ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: آیا ممکن است که خلیفةالله، حجتالله، و امامی به مسئله "سیاست و حکومت" که از توابعش سیاست خارجی میباشد، بیتوجه و بیعنایت باشد؟! آیا امامان علیهمالسلام جز به خاطر نگاه و عمل سیاسی و حکومتی به شهادت رسیدند و آیا انتظار برای ظهور و قیام آخرین امام، حضرت بقیةالله، مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، انتظاری جز حکومت ایشان میباشد؟
اما ابتدا لازم است به دو نکتهی بسیار مهم توجه شود:
یک - نهج البلاغه، گزیدهای از خطبهها، نامهها و فرمایشان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میباشد، نه همه آنها؛ که توسط مرحوم سید رضی (ره) با محوریت «بلاغت در کلام» انتخاب و جمعآوری شده است.
دو – حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، فقط یک تئوریسین سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه خلیفةالله و حجّت او در روی زمین است. پس به تمامی عرصههای هدایتی اشراف و توجه داشتند.
الف – پس با توجه به حجتالله بودن ایشان، باید دقت نمود که نگاه و مواضع حجج الهی، در حکومت، سیاست داخلی یا خارجی یا هر گونه روابط دیگری، منطبق با وحی است.
ب – وحی و بالتبع چارچوبهای نظری و عملی اهل عصمت علیهمالسلام، تقسیمبندیهای خود را دارد و تابع چارچوبها و تقسیمبندی دیگران نمیباشد و البته همین چارچوبها و مرزهای تعیین شده در هر موضوع و امری است که سیاستهای داخلی یا خارجی را نیز تبیین مینماید.
ج – به عنوان مثال: تعریف از انسان، جامعه، مرزهای معنوی، معیار تفاوتها و تفکیکها، تعریف از حکومت و اهداف آن، نظم و امنیت اجتماعی، صلح – جنگ – مذاکره – معاهده، حقوق دینی، حقوق فردی، حقوق اجتماعی، تعاملات اقتصادی و ...، همه تبیین کننده یک "سیاست" – "حکومت" و روابط گوناگون آن، چون: ملت ملت – دولت ملت – حکومت دولت – داخلی و خارجی و ... میباشد.
قرآن کریم و سیره و آموزههای نظری و عملی اهل عصمت علیهم السلام، که برخی از آنها در نهجالبلاغه گردآوری شده، و بخش عظیمی از آنها، مبتنی بر آیات و احادیث در فقه و حقوق تدوین شده و برخی نیز به صورت پراکنده در کتب دیگر درج گردیده، سراسر تعریف و تبیین همین محورهای تعیین کننده در حکومت و سیاستهای داخلی و خارجی میباشد.
روابط خارجی:
روابط خارجی، حتی در فرهنگها و تئوریهای غیر اسلامی نیز صدها محور و هزاران موضوع دارد. یک جا سخن از مرز اعتقادی و فرهنگی به میان میآید، یک جا مرز اقتصادی، یک جا مرز جغرافیایی، یک جا جغرافیای سیاسی، یک جا مرزهای حکومتی و یک جا مرزهای انسانی... و بالتبع تعامل بین طرفین.
هر کدام از این محورها، خود زیر مجموعههای موضوعی فراوانی دارد که همه در قرآن و نهجالبلاغه و سایر احادیث و سیره، تبیین شده است.
به عنوان مثال: در مرزهای حکومتی، یک جا مرز بین حکومت در دو کشور تعریف میشود، مثل شاکله حکومت در نظام جمهوری اسلامی ایران، یا در نظام لیبرال دموکراسی امریکا و کشورهای غربی، یا در سایر نظامات – اما یک جا مرز، حکومت جبار، ظالم، مستکبر، کافر و ... میباشد.
پس، هر کدام (چه در اسلام و چه در سایر حکومتها) تعریفهای خود را داشته و از احکام (بایدها و نبایدها)ی منطبق بر همان تعاریف برخوردار میباشد.
حکومت جهانی:
همین طور است مقولهی بسیار مهم و حیاتی «حکومت جهانی» که امروزه در دنیا تحت عناوینی چون «Globalization » و یا «New order world» مطرح است.
حکومت واحد جهانی، به لحاظ هدف بودن، بین نظام سیاسی و حکومت الهی، با نظامات سلطه و حکومت کفر جهانی، مشترک است. هر دو در پی تحقق "حکومت واحد جهانی" هستند. منتهی محور و شاکلهی هر کدام نه تنها متفاوت، بلکه کاملاً متضاد یک دیگر است.
در تبیین الهی، تحقق حکومت واحد جهانی، حتمی و قطعی است و حتماً محقق خواهد شد و سرعت زمانی این تحقق نیز منوط به ارادهی انسان و تجمع حول محور "حبل الله" میباشد – در تبیین استکباری، چنین حکومتی باید محقق گردد و در تلاش برای تححق آن هستند؛ منتهی شاکله و محور آنها کاملاً متفاوت است.
در اسلام حکومت بر انسان، شأنِ خالق و رب او و عالم هستی میباشد که این ولایت را در انسان کامل و معصوم تجلی و تسری داده است، پس حاکمیت حق اوست – در نظامات استکباری، این حکومت و حاکمیت، حق طبقهی قدرتمند و زورگو (دیکتاتور) میباشد.
پس، هر دو حکومت را به انسان قدرتمند میسپارند؛ اما یکی به انسان کامل، معصوم از گناه و خطا و هدایت کننده به سوی ربّ و عالم و عامل به وحی؛ و دیگری به انسان قادر به لحاظ اقتصادی و تسلیحاتی. لذا موضوع تفاوت تعریف "قدرت" در تئوریها و نظامات سیاسی پیش میآید و... .
و سراسر قرآن، نهجالبلاغه و سایر آموزههای اسلامی در بیان و سیره اهل عصمت علیهمالسلام، توجه دادن عقول و اذهان عمومی جامعه، به همین تعاریف و تشخیص حق و باطل، درست و غلط، مفید و مضر، رشد و انحطاط و ... میباشد.
نکته:
تمامی روابط فردی و اجتماعی انسان، مبتنی بر "حق و حقوق" میباشد؛ منتهی مهم است که "حقوق" مبتنی بر چه علم، حکمت و هدفی تعیین و وضع میگردد و چه کسی حق دارد، حق و حقوق انسان و شئون متفاوت زندگی او، از جمله سیاست و حکومت را تبیین و وضع کند.
در نظام الهی، تعریف وجود و بالتبع تعیین و وضع حدود و حقوق، با خالق انسان و عالم هستی است که "علیم، حکیم و رب" است؛ در نظام استکباری، تعریف حقوق برای انسان، جامعه، سیاست، حکومت، روابط و تعاملات، با "قدرت" است (دیکتاتوری). خواه این قدرت را به صورت مقطعی از یک اکثریتی گرفته باشد، یا از ثروت، یا از زور.
همه وحی و آموزههای اهل عصمت علیهمالسلام که در قالب قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، رسالهی حقوق امام سجاد و مبانی احکام که به ویژه توسط امام باقر و امام باقر صلوات الله علیهم اجمعین تشریع و تشریح شده است، تعریف و بیان همین حقوق در تمامی جهات میباشد.
کلمات کلیدی:
سیاسی ذکر