ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: مباحث را خلط نکنیم؛ حافظ چه شیعه باشد، چه سنّی، چه معتزلی باشد و چه اشعری، یا معتقد به معارف اثنی عشری، یک حکیم، عارف و شاعر بزرگ و مسلمان ایرانی، حافظ قرآن و آشنا به علوم اسلامی بوده است که با ذوق و تبحری خاص، معارف را در نظم خود بیان داشته و به همین جهت به او "لسان الغیب" نیز میگویند.
ماجرای کربلا، نمایش "کامل اسلام و اسلام کامل"، در یک روز است؛ از این رو ابعاد آن گستردهتر از اقیانوسهاست و هر کس از هر منظری توجه کند، بهرهای از علم و معرفت و عشق و عاطفه میبرد.
یزید لعنة الله علیه، این فاجعه را یک حماسه جنگی برای قدرت دید و زینب علیهاالسلام، آن را شکوه و عظمت تجلی جمال الهی دید و گفت: «وَما رَأیتُ إلاّ جَمیلاً».
حافظ، از همین منظر "عشق" [یا به تعبیری از منظر حضرت زینب علیهاالسلام] به کربلا نظر انداخته است و ماجرای کربلا را "حکایت عشق" مینامد و برای "نکته دانان وادی عشق" میسراید.
حال ابتدا حوادث کربلا را در نظر بیاورید و سپس این غزل را با توجه بخوانید؛ حوادثی چون هدف از قیام که اصلاح امت بود و بیتوجهی مردمی که محتاج این اصلاح بودند – تشنگی و خروج مردمانی که خود دعوت کننده بودند از "ولایت" – رفتن سرها بالای نیزه ... و بالاخره اسارت و بیابان.
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را، خون خورد و میپسندی جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت.
التماس دعا
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه کربلا