ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: دقت کنید که راجع به نظر غیر، مستند میبینید، فیلم میبینید، راجع به آن فکر میکنید و حتی اگر شد کتاب یا مقاله یا رُمان نیز میخوانید و سؤال میکنید، اما به اسلام (به قول شما دین ما) که میرسد، به یک اطلاعات اندک افواهی و شنیداری بسنده کرده و حکم هم میدهید که «در دین ما، فقط از سیاهیُ و وحشت قبر حرف میزنه!»؛ خب واقعاً در اخبار وارده در «دینِ ما»، راجع به مرگ، قبر، برزخ و قیامت مطالعه کردید، یا در محضر اهل علم نشستید، دید و شنیدید که فقط از سیاهی و وحشت حرف میزنه؟!!
مرگ – مرگ، فارغ شدن روح از تعلقش به بدن خویش و بالتبع از تمامی تعلقات دنیاست. این فراغت، شدت و ضعف مرتبه دارد. مراحلی از آن حتی در حال حیات نیز حاصل میگردد، مثل هنگامی که انسانِ مُخلص یا بالاتر از آن مُخلَص، در حال عبادت، نماز و ذکر خداست – گاه مراتب بالاتری برای کسانی که تسلط کامل بر نَفس دارند، یعنی روحشان بر بدن سلطه دارد نه این که تابع باشد، رخ میدهد که اصطلاحاً به آن "تجرید" میگویند؛ حد پایین این فراغت روح از بدن، برای همگان و همیشه رخ میدهد، که آن عالم خواب است. چنان چه فرمود:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الزمر، 42)
ترجمه: خداست كه (حقيقتا) ارواح مردم را در هنگام مرگشان به طور كامل مىگيرد (كه علاقهاى ميان جان و تن نمىماند) و از آن كه نمرده، در حال خواب ( به نحو ناقص مىگيرد، و علقه ظاهرى قطع، و باطنى مىماند)، پس آن روح را كه مرگش را مسلّم كرده (در عالم برزخ) نگه مىدارد و آن ديگرى را (به سوى بدنش) تا مدتى معين روانه مىدارد. بىترديد در اين (امر) نشانههايى (از قدرت و حكمت حق و آمدن قيامت) است براى گروهى كه مىانديشند.
بازگشت – در آیه فرمود: برای برخی مرگ کامل فرا میرسد، اما عدهای را دوباره بر میگرداند. آن که مرگ کاملش رسیده است را در عالم برزخ نگه میدارد و آن که نرسیده را بر میگرداند تا زمانی که عمرش به سر آید.
پس، این که در روح کسی فراغتی حاصل شود، مثل توجه صرف به معبود، تجرید ... یا حتی خواب، چیز عجیبی نیست؛ و وقتی این فراغت (به هر نسبتی) حاصل شد، چشم انسان چیزهای دیگری را هم میبیند که برخی به یادش میماند و عمدتاً از یادش میرود؛ اما اگر مرگ کامل دست داد و روح توسط ملائکهی موت تماماً اخذ شد، دیگر بازگشتی در کار نیست. (مگر در پس از ظهور و مسئله رجعت برای عدهای خاص). از این رو تأکید دارد که وقتی مرگ کامل حاصل شد، و پردههای مادی و تعلقات کنار رفت، و چشم حقایق عالم هستی را دید، گناهکاران میگویند که ما را برگردان، اما بر نمیگردند، بلکه به برزخ منتقل میشوند.
«حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (المؤمنون، 99 و 100)
ترجمه: (آنها در شرك و كفر به سر مىبرند) تا آن گاه كه مرگ يكى از آنان فرا رسد (در قبضه فرشتگان به خداوند) گويد: پروردگارا، مرا بازگردانيد * شايد عمل صالحى در آنچه (در دنيا) واگذاشتهام انجام دهم؛ چنين نيست، آن سخنى است كه او گوينده آن است (ولى تحقّق نمىپذيرد)، و پيش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند.
فقط خدا را قبول دارم:
این جمله «من فقط خدا را قبول دارم»، یک دروغ بزرگی است که نفس اماره زمینهی آن را از درون مساعد میکند و شیطان و شیاطین نیز از بیرون القا میکنند و هیچ "حقیقت"، معنا و واقعیتی ندارد.
"عبد" وقتی میبیند از یک سو نمیتواند و اصلاً نمیخواهد که منکر وجود خدا و قیامت شود و از سوی دیگر حال و حوصلهی بندگی و اطاعت از پروردگارش را ندارد و دوست دارد که مطیع هواهای نفسانی خودش باشد، برای توجیه کردار نادرستش میگوید: «من فقط خدا را قبول دارم»!
حال از نفس بپرسید: "اینی که گفتی یعنی چه؟" آن خدایی که تو فقط او را قبول داری، خدای حقیقی است یا خدای خیالی تو؟ چه کسی او را این چنین به تو شناسانده است؟ خودش یا خودت؟
اصلاً خدا را به چه چیز قبول داری؟ به این که بگویی "مهربان است"، بعد بروی به جای بندگی او، بندگی خودت و دیگران را بکنی؟ این که مسخره کردن خداوند متعال، علیم، حکیم و سبحان و نظام خلقت اوست.
آیا به خودت وحی کرده که مبدأ و معاد چیست و چگونه است؟ یا به خودت وحی کرده که برای سالم رسیدن و تقرب، چه باید بکنی یا چه نباید بکنی؟ یا به خودت گفته که فقط بگو «قبولش دارم، دوسش دارم» همین کافیه و برو هر کاری که خواستی بکن؟! یا آن که فرموده با دین من بازی نکنید و آن را به سخره نگیدید. اگر مرا قبول دارید؟ اگر مرا دوست دارید؟ اگر قرب من را میخواهید؟ باید بنده من باشید و مرا بندگی کنید؟ و فرموده: دوست داشتن و بندگی من، در حرکت در صراط مستقیم متجلی میشود؟ در اطاعت و تبعیت از دستوراتم متجلی میشود که آن را هم توسط انبیا و رسولانم به تو ابلاغ کردهام، پس باید از آنان اطاعت و تبعیت کنی؟ پس چطور میخواهی همه را منکر شده و کنار بگذاری و توجیه کنی که «من فقط خدا را قبول دارم، دوستش دارم، مهربان است؟» پس خدا که فریب نمیخورد، بلکه انسان خودش را فریب میدهد.
بله، خداوند منّان، رحمان و رحیم و دوست داشتنی و بخشنده است، اما برای کسی که او را دوست دارد، عبادت و اطاعت میکند، در صراط مستقیم و برای لقایش حرکت میکند:
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: اگر خدا را دوست مىداريد پس پيروى از من كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشايد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
جدید (نکتهها / به قلم شما)
سؤال دو کلمهای خدا – از هر شخص، جامعه، حکومت ... و در هر تصمیمی؟
کلمات کلیدی:
اعتقادی معاد