف چراغ منعکس شود، این پروژکتور چگونه است؟ یک لامپ باریک قوی وسط آن است که و چند تا آینه اطراف آن وجود دارد، این چراغ قلمی باریک که روشن میشود به نظر میرسد کل این نورافکن یک شعله آتش است دیگرچراغ دیده نمی شود شدت نوراین چراغ لامپ پروژکتوربه آینه هایی که اطراف آن است، میخورد و نور را به بیرون منعکس میکند. حال اگر این آینهها را بردارند، نمیتوان از این لامپ درست استفاده کرد. خداوند درخلقت، از نور آن لامپ، درمثالهای متعدد استفاده کرده است. شبهای مهتاب، نور ماه را میبینید و در پناه آن نور، سیاه و سفید را از هم تشخیص داده وجاده را تمیز میدهید. فضا را و زیبائیها را دیده و شکر میکنید؛ اما خوب شما میدانید که آن نور ماه، نور خودش نیست؛ ماه مثل آینه مقابل خورشید قرارگرفته است. نور خورشید به آن میتابد و ماه آن را به زمین منعکس میکند و زمین روشن میشود. حال آیا میتوان گفت دو نور داریم یکی نورخورشید ودیگری نور ماه؟
اینگونه نیست .فقط نور خورشید است، زمانی مستقیماً از خورشید به ما میتابد که به آن نور آفتاب میگویند و زمانی از طریق ماه میتابد که به آن میگویند مهتاب. پس آفتاب و مهتاب همه ازخورشید است. مهتاب نور با واسطه خورشید است و آفتاب نور بی واسطه آن.
امام ولی فقیه است، نوری از او بر جامعه میتابد، نوری که مثل نور مهتاب است. امام زمان ( عج) خورشید حقیقت است، نور آن خورشید به این ماه میتابد و به ما نور افشانی میکند. بر این اساس گفته میشود که ولایت فقیه ولایت امام زمان علیهالسلام است، اما رقیق شده و به صورت ولایت فقیه درآمده است.
ولایت فقیه مهتاب است که از نور آفتاب قدرتش کمتر است، اما جدا از آفتاب هم نیست. از آن خورشید نور ولایتی به مرجع تقلید و به نائب امام زمان (ع) میتابد، زمانی که به ما میتابد به آن ولایت فقیه میگوئیم که عیناً همان ولایت امام زمان (عج) است. البته شاید بگویند رنگ مهتاب کمتر از رنگ آفتاب است و گرمای آن نیز کمتر از گرمای آفتاب است. دلیل این امر، این است که واسطه خورده است، وگرنه جدائی میان آنها نیست و دوتا نیستند، یکی با واسطه آمده و دیگری بیواسطه. اگرکسی به محراب یاسمت قبله روکند همگی به کعبه بر میگردد. شاید کسی بگوید در مسجدالحرام وقتی نماز میخوانند، صفهایشان حلقهای ودایرهای است، اما وقتی اینجا نماز میخوانیم، صفها خط مستقیم است! اینگونه نیست. اینجا هم صفها دایرهای است، اما ما نمیبینیم. چرا؟ به دلیل اینکه این دایره بزرگتر شده است. اگر درت مام شهرهائی که میخواهند نماز بخوانند همه یک لحظه روبه قبله کنند، تهران روبه قبله ، شیراز روی به قبله، مشهد روبه قبله، حتی اگر آفریقا روبه قبله و آسیا روبه قبله بایستند، اگردقت کنید آنها هم صفهایشان به شکل دایره است، همه توجهشان به یک نقطه است وصفهایشان به صورت دایره است. آیه قرآن این مطلب را واضح تربیان میکند .
درسوره نور میگوید خدا روشنی آسمان و زمین است غیر او همه چیز تاریک و همه جا تاریک است. روشنیها از خداست. در وصف تابش این روشنی میگوید مَثل نور مثل چراغی است که در چراغدان گذاشته شده باشد. دور این چراغ هم حبابی از آینه است. سه چیز را ذکر میکند، چراغ، حباب چراغ و چراغدان. به حباب چراغ میگوید: حباب چراغ مثل ستاره پرنوری است (یعنی شما نمیتوانید بگوئید این فتیله چراغ است که نور میدهد، این هم حبابش است. چرا نورافشانی میکند؟ اصلاً این حباب که روی چراغ دیده میشود، درونش ازشدت نورانیت دیده نمیشود. مثالی هم برایتان آوردم، مربوط به پروژکتورها.
اینجا سئوالی پیش میآید که مگر نور مانع دید میشود؟ بله نور مانع دید میشود .آیا کسی میتواند خورشید را نگاه کند؟ ماه را میتوان دید، اما خورشید را نمیتوان مشاهده کرد. آیا به خاطر این که تاریک است؟ خیر؛ به این دلیل نمیتوان دید که خیلی روشن است.
مرحوم سبزواری درتوحید میگوید : (ای که مخفی شدی ازشدت روشنائیات، ای که از شدت ظاهربودن باطن شدی)، ازبس ظاهری، باطنی، ازبس همه جا هستی، نمیتوان مشخص کرد که کجا هستی، چون همه جا هستی. مثلا" چیزهایی را که از بس زیاد هست و همه جا را گرفته نمیتوان برایش قیمتی تعیین کرد. برای آب و نان پول پرداخته میشود، اما برای هوا اینگونه نیست، اما کدام یک قیمتی تراست؟ هوا قیمتیتر است یا آب ونان؟ برای نان در صف هم میایستند، برای آب ماهانه پول میپردازند، ولی برای هوا سالانه هم یک ریال نمیپردازند، اما وقتی انسان نفسش تنگ میشود اگر بخواهد کپسول اکسیژن برای او بیاورند حاضرست همه داراییاش را بدهد تا هوا به او برسد. در مورد نان وآب، انسان میتواند تا مدتی تحمل کند، اما برای هوا، دقیقه هم نمیتوان صبرکرد. درصورتی که انسان وقتی میخواهد نان بخورد، میگوید الحمد ....، وقتی هم آب میخورد میگوید: الهی شکر؛ اما آیا تاکنون برای تنفس هو الحمدلله گفته است؟ چنانچه در هر الحمد سه چهارتا نفس کشیده میشود و برای هر کدام باید یک الحمدلله بگوئی، چکارمی کنی؟
مرحوم سعدی در ابتدای گلستان، نبوغ خود را برای شکر نعمت انسان نشان داده و از نَفس انسان استفاده کرده و میگوید : [هرنفسی که فرومی رود ممد حیات است؛ و چون برمی آید مفرح ذات - پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب].
این از ظرافت فهم است. گاهی یک چیز از بس ظاهراست، مخفی است. هوا از بس همه جا هست و ازبس نعمتش زیاد هست، نعمت بودنش روشن نیست. از بس نعمت بودنش سنگین است و شدید، نعمت بودنش مخفی است، ازبس ظاهر است، مخفی است. به خاطر شدت نور، نمیتوان شکل خورشید را دید. مثل زُجاجه روی چراغی که خدا نور خودش را به او مثال زده، مثل آن ستارهای است که درونش را نمیتوان دید و از درخشش نمیتوان جمالش را مشاهده کرد. اما نور از خود زجاجه نیست. نور مربوط به آن مصباح است.
پس مثالی هم که خدازده است مثال مراتب است که نور از چراغ است. انسان میگوید از شیشهب چراغ است، نور شیشه باز از خود چراغ است. پس انبیاء هر چه داشتند ازخداست، هر چند کسی فکر کند ازانبیا است. ائمه هرچه دارند مال خداست. امام رضا (ع) به اذن الله شفا میدهد، خدا شفا میدهد .اگر تو بدانی که امام رضا (ع) یک عبیدی است از عبادالله و یک مستخدمی است ویک بندهای است از بندگان خدا، بعد هرچه از او ببینی میگوئی از خدا گرفته. هم باید توجه کنید که از امام رضا بگیرید وهم توجه کنید که امام رضا ازجانب خدا میدهد. اگرکسی بگوید من چکار دارم به امام رضا علیهالسلام وخودم از خدا میگیرم، مانند این است که بگوید در شب من چکار دارم به نور ماه، خودم ازخورشید میگیرم و نمیتوان گرفت. وقتی روز شد، میتوان از خورشید گرفت، اما درتاریکی شب با واسطه آنها باید بگیری و همیشه هم آنها واسطه هستند به هرکجا هم که برسی آنها واسطه هستند. بهشت هم بخواهی بروی باید با واسطه آنها بروی. اگر بخواهی نمازت هم قبول بشود باز با واسطه آنهاست، چرا؟ چون خدا اینگونه قرارداده است. برای همین منظور در همین آیه نور از سوره نور میگوید ، خدا به سوی نور خودش هر که را بخواهد هدایت میکند. خدا چون به همه چیزآگاه هست. این مثالها رابرای فهم مردم میزند، بعد میخواهد آدرس این نور را بگوید، روی انسان صحبت میکند. در صدر آیه نور خدا را فرض میکند، در آخر آیه از انسانها صحبت میکند؛ یعنی نورخدا در انسانها است. میگوید : آن نورخدا در خانههائی است که خدا اذن داده که این خانهها رفیع بشود و ذکرخدا در این خانهها بود.
ائمه علیهم السلام وقتی کسی را میآوردند توی خانهشان و او از خصوصیاتشان میپرسید، میگفتند: خانه امامها همانجائی است که نور خدا را درآن میتوان دید. حرم حضرت رضا (ع) جزء همین بیوت است. خدا اعلام کرده که باید اینها رفیع بشود و دراین بیوت از خدای اد شود. مسجد درمرتبه و مقام خود جزء همین بیوت است؛ وقتی میخواهد مقام این مسجد و بیتالله را بیان کند، میگوید: مردان وانسانهایی در او عبادت خدا میکنند و شخصیتهائی در او یاد خدا میکنند. بیت فاطمه زهرا سلامالله علیها ازبیوت الهی است. ((رجال)) که اینجا میگوید درآنها نور هست. آدرس نور خود را میگوید که در انسانها این چنین، نور مرا پیدا کنید.
میگوید نور من درانسان است، انسانش را پیدا کنید. نور مرا پیدا کنید. میگوید: نور من در انسان است، انسانش را پیدا کنید، نور خدا را در انسان پیدا کنید.
پس ولایت الله باید از ولی که انسان است صادر بشود. پیغمبر خود انسان است و آدرس نور ولایت الهی را او داده است. ائمه انسانهایی هستند که نور ولایت الهی در آنهاست و در زمان ما هم نائب امام زمان (عج) هم جزو همین شعبه و از همین برنامه هست؛ که ولایت الهی را درآنجا پیدا میکنی.
پس به این نتیجه رسیدیم که دو ولایت نیست؛ و ولایت ائمه اطهارعلیهم السلام از ولایت خدا جدا نیست. همان ولایت هست ازائمه تابش پیدا میکند. مشرق آن نور هستند، محل تابشش هستند که میتابند و ما باید اعتقادمان این باشد. این اولیاء ولایت امر ما از خود هیچ چیزندارند، یک ذره نه اختیار دارند و نه استقلال، نه قدرتی و نه قوهای، و هر چه دارند از خداست.
مطلب دیگری نیز باید بیان کنم و آن این است که خدا همه چیز دارد، اما وقتی میخواهد بدهد از این راه، یعنی راه ولایت میدهد. این دو نکته را به فرزندانتان تفهیم کنید که از خودشان هیچ حول وقوهای ندارند و هرچه هست از خداست. اما هر چیزی هم خدا میدهد از این راه میدهد.
بعضیها قسمت اولش را میفهمند. ائمه درنظرشان کوچک میشود، بعضی دیگر، قسمت دوم را میفهمند که هرچه خدا میدهد ازدست اینها میدهد و قسمت اول را نمیفهمد، خدا در نظرشان کوچک میشود. شما باید کاری کنید نه امامانتان درذهن فرزندانتان کوچک شوند و نه خدا کوچک بشود .بگوئید امامها ازخود حول وقوهای ندارند، هرچه هست از خداست. هرچه دارند و میکنند، از کیسه خدا خرج میکنند و از طرف دیگر خدا هم هیچ چیزی نمیدهد مگر از طریق اینها.
هرچه نور دارید باید از اینها بگیرید و برنامه ارتباط مستقیم و دادن مستقیم را برای جای دیگر گذاشته است. دردعای زیارت امام حسین علیهالسلام میخوانیم: اراده خدا، در مقادیر آموزش برشما نازل میشود و از در خانه شما خارج میشود. که انشاءالله این مطلب را توضیح بدهیم.
خداوندا! قلب ما را به قلب امام امت که مربوط به قلب امام زمان (عج) است مربوط بفرما؛ و توفیق حضور در جبههها را که محل منتقل شدن انسان از ولایت شیطان به ولایت الله است و تصفیه شدن وخارج شدن ازخود و تبدیل به نورخدا شدن هست نصیب همه ما بفرما.
19/10/1386
- تعداد بازدید : 1570
- 1 آذر 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد