نماز قضا - چرا وقتی کسی میمیرد باید برای او نماز قضا خواند؟ کسی که خودش فریضهاش را به جا نیاورده چرا باید به کسی پول داد که مثلا 10 سال برای کسی نماز بخواند یا اینکه بر بزرگترین فرزند ذکور واجب است که نماز قضا پدر متوفی خویش را بخواند...، همکارم میگوید این موضوعات از نظر عقلی درست نیست. لطفا جواب محکم منطقی و عقلی و نقلی بدهید. (کارشناس رادیولوژی / بهشهر)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: ابتدا و قبل از هر چیز دقت شود که هر چند "احکام"، چنان چه از اسمش روشن است، دستوراتی است که لابد "حکمت" دارند، اما دلیل نمیشود که اگر ما "حکمت" چیزی را نداستیم، زود حکم دهیم که چون به عقل من نیامد، لابد "عقلانی" نیست! به ویژه اگر مطالعات تخصصی ما در این زمینه کافی نباشد. مثل این که پزشک بگوید: باید عمل جراحی شوید – و بیمار بگوید: این غیر عقلانی است! یک موقع یکی میپرسد: چرا باید چنین کنیم؟ اما یک موقع کسی قبل از آن که بداند چرا؟ منتظر نمیماند و سریعاً حکم میدهد که غلط یا غیر عقلانی است؟!!
الف – اولین و اولیترین حکمت هر عبادتی، همان بندگی است و نه فوایدی که از آن شناخته یا میشناسیم. مثل این که کسی برای نرمش بدن و نیز تمرکز و آرامش روان (ریلکس شدن یا نوعی مدیتیشن) نماز بخواند یا برای تصفیه خون، عروق و رودهها روزه بگیرد. از این رو بسیار تأکید فرمود که عبادت و بندگی باید خالصاً و مخلصاً برای خدا باشد، هر چند که یقیناً هر نوع عبادتی فوایدی دارد که به انسان بر میگردد.
ب – در نتیجه بسیاری از احکام وجود دارد که یا حکمتش بیان نشده و یا عموم و حتی خواص حکمت آن را نمیدانند؛ لذا هر چند که حتماً حکمتی دارد، اما میگویند: "تعبدی" است. تعبدی یعنی چون با عقل و فطرت به حقیقت دین (توحید، معاد، نبوت و ...) پیبردم و فهمیدم که برای رشد و هدایت من احکامی تبیین و ابلاغ شده است(شرع)، انجام میدهم، اگر چه حکمتش را نمیدانم.
ب/1 – به عنوان مثال: چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر چهار رکعت است و برعکس نیست؟ چرا طواف به دور کعبه هفت شوط است و مثلاً شش یا هشت شوط نیست؟ چرا روزه در ماه مبارک رمضان است و در ربیع الاول نیست؟ ... و خلاصه برای اغلب یا تمامی احکام الهی، میتوان یک چنین «چرا»هایی مطرح کرد و به تناسب دادهها، به برخی پاسخی داد، که قطعاً هر چه گفته شود، همه حکمت فقط همان نیست که بیان شده است؛ پاسخ برخی دیگر را نیز شاید هر کسی نداند؛ اما عابد میداند که لابد حکمتی دارد، مضافاً بر این که او تعبداً انجام میدهد. یعنی چون خدا فرمود چنین کن، میگوید: چشم و انجام میدهد. و این خود بالاترین حکمت احکام است.
ج – عقل نیز مانند سایر ابزار شناخت در انسان، محدودهای دارد، پس همه چیز با عقل شناخته نمیشود و به همین دلیل "وحی" به کمک شناخت و علم انسان میآید. به عنوان مثال: عقل میتواند پس از شناخت واجب الوجود و خداوند متعال، حکم قطعی دهد که لابد باید "معاد"ی نیز باشد و هر کس به نتیجهی باورها، ساختار و اعمال خود برسد؛ اما چگونه میتواند حکم دهد که معاد چگونه است و در بهشت و جهنم چه خبر است؟! تجربه طبیعی و عقل، مرگ را نشان میدهد؛ اما عقل از کجا بفهمد که آیا روح از بدن پرواز میکند، یا فرشته مرگ این کار را میکند و آن را تماماً تحویل میگیرد و ... . پس، نباید تا چیزی را نشناختیم، بگوییم "عقلانی" نیست و قابل تکذیب میباشد!
نماز – ربط – نماز قضا:
ابتدا دقت کنیم که تمامی اجزای مادی و غیر مادی این عالم هستی، به هم پیوسته است. عالم حکیمانه خلق شده و احکام نیز مبتنی بر همان حکمت و منطبق با حقایق عالم و چگونگی "ارتباطات" در این پیوستگیها میباشد. چه ما آنها را بشناسیم و چه نشناسیم.
در عالَمِ طبیعت (علم تجربی)، شناخته و مورد قبول واقع شد که اگر دریاچهی کوچکی در ایران خشک شود، در محیط زیست پرندگان مهاجر که از هزاران کیلومتر دورتر میآیند اثر میگذارد و بالتبع در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان تأثیرگزار است، چرا که همه به هم مرتبط و مربوط هستند. در اعتقادات، معنویات و عبادات نیز چنین است.
نماز "ربط" است، ربطی بین انسان با خدا، انسان با قیامت، انسان با خودش، انسان با جامعه، انسان با تمامی شئون فردی و اجتماعی.
پس، حکمت و آثار این ربط، نه به دنیا محدود است و از حیات بعد از دنیا در برزخ و قیامت منقطع میباشد و نه فقط به خود شخص مربوط است و بر دیگران اثر نمیگذارد.
انسانها نیز با یک دیگر "ربط" دارند و هر کارشان در تمام جهان تأثیر میگذارد، حتی عبادت یا گناه شخصی و فردی آنها؛ و حتی آثار نیک و بد آنها تا پایان دنیا و برپایی قیامت ادامه دارد. و البته نزدیکترین و محکمترین و اساسیترین "ربط"ها، خویشان هر کس میباشند.
پس وقتی نماز، روزه یا امر واجبی از کسی فوت شد، ریسمانی از این "ربط" بریده شده است، و اگر بازماندگان هیچ علاقه و دلسوزی و خیرخواهی برای رفتگان نداشته باشند، ریسمانهای بیشتری بریده است. لذا فرمود به یک دیگر علاقمند و مرتبط باشید و این انفصالها را متصل کنید.
*- اتصالِ این انفصال، اختصاصی به نماز قضای میّت ندارد؛ برای دیگر واجبات فوت شده نیز بیان شده است؛ اختصاصی به واجبات فوت شده نیز ندارد، کلاً دوام ارتباط با خویشان و استمرار اتصال و ارتباط توصیه شده است، چنان چه فرمود: برای آنها خیرات و مبرات داشته باشید.
*- اتصالِ این انفصال و استمرار این "ارتباط"، اختصاص به ماندگان نسبت به رفتگان نیز ندارد، چنان چه فرمود: صله ارحام داشته باشید – یک دیگر را دوست بدارید – برای هم دعا کنید و موانع قوت و دوام این ارتباط را از خود دور کنید. آیا نفرمود: در امر خیر تعاون داشته باشید، در امر شر یک دیگر را کمک نکنید و ... .
به عنوان مثالی دیگر: بدیهی است که در شکل اولیه، تأمین معاش خانواده، بر عهده مرد خانواده (همسر، پدر) میباشد و گاه نیز بر عهدهی بانوان است، اما آیا اگر او به هر دلیلی ناتوان، مسکین و فقیر شد، دیگران وظیفه جبران ندارند؟ قضای نماز نیز همین گونه است. و البته مدعی نیستیم که این تنها حکمت قضای واجبات متوفی میباشد.
اهمیت به بدن و حیات مادی:
بشر به اهمیت بدن پیبُرد، به برخی از نیازها و ضروریات و ارتباطات آن نیز واقف گردید و سعی وافری در رعایت آنها دارد، اما یا روح را قبول ندارد، یا گمان میکند که چیز جدا و بیربطی است و یا اصلاً توجه به سلامت روح ندارد. در حالی که این بدن بدون روح، مُردار است و باید سریع دفن شود.
به مادر میگویند: کلسیم و ویتامین بخور تا استخوانبندی جنین تو محکم شود یا بدنش برای رشد و نیز مقابله با انواع بیمارهای این عالَم مقاومت پیدا کند؛ آیا او میگوید: بدن او به من چه؟!
اگر به جَنین گفته شود که تو نیاز به کلسیوم و ویتامین داری، میگوید: چه نیازی؟ مگر من خواهم اینجا بدوم، یا اینجا سرمایه بخورم یا ... – در دنیای من این خبرها نیست. اما مادر میداند که سلامت خودش به طفلش مرتبط است و سلامت طفلش با او مرتبط است – او میداند که طفل علم به حیات این عالم و ملزومات آن ندارد، لذا او برایش جبران میکند.
مرگ و میر نوزاران قبل و یا حین تولد، و هم چنین ناقص به دنیا آمدن آنها، برای دیگران (جامعه) نیز بسیار مهم است و کسی نمیگوید: "به ما چه؟" – چرا که میدانند سلامت نفس، مستقیماً به تمامی شئون زندگی همه و رشد جامعه مرتبط است.
بشر حتی به زندگی و زاد و ولد و سلامت حیوانات اهمیت میدهد، نه تنها حیواناتی که مورد مصرف اوست، بلکه حیوانات وحشی. به خاطر بقای نسل آنها، سازمانهای بینالمللی تأسیس میکنند، میروند در آن طرف هندوستان یا آفریقا، یک فیل یا ببر بیمار را معالجه میکنند و صدها قانون با مجازاتهای سنگین را برای ضرر زدن به آنها یا محیط زیست آنها مصوب میکنند ...، اما نوبت به اهمیت، نقش و اثر اعتقادات و عبادات که میرسد، چون باور به "ارتباط" بین دین و زندگی – دنیا و آخرت و ... ضعیف است، مرتب چون و چرا میکند! حتی میگویند: بهشت و جهنم دیگران به ما چه؟!
مثال: اگر فشار آب لولهکشی در خانه کم شود و به مصرف کننده بگویند که علت گرفتگی لوله در ده خیابان آن طرفتر و قطع یا ضعف ارتباط آن با لولهکشی خانه شماست؛ قبول میکند و اگر برای رفعش کاری از دستش بر بیاید، انجام میدهد. دست کم به خاطر نفع خودش. اما اگر به او بگویند: حتی این گرفتاری شخصی تو، به خاطر این است که در "ارتباط" واسطهی رسیدن این فیض به تو از جانب پدر یا مادرت اختلالی رخ داده و بیتوجهی تو در ارتباط با زنده یا مردهی آنها، این اختلال را بیشتر کرده است و تو حتی برای منفعت خودت هم که شده باید آن را رفع کنی، باور نمیکند! و اگر به این "ربط"ها علم و باور داشت، یک سؤال هم نمیکرد و بیدرنگ هر مشکلی از آنان را [حتی برای منعفت خودش هم که شده] مرتفع مینمود.
نکته: البته آن چه بیان شد، یک توضیح کلی بود. احکام در هر موضوعی از ابعاد و گستردگی خودش برخودار است که باید طبق "فقه" عمل شود و «فلسفه یا حکمت احکام، بسیار گستردهتر است». به عنوان مثال: در احکام فقهی چنین است که اگر کسی [چه غنی و چه فقیر]، عمداً نماز نمیخواند و یا روزه نمیگرفت و این ترک از روی طغیان او بود، قضای آنها بر کسی واجب نیست؛ اما حالا اگر فرزند از باب خیرخواهی این کار را کرد، بر کرامت خودش افزوده میشود، چرا که برای خدا و به امر خدا، «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» را انجام داده است، لذا در فقه گفته شد که مستحب است؛ و البته خدا نیز به خاطر او، با نظر لطف و رحمت بیشتری به حساب متوفی رسیدگی میکند. چون به هم "مربوط" شدند.
حالا احکام این که او پول و ارث داشته باشد و از ثلث مالش داده شود تا دیگری زحمت اتصالِ این انفصال را بکشد و به او اجرت داده شود – یا پول نداشته باشد – یا وارث داشته باشد یا نداشته باشد و ...، مباحثِ احکامی دیگری است.
اما فرزندی که پدر و مادرش وفات نمودهاند، دقت کند که اساساً "ربط" او به این عالَم، از طریق همین پدر و مادرش بوده است، واسطهی ارتباط او با بسیاری از نعمات و فیوضات الهی نیز همان پدر و مادرش بودهاند، پس جای دارد که این حداقلها را انجام دهد.
- تعداد بازدید : 5991
- 13 بهمن 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: حقوقی و احکام نماز
نظرات کاربران
بسیار عالی و قابل فهم بود استفاده کردم و برا دوستان هم ارسال کردم