آیتالله شهید دستغیب: شهوت، منشاء تداوم نسل بشر – پرهیز از افراط و تفریط در شهوت و غضب
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – در محضر استاد:
متن ذیل، بخشی از کتاب «اخلاق اسلامی»، تألیف آیتالله شهید دستغیب رحمةالله میباشد:
شهوت و غضب دو قوهاى است كه خداوند به قدرت قاهرهاش تكويناً در انسان قرار داده است و دوام حيات آدمى بسته به اين دو نيروست؛ چون شهوت براى جلب منفعت و غضب براى دفع مضرت است.
اگر قوه شهوت نباشد، شخص دنبال آنچه بدن به آن نيازمند است تا دوام بياورد، نمىرود و اگر شهوت شكم نباشد، ميل به خوراك در انسان نباشد، اين قدر زحمت نمىكشد و تدارك آذوقه نمىنمايد، وقتى هم كه خوراك به بدن نرساند، بدن از بين مىرود. پس به بركت شهوت شكم ، رنج تدارك آذوقه را تحمل مىنمايد، و اگر شهوت شكم نباشد، بدن در نتيجه نرسيدن آذوقه، به تحليل رفته و از بين مىرود .
شهوت جنسى نيز لازمه بقاى نسل است. اگر غريزه جنسى نباشد آدم هيچ وقت زير با ازدواج نمىرود؛ زيرا زندگى زناشويى ناراحتیها و زحمتهايى در پىدارد، لذا بايد داعى قوى در كار باشد و آن فشار شهوت جنسى است كه دوام نسل بشر به آن است، پس اصل شهوت، لازمه بقا و حيات مادى انسان است .
پيشرفت معنوى نيز در خشم و شهوت است
نسبت به "غضب" نيز همين است، اگر خشم در انسان نباشد و در برابر تجاوز به مال يا جان و يا ناموس ، بى تفاوت باشد، نظام زندگى اجتماعى به هم مىخورد. هر كه خواست هر چه نسبت به او مرتكب شود، مالش را نگه نمىدارد، آبرويش را مواظبت نمىنمايد، جلوی سختيهايى كه متوجهش مىشود (را) نمى گيرد. پس اصل خشم نيز لازم است تا جلوی زيانهايى كه به او رو مى آورد بگيرد.
ليكن اين شهوت و غضبى كه لازمه زندگى آدمى است، به قسمى كه جهت معنوى و اخرويش نيز به اين دو قوه مربوط مىشود، دينداريش نيز به اين دو قوه بسته است، بايد حد وسط را در آن ملاحظه كرد و از افراط و تفريط پرهيز نمود كه هر دو غلط است .
تشخيص حد وسط نيز به عقل و شرع است؛ البته عقل و وجدان شخصى كه به حد رشد و تميز رسيده است و شرع مقدس اسلام نيز حد وسط مواقع شهوت و غضب را دستور و راهنمايى فرموده است .
افراط و تفريط در خشم و شهوت ، مهلك است
اگر آدمى در حد افراطِ شهوت و غضب افتاد يا در راه تفريط، از هر بهيمهاى (حیوانی) پستتر مىگردد.
حد وسط آن دو نيز «صراط مستقيم »است (1). صراط قيامت هم براى هر فردى بسته به وضعش در اين عالم است، كسى كه از حد وسط گذر كرد و در افراط و تفريط سقوط كرد، فرداى قيامت نيز از صراط، سقوط خواهد كرد، فسادها و زحمتهايى هم كه در همين دنيا براى آدمى پيش مىآيد، بيشتر تقصير خودش هست كه مبتلا به افراط و تفريطها شده است . (2)
حد وسط در خوردن ، زياده روى نكردن است
نسبت به شهوت شكم، حد وسط را اگر رعايت كند. مزاجش سالم و گرفتاريش كم مىشود و آن اين است كه به مقدار كفايت از لحاظ كم و كيف بخورد، دستور قرآن مجيد در اين زمينه اين است كه : "بخوريد و بياشاميد ولى زياده روى ننماييد" (3)
از اميرالمؤ منين على عليه السلام نيز دستورى به اين مضمون رسيده است كه تا گرسنه نشدى، چيزى نخور و تا هنوز ميل به خوراك خوردن دارى، از خوردن دست بكش. اگر انسان وقتى سير است، خوراك بخورد، مبتلا به سوء هاضمه مىگردد، اكل بر شبع در بعضى مواقع خطرناك نيز مىباشد.
