ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: از ایشان بپرسید: «منطقی» یعنی چه؟ و شما این منطقِ بیمنطق را از کجا آوردهاید؟ آیا به شما وحی دیگری آمده است، یا کلاً منکرید؟!
ایشان در آن کلیپی که فرمودید، چه چیزی را زیر سؤال بردهاند و با چه منطقی؟ احکام حجاب را – حجتالله بودن معصومین علیهمالسلام را و یا قیامت و ثواب و عذاب را؟! البته گمان نکنید که همه بیسواد هستند و نمیدانند چه میگویند، بلکه بسیاری دانسته و عمداً چند پهلو میزنند. پس دقت داشته باشیم.
الف – بسیار گفته شده و شنیدهاید که خداوند متعال، ابلیس را برای یک سجده نکردن اخراج کرد و بسیاری هم شبهه کرده و میکنند که خداوند "ارحم الراحمین"، چرا او را پس هزاران سال عبادت، به خاطر یک سجده نکردن اخراج کرد؟!
مهم است که بدانیم، اصلاً چنین نیست، بلکه خداوند منّان، ابتدا او را به محاکمه کشید و از او علت و چرایی نافرمانیاش را سؤال کرد:
«قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ» (ص، 75)
ترجمه: (خداوند) گفت: اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد از اينكه به چيزى كه من با دو دست خود (بلاواسطه و با اراده خود) آفريدم سجده كنى؟ آيا تكبّر ورزيدى يا واقعا از برترينها بودى؟
*- پس معلوم شد که هدف و نیت، نقش اساسی را در "چرایی" گناه ایفا میکند. یکی نمیداند، یکی اشتباه میکند، یکی غفلت کرده است، دیگری مغلوب هوای نفس خود شده است و یکی هم از روی عناد، لجاج و تکبر گناه میکند. بدیهی است که عذاب اینها یکسان نیست. اگر چه صورت و شکل گناه آنها یکسان باشد.
پاسخ ابلیس سبب اجراجش شد:
اگر ابلیس در پاسخ میگفت: ببخشید، غلط کردم، خطا کردم، غفلت کردم، اشتباه کردم؛ یا میگفت: «ظَلمتُ نَفسی وَ تَجَرّأت ُ بِجَهلی (دعای کمیل)» - یا میگفت: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ - معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم (الأنبیاء، 87)» - نتیجه خیلی فرق میکرد؛ اما چنین نگفت و البته نمیتوانست بگوید، چرا که در محضر حق تعالی همه چیز مشهود است و دروغ گفتن فایدهای ندارد، لذا "تکبر"اش را بازگو کرد و گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ – من از او بهترم»، و البته دلایل پوچ و باطلی چون (خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ) نیز برای توجیه تکبرش بیان کرد. پس ابلیس لعین به خاطر تکبرش اخراج شد.
ب – حجاب، دوتا تار مو یا دویستتا، یا سهلانگاری در نماز یا دیگر اوامر و احکام الهی نیز همینطور است، خداوند متعال سؤال میکند: «چرا وقتی به تو که آفریدهی خودم هستی، امر کردم چنین بکنی و یا چنان نکنی، اطاعت نکردی؟» سؤال میشود که آیا نمیدانستی؟ آیا نمیتوانستی؟ و «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ – استکبار کردی، یا از برترینها بودی؟!» و این احکام در مورد تو صدق نمیکرد؟ از گوینده آن کلیپ و دیگران سؤال میشود که آیا وحی را به تو فرستاده بودم که چنین حکم کردی، یا به انبیای خودم فرستاده بودم؟ تو حجت و امام من به سوی مردم بودی که چنین راهبریشان کردی، یا امامانی فرستاده بودم و امر کرده بودم که از سوی خود حکم ندهید و از آنان تبعیت کنید؟ پس چرا عصیان کردید؟ کافر بودید، منافق بودید، یا لجاج و عناد و تکبر هم داشتید؟!
گناه عقیده و گناه عمل:
گناه عقیده که به همان اعتقادات، باورها، ایمان – یا خدایی ناکرده کفر، شرک و نفاق بر میگردد، بسیار متفاوت است با گناه عمل – چنان چه صواب (خیر) ایمان نیز با صواب عمل متفاوت است. از این رو عقاب و عذاب (کیفر) گناه نیز با ثواب (پاداش) عمل صالح و صواب متفاوت است.
ثواب (پاداش) دو رکعت نماز اول وقت و با خضوع و خشوع، هر چقدر که باشد، بالاخره حدی دارد و پایان یافتنی است؛ هم چنین عذاب (کیفر) دو تا تار مو یا بیشتر از آن یا هر گناه عملیِ دیگری نیز هر چقدر هم که باشد، محدود و پایان یافتنی است، اما عذاب یا پاداش اعتقادات طولانی است و سبب خلود جاودانه در بهشت و چه بسا در جهنم میگردد.
البته عذاب جهنم، حتی برای یک دقیقه هم قابل تحمل نیست، چه رسد به چند سال یا چند هزار سال. لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند (نقل به مضمون): «یک تکه آتش را کف دستت بگذار، هر چقدر توانستی تحمل کنی، همان قدر گناه کن».
حال اگر خداوندی که ارحم الراحمین است، با شفاعت امامانی که مظهر اتمّ اسم رحمت الهی هستند، بگوید: «بندهی من، گناه آن دوتا تار مو را به تو بخشیدم، اما به من بگو که در طول حیات دنیوی که به تو عطا کردم، من را بیشتر دوست داشتی یا هوای نفس خودت را؟ من را عبادت میکردی یا شیطان درون و برون را؟ آن وقت چه باید گفت؟!
نکته بسیار مهم:
کار ابلیس و سایر شیطانهای انسی و جنّی، این است که ابتدا گناه را نزد انسان عادی سازی کرده و سبک جلوه دهند. سپس آن را کاری پسندیده و زیبا نیز جلوه میدهند و برای توجیهاش ابتدا از رحمت خدا و کرم امامان علیهمالسلام نیز نقلها میکنند. اما کمکم که انسان به گناه خو کرد، او را به سمت "تکذیب و انکار" میکشانند. یعنی میگوید: چنین نیست، اینها از خودشان درآوردهاند، خدا چنین نمیکند، اهل بیت چنان نمیکنند و ... – از این مرحله هم که عبور کرد، او را به سوی مسخره کردن آیات و احکام میکشانند!
عادی سازی - ای بابا! یعنی خدا برای دوتا تار مو بندهاش را عذاب میکند؟! – دلت با خدا باشد، اینها همه حرف است – همه همین کار را میکنند – یعنی خدا این همه آدم را به جهنم میبرد ...؛
جلوه بخشیدن به گناه - اتفاقاً اندیشه ما، کار ما، شکل ما، موقعیت ما، رفتار ما، گفتار ما و ...، بسیار منطقیتر، بهتر و مفیدتر از اطاعت و عبادت مؤمنین است ... ؛
تکذیب و انکار – خدا که نیازی به عبادت و اطاعت ما ندارد – اینها را آخوندها درآوردهاند – خدا چنین نگفته است و چنین نمیکند – اصلاً قیامتی نیست و بهشت و جهنم در همین دنیاست – اصلاً خدا و قیامتی نیست و همه دروغ است، اگر هم باشد این چنین نیست، قرآن هم وحی نیست، اسلام دین اعراب است، ما ایرانی هستیم و ...؛
مسخره و استهزاء - مؤمنین احمق و مرتجع هستند – یک من ریش دارد اما ... – با چادرش کلاغ سیاه شده است – عبادت متحجرانه است – زیارت و عزاداری مسخره است و ... .
گوینده در آن کلیپ نیز همه این مراحل را یک جا رفته و القا میکند.
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون» (الرّوم، 10)
ترجمه: سپس عاقبت كسانى كه كارهاى زشت انجام دادند اين شد كه آيات خدا را تكذيب كردند (دروغ پنداشتند) و آنها را مسخره مىكردند.
مرتبط:
شخصی در یک میهمانی گفت: فکر کردن به آن دنیا و اتفاقها و عذابهایش، جزو گناهان کبیره است، چون اصلا آدم دیوانه میشود که بخواهد به آن دنیا فکر کند، که مثلا برای یک تار مو میخواهند چند هزار سال بسوزانند ... میخواستم ببنم درست گفته یا نه و چه طور میشه جواب داد؟
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام معاد