ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – (خط ولایت)
منبع - برداشت از: مجله اشراق، شماره مرتبط با کنگره «اندیشههای اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی»
امام خمینی رحمةالله علیه: ... اگر بگویند که احوال شما چطور است؟ وقتی قوای ظاهری شما خوب باشد و قوی باشد میگویید: "الحمدلله بسیار خوب است"؛ برای این که به فکر این نیفتادیم ببینیم که «من» عبارت از این قوای ظاهری نیست.
اگر ما مطلع بشویم بر این مرضهایی که در قلب ما هست، هرگز نخواهیم گفت که حال من خوب است. کجای حال من خوب است در صورتی که هر معصیتی پیش بیاید ابایی ندارم؟! ابایی نیست، خدا نکند پیش بیاید!
تا نفس را سلیمش نکنید از غیر، و مهذب نکنید نفس خودتان را به جوری که قدمهایی که بر میدارید همه قیام لله باشد قدمِ لله باشد، تا این جور نباشد، شما مریضید و از مرض خودتان هم مطلع نیستید .
اول ما باید ببینیم که ما مریض هستیم یا مریض نیستیم؟ آدمی که خودش را مریض نمیداند که دنبال طبیب نخواهد رفت. آن وقتی که احساس کرد که آدم مریض است و وجدانش این طور فهماند که مریض هست، آن وقت از باب این که حب به بقای این دنیا دارد و حب به نفس دارد میرود به دنبال طبیب؛ به این طرف و آن طرف طبیب پیدا میکند، برای این که میل دارد زنده باشد. طبیعیاش هم هست اگر یک آدم سالم باشد که دنبال طبیب نمیرود. آدم سالم دنبال طبیب که نمیرود.
شما تا حالا به فکر این افتادید که من مریض هستم، نفس من مریض است و یک مرضی دارد؟ این مرض غفلت بالاترین مرضها است برای انسان که غافل است از این که عاقبت امرش چه میشود، غافل از خدا است.
در قلب ما وارد نشده است:
سرنماز که ایستاد یک چیزی میخواند برای خدا نیست؛ [نمازش] میرود تا آخر، از خدا غافل است کارها برای خدا نیست. و در قلب ما اصلا وارد نشده است.
خیال نکنید این معنا را که فلان آدم فرض کنید فیلسوف است و با برهان ثابت کرده است مبدا و معاد را، فلان آدم هم فرض کنید که معتقد است یا اعتقادش به این معنا هست؛ این تا این که [این کفایت می کند]، اعتقادات و براهین و امثال ذلک قلب از او مطلع نشود فایده ندارد. باید قلب انسان آگاه بشود!
شما همه میدانید این معنا را. برهان قائم است، وجدان قائم است، حس قائم است به این که مرده نمیتواند انسان را هیچ ضرر برساند. از مرده انسان ضرری نمیبیند؛ برهان قائم است که قبر و بیرون قبر مثل یک سرداب میماند؛ وجدانی است، ضروری است، تاریکی هم به انسان ضرر نمیرساند؛ این هم جز ضروریات است؛ اما کدام یک از شما در شب تاریک میتوانید بروید توی قبر پیش مرده بخوابید و از ترس نمیرید؟! کدام یک از شما؟! برای این که برهان شما و ضروریت این مطلب به قلب شما نرسیده است.
قلب شما باز باورش نیامده است این معنا را. باید قلب باورش بیاید. مرده شور باورش کرده است، چون سروکار داشته با مردهها. او باورش آمده است به این که از این (مُرده) کاری نمیآید. او شب هم آن جا بماند اشکالی ندارد.
ورود به قلب مجاهدت لازم دارد:
ما اگر چه بگوییم «لااله الاالله» و از کسی کاری برنمی آید الا خدای تبارک و تعالی، این لقلقه لسان است. برهان هم مطلب عقلانی است، باز قلب من آگاه نیست از این معنا که غیرخدای تبارک و تعالی کسی صاحب قدرت نیست.
قدرت، قدرت اوست و لهذا اگر بنا بود که در عالم یک موجود دیگری یک کمالی [می گوییم] داشت، "الحمدلله" درست نبود.
هر چه کمال است از اوست و هر چه فساد است از من و شماست. ما باورمان نیامده است به این که بهشت و جهنمی هست! عرض میکنم که خدایی هست، حشر و نشری است، باورش نیامده است. اعتقاد داریم مسلمان هستیم ،شهادت میدهیم؛ اعتقاد داریم، لکن در قلب این باید وارد بشود. این مجاهده لازم دارد تا در قلب واقع شود این جهاد اکبر است .
ترس از خدا:
«لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فى کُلِّ یَوْم ...» - (امام کاظم علیهالسلام: از ما نيست كسی كه هر روز به حساب نفس خود نرسد / كافي، ج2، ص 453) - هر که با نفس خودش مجاهده نکند در هر روز این از ما نیست، در روایت است، منتهی حالا این مجاهدهای که حضرت فرموده است، مجاهده مرتبه اول است در این روایت آن مجاهدهای که رسول اکرم می فرماید تمام مراتب است. آن جا میفرماید که اگر چنانچه کار خوب کرده است ـ استزاده کند ـ و اگر چنانچه کار بد کرده است توبه کند.
آنهایی که میخواهند مهذب باشند بنا گذاشتند که علاوه بر این برف انبارها یک مطلبی هم در نفسشان واقع شده باشد، آنهایی که زندگی شان این نیست که من و شما داریم ،آنها یک وضع دیگری دارند. آنها مشارطه دارند، آنها مراقبه دارند، آنها محاسبه دارند و مجاهده دارند. آنها آرام نیستند.
حضرت امیر سلام الله علیه آرام نمیتوانست بگیرد. او مجاهد بود. آن جور نبود که شما خیال کنید حضرت امیر سلام الله علیه، از عالم غیب، همین طور همه امور را دسته کرده بودند داده بودند به ایشان. همین طور بی خود، بی خودی. مساله این نیست مجاهده کرد. با مجاهده مناصب را گرفت از خدا. اتصال کامل داشت ،اتصال کام ّ تام داشت، لکن مجاهده کرد گریه میکرد.
گریه دروغی معنا ندارد که بگوییم ما برای این که دیگران را خام کنیم بگوییم که حضرت گریه میکرده است "لمصلحة"، نخیر؛ میترسید! آن قدری [ترس] که رسول اکرم از خدا میترسد، من و شما نمیترسیم.
ما معرفت نداریم:
فرع معرفت است، فرع معرفت عظمت است. من و شما معرفت نداریم به خداوند تبارک و تعالی. آن کسی که معرفت دارد و عظمت حق تعالی در قلب او پیدا شده است به هر مقدار که عظمت زیادتر باشد عظمتش اسباب خوف میشود. هر مقدار ادراک عظمت زیادتر باشد خوف بیشتر است.
آن کسی که از همه بشر بیشتر میترسیده است رسول اکرم بود. برای این که اعرف خلق الله بالله تعالی است . هر چه پایینتر بیاید، خوف کمتر میشود، تا به ما میرسد که اصلا خوف در کار نیست. اگر انسان بترسد از خدا که نباید غیبت کند نباید تهمت بزند نباید فحش بدهد از خدا نمیترسیم! از باب این که نمیشناسیم، از باب این که وارد نشدیم تاکنون در مجاهده نفس و در این جهاداکبر.
ما آن اول مرتبهاش که عبارت از این است که انسان اعمالش را مناسب کند با شریعت مطهره آن اول مرتبه را ما وارد نیستیم که ترک معاصی باشد و فعل واجبات. این ادنی مراتبی است که یک مُسلم اگر میگوید مُسلمَم باید داشته باشد. ادنی مراتب مُسلم این است که بعد از این که اسلام آورد واجبات را بجا بیاورد محرمات را هم ترک کند. این ادنی مراتب است .
جوانها:
خیال نکنند جوانها که ما میگذاریم ـ ان شاالله - وقتی که پیر شدیم آن وقت تهذیب میکنیم. این خیلی اشتباه است! چه بسا جوانها بتوانند خودشان را مهذب کنند و پیر مردها نتوانند مهذب کنند. برای این که آن هواها محکم شده است .
ما باورمان نیامده است به این که بهشت و جهنمی هست. عرض کنم که خدایی هست حشر و نشری است، باورش نیامده است. اعتقاد داریم مسلمان هستیم، شهادت میدهیم، لکن در قلب این باید وارد بشود این مجاهده لازم دارد تا در قلب واقع شود. این جهاد اکبر است... .
- تعداد بازدید : 1147
- 5 آذر 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: رهبری