اين حال افراط، تفريطش هم به اين است كه مدتى اعتصاب غذا كند، روزه 24 ساعته بگيرد، اين تفريط است ، لذا امر شده كسى كه مىخواهد روزه بگيرد، شب چيزى بخورد، لذا سحرى خوردن مرسوم شده است .
بهترين تعبيرات در اين زمينه شعر سعدى است :
نه چندان بخور كز دهانت برآيد نه چندان كه از ضعف جانت برآيد
نه اين قدر نخورد كه ضعف بر او چيره شود، قواى بدن رو به تحليل برود و به حال مرگ بيفتد، نه اين قدر بخورد كه به سوء هاضمه و بسيارى امراض ديگر مبتلا گردد كه فرمودهاند: «معده، خانه هر دردى است»، اين از لحاظ كميت و اما از لحاظ كيفيت .
سفره رنگين و بيماریهاى گوناگون
انسان بايد هيچ وقت طالب اسرافگرى و مقيد به انواع ماءكولات نباشد و به آنچه برايش پيش مىآيد خوش باشد و بداند هر چه انسان به الوان مختلف خوراك مقيد باشد، زيانش برايش بيشتر است. به خيالش با خوردن انواع خوراكیها قوت مىگيرد ولى برعكس است. انواع شيرينیها و چربیهايى كه مصرف مىكند، بيشتر در معرض بيماریهاى قند و غيره مىباشد.
اگر كسى خودش را به ترفه و تنوع در خوراكیهاى مختلف مقيد كرد، ناچار مىشود تا به زحمت پول زياد درآورد، لذا ممكن است به هر خيانتى و جنايتى روى آورد تا خواسته شكمش را برآورد. اما وقتى به آنچه برايش پيش آمده، دلخوش باشد، خواهان زندگى مرفه و سفره رنگين نباشد، قانع است و در برابر خواستههاى نفسش مقاومت مىكند و لذا به هيچ خيانت و جنايتى آلوده نمىشود.
نظير جناب "ابوذر" كه همه شنيدهايد چگونه در برابر تطميعهاى معاويه و كيسههاى زر او مقاومت نمود و به همان نان جو كه داشت قانع بود.
راستى «عز من قنع ؛ كسى كه قانع است ، گرامى و عزيز است». ديگر بى اعتنا به حلال و حرام نيست. بيشتر كسانى كه كم فروشى يا گرانفروشى مىكنند، از طمع و حرص سرچشمه مىگيرد.
پس افراط و تفريط در شهوت شكم به اين است كه از حد معمول و لازم براى اداره بدن تجاوز نمايد و حد وسط آن به اين است كه به مقدار لازم براى بدن كما و كيفا صرف نمايد.
در شهوت جنسى نيز حد وسط رعايت شود
در شهوت ديگر كه «شهوت جنسى و غريزه تماس با جنس مخالف است» نيز بايد حد وسط را رعايت نمود نه اينكه اصلا ازدواج نكند كه اين بسيار ناپسند و در شرع مقدس، از آن نهى شده است. از قول پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه : «ازدواج ، سنت و روش پسنديده من است، پس كسى كه از سنت من روى گردان باشد از من نيست». (4)
ترك كلى ازدواج ، تفريط است و خدا قوه شهوت جنسى را در انسان قرار داده تا آن را در توليد نسل به كار اندازد، در اين باره نيز روايت شريفى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه : «نكاح كنيد و توليد مثل نماييد؛ پس زياد شويد؛ و من فرداى قيامت به زيادى شما در ميان ساير ملتها افتخار مى كنم » (5)، تكثير نسل مطلوب است .
افراط، آن هم غلط است. كسانى كه از عهده اداره يك زن ناتوانند، با تجديد فراش، خود و ديگران را به زحمت مىاندازند، يا از لحاظ عمل جنسى، افراط در آن نيز موجب بيماریهاى مختلف و ضعف فوق العاده مىگردد و موجب كوتاهى عمر مىشود.
حد وسط در زناشويى ، نسبى است
پس بايد حد وسط در دفع شهوت جنسى را رعايت نمود به اينكه مطابق دستور شرع كه طبق طبيعت و غريزه انسانى است ازدواج نمايد و در عمل زناشويى بر حسب وضع مزاج و توانايى جسميش، دفع شهوت نمايد. منظورم اين است كه مزاجها و نيروهاى افراد، يكنواخت نيست و حد وسط در مواقعه نسبت به افراد مختلف، فرق مىكند. براى برخى، هفتهاى يكبار، براى برخى ديگر، دو بار يا دو هفتهاى يكبار، حد وسط به حساب مىآيد.
تشكيل خانواده و بركات معنوى آن
از اين گذشته ، تشكيل خانواده براى تربيت روحى انسان، ضرورى است و انسان با تحمل زحمت همسردارى و بچه دارى ، تكامل مىيابد. همانطور كه اشاره كردم دستور شرع، طبق طبيعت و غريزه است. كسانى كه راه افراط و تفريط را مىپيمايند، علاوه بر اينكه از دستور شرع، سرپيچى نمودهاند، خود را مبتلا به ناملايمات روحى و بدنى نموده و از بركات زندگى خانوادگى و تكامل معنوى كه خداوند در اين امر قرار داده است، محروم نمودهاند.
نه ستم كنيد و نه زير بار ستم برويد
خشم نيز در برابر افراط و تفريط حد وسطى دارد. حد وسط خشم نيز لازم و ضرورى است، زيرا كمال انسانى در آن است. هر گاه مال يا ناموس يا آبرو يا جان انسان مورد تهديد قرار گرفت، بايد بىتفاوت نباشد. خشم صحيح اينجاست، مال حلالى كه از راه صحيح به دست آوردهاى، تا بتوانى نبايد بگذارى آن را از تو بگيرند.
قرآن مجيد مى فرمايد: «نه ستم كنيد و نه زير بار ستم برويد» (6) نه به كسى، بى جا سيلى بزن، نه بگذار بى جا به تو سيلى بزنند.
جملهاى از "انجيل" نقل مىكنند كه من به هيج وجه باور نمىكنم اين وحى آسمانى باشد و شكى نيست كه تورات و انجيلهاى فعلى، تحريف شده و در آن دست بردهاند و ساختگى است. از قول عيسى عليه السلام نقل كردهاند كه : «اگر كسى به طرف راست صورت تو سيلى زد، طرف چپت را بگير تا به آن نيز بزند!!».
اين بر خلاف قسط و حتى طبيعت انسانى است. نه بكشد و نه بگذارد او را بكشند. نه بزند و نه بگذارد او را بزنند، نه بى جا جنگ كند و نه جنگ را بپذيرد، به اين معنا كه بگذارد هر گونه تجاوزى به او بنمايند، مانند اين جنگ تحميلى كه صدام ملعون بر ملت مسلمان ايران به دستور ارباب آمريكائيش تحميل كرده است، در برابرش ساكت بودن، خلاف دستور شرع و طبع بشرى است. ما جنگ را شروع نكرديم بلكه به ما تحميل كردند. صلح تحميلى را نيز نمىپذيريم بلكه به دستور شرع مقدس «با كسانى كه با شما مى جنگند، بجنگيد» (7)، رفتار مىنماييم؛ نه اينكه تسليم جنگ شويم هر چه بر سرمان بزنند، هر چه سرزمينمان، شهرهايمان را بگيرند، هم كيشان و هموطنانمان را آواره نمايند، تسليم باشيم و دفاع نكنيم ، بلكه اينجا جاى خشم است، همان حد وسطى كه عرض كردم هست.
پاورقی:
1- واءن هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ...)، (انعام/ 153)
2- (و ما اءصبكم من مصيبة فبما كسبت اءيديكم و يعفوا عن كثير)، (شورى / 30)
3- (...وكلوا واشربوا ولا تسرفوا...)، (اعراف / 31)
4- (النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى). (بحارالا نوار، ج 103، ص 220)
5- (تناكحوا تكثروا فانى اباهى بكم الا مم يوم القيمة ولو بالسقط)، (بحارالا نوار، ج 103، ص 220)
6- (...لا تظلمون و لا تظلمون )، (بقره / 279)
7- (وقتلوا فى سبيل الله الذين يقتلونكم و لا تعتدوا...)، (بقره / 190)
- تعداد بازدید : 1699
- 20 آذر 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد