ابلیس - چراخداوند شیطان را آفرید؟ خداوندی که خوب (خیر) محض است چگونه میشود که بد (شرّ) محض را خلق میکند؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: وقتی برای ذهن سؤالی پیش میآید، معنایش این است که پاسخ آن را نمیداند. پس چگونه قبل از دانستن، داوری و قضاوت کرده و حکم میدهد – آن هم در مورد فعل خداوند متعال یا معصوم علیهالسلام؟!
اگر نمیدانیم و میپرسیم: «چرا؟» و جویای پاسخی هستیم، چگونه قبل از دریافت پاسخ، حکم میدهیم که "خدا بد محض خلق کرده است" و بعد سؤال میکنیم که چرا چنین کرده است؟! اگر بپرسد: بندهی من! تو که میدانی من علیم، حکیم و منزه هستم، چرا مرا متهم کردی، و آن هم در خلقتم، چه پاسخی وجود دارد؟!
الف – همان گونه که تصریح نمودید، خداوند سبحان، خیر و کمال محض است، پس نه هیچ نقص و ضعف و عدمی به او راه دارد و نه هیچ بدی و شرّی از او صادر میگردد. پس، نسبت دادن هر گونه شرّ و بدی به خداوند سبحان، خطاست.
ب – انسان باید اول یقین کند که از کسی شرّ و بدی صادر شده، و سپس بپرسد که «چرا» او چنین کرد؟ حال چه کسی گفته که "ابلیس لعین" یا سایر شیاطین جنّ و انس، شرّ محض هستند؟!
پ – خداوند حکیم، ابلیس را که از گروه جنّیان است، شرّ محض نیافرید؛ اگر شرّ محض بود که نمیتوانست آن مدارج عالیه کمالی را طی کند و در صف ملائک قرار گیرد.
حکمتهای خلقت در یک حکایت تاریخی:
انسان راجع به هر موجودی میتواند بپرسد که «خدایا! چرا این را خلق کردی؟» - در حکایات انبیاء علیهمالسلام آمده است: «روزی یکی از انبیای الهی (شاید حضرت موسی علیهالسلام)، از دامنهای گذر میکرد و جانوری [شبیه به سوسک خاکی] دید. مدتی به او نگریست که چقدر طول میکشد تا مسافت بسیار کوتاهی را بپیماید. بعد از باب کسب علم پرسید: خدایا! دوست دارم بدانم این را دیگر برای چه خلق کردی؟ ندا آمد: ای نبی (ای موسