ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: «از کجا معلومِ» آقاجریها، یک بحث یا نقد عقلی، منطقی یا علمی نیست که به آن پاسخ داده شود، بلکه یک تاکیتک است. در کنار هر حقیقت یا واقعیتی میتوان یک «از کجا معلوم» گذاشت، تا ضمن ایجاد تشکیک و القای شبهه، مخاطب را به انفعال حول محور مقصود واداشت. یک «از کجا معلوم» میگویند، یک عده هم میدوند تا ثابت کنند!
پاسخ «از کجا معلوم که چنین باشد»، در این مباحث همیشه باید گفت: «از کجا معلوم که چنین نباشد؟» خب او بدود اثبات کند که چنین نیست، چرا شما میدوید اثبات کنید که چنین هست؟!
پس، ما در این متن، به بخش اول سؤال جنابعالی در خصوص دلایل عقلی و نقلی پاسخ میدهیم (که در سؤال و دریافت پاسخ محق هستید)، نه به آغاجریها.
شروط پذیرش دلایل عقلی و نقلی:
پذیرش دلایل عقلی و نقلی بر عصمت انبیای الهی یا ائمهی اطهار علیهمالسلام، مقدمات و شروطی دارد که بدون حصول و توجه به آنها، ورود به این بحث خطا، بیهوده و بیفایده میباشد. به عنوان مثال: اگر کسی توحید را باور نکرده باشد – اگر کسی وحی و نبوت را باور نکرده باشد – اگر کسی راجع به اصل ولایت و امامت و ضرورت استمرار هدایت الهی اطلاعاتی نداشته باشد و ...؛ نمیتواند وارد این عرصه شود و در اثبات یا نفی آن سخن بگوید و هیچ دلیل و برهان و نقلی نیز در او مؤثر نمیافتد. مگر میشود کسی اصل وجود خورشید را قبول نداشته باشد، و راجع به حجم، قطر، جاذبه، فاصله یا آثار آن چون نور، حرارت و ... سخن گفته و اظهار نظر نماید؟!
پس اگر کسی آن مقدمات را حاصل کرد، به دلایل نقلی استناد و به براهین عقلی استدلال میکند، و اگر کسی کسب معرفت نکرد، نشناخت، ایمان نیاور و باور نکرد، با یک «از کجا معلوم»، از حقایق فرار میکند.
عصمت:
عصمت در لغت از ریشه عصم است که به معنی امساک و خوددارای و منع است. به تعبیری دیگر « در اصطلاح علم کلام، قوهای است که انسان را از واقع شدن در گناه و خط منع میکند و گاهی تعریف شده به اینکه لطفی است که خداوند در حق بنده خویش انجام میدهد به طوری که دیگر انگیزهای برای ترک طاعت و انجام گناه _ با اینکه قدرت بر انجام آندو دارد باقی میماند» (آیتالله جعفر سبحانی، الالهيات، چاپ ششم، 1384، ج3، ص158)
دلایل نقلی بر عصمت امیرالمؤمنین علیهالسلام:
در پذیرش دلایل نقلی، برای کسی که ایمان به خدا و رسول او صلوات علیه و آله آورده، همین که یقین حاصل کند گوینده و بیان کنندهی سخن، خدا یا رسول اوست، کفایت میکند و حجّت است.
نظر به این که سؤال از عصمت امیرالمؤمنین و بالتبع امامان علیهم السلام میباشد، فرض بر این است که وحیانیت قرآن کریم و عصمت رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، مورد شناخت و پذیرش قرار گرفته است که به نقل آنان استناد میشود.
*- صریحترین، کاملترین و جامعترین، دلیل نقلی، همان آیه تطهیر میباشد. حال عدهای تردید کردهاند که آیا آیه شامل سایر همسران ایشان نیز میشود یا خیر؟ اما در این که امیرالمؤمنین علیهالسلام شاخص آن جمع بودند، هیچ کس تردیدی ندارد:
«... وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (الأحزاب، 33)
ترجمه: ... و خدا و رسولش را اطاعت كنيد. جز اين نيست كه خدا مىخواهد آلودگى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را كاملا پاكيزه گرداند.
*- از جمله کاملترین و شاملترین و جامعترین دلایل نقلی دیگر، سرتاسر خطبه غدیر خم میباشد [که در آن نیز شیعه و سنی وفاق دارند]؛ به ویژه با توجه به این که نه تنها ایشان را صاحب "ولایت" معرفی مینمایند، بلکه توصیفات بسیار قابل توجهی نسبت به ایشان دارند و از جمله آن که میفرمایند: هیچ آیهی مدحی در قرآن کریم نیامده است، مگر آن که مقصود حضرت امیرالمؤمنین باشد – از ابتدا تا انتهای سوره حمد را قرائت میکنند و میفرمایند: این سوره در حق من و علی (ع) است و تصریح میکنند که ایشان و امامان از اولاد ایشان، همان «صراط مستقیم»، منظور در سوره حمد میباشد و ... . بیتردید صاحب این فضائل، دارای عصمت است.
دلایل عقلی بر عصمت امیرالمؤمنین علیهالسلام:
*- چطور ممکن است خداوند متعال کسی را به مقام ولایت برگزیند و امام مردم نماید که معصوم نباشد؟!
*- چطور ممکن است کسی امام و الگو و رهبر جامعه انسانی شود، که خود دچار خطا و گناه میگردد و قهراً نیاز به رهبری دارد تا هدایت شود؟ اگر هر کس نیاز به رهبری انسان کامل باشد و رهبر (امام) خودش هم نیاز باشد که تسلسل و دور باطل ایجاد میشود.
خداوند متعال خود در آیهی کریمه ذیل [ضمن آن که دلیل نقلی است]، با طرح یک سؤال دلیل و برهان عقلی اقامه میکند:
«قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس، 35)
ترجمه: بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حقّ رهبرى كند؟» بگو: «خداست كه به سوى حقّ رهبرى مىكند» پس، آيا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمىيابد مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟
*- حکم عقل در خصوص عصمت امیرالمؤمنین و سایر امامان علیهمالسلام چگونه خواهد بود، وقتی پس از شناخت و ایمان به خدا و رسول او (ص)، میبیند که خداوند متعال اطاعت از رسول و اولیالامر را مترادف و تحقق اطاعت از خویش قرار داده و فرموده است؟ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم)
*- به حکم عقل، آفرینش، آفریدگاری حیّ، علیم و حکیم دارد – به حکم عقل، مخلوقات و بندگان خود را در جهت غایت کمالی آنها هدایت میکند – به حکم عقل، هدایت تکوینی در خلقت صورت میگیرد، اما هدایت تشریعی نیاز به رسول، وحی و امام و رهبر دارد – به حکم عقل، این هدایت نمیتواند محدود به یک برههی زمانی کوتاه (دوران بعثت) باشد و باید تا آخرالزمان استمرار داشته باشد – به حکم عقل، امام را باید خداوند حکیم تعیین و رسولش معرفی نموده باشد – به حکم عقل، این امام و رهبر باید انسان کامل و خلیفة الله باشد - به حکم عقل این امام نمیتواند به انتخاب مردم باشد، هیچ کس به رأی اکثریت، انسان کامل نمیگردد – به حکم عقل، خداوند علیم و حکیم، کسی را که معصوم نیست و دچار خطا، نسیان یا گناه میشود را امام مردم نمیکند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی ولایت (امام علی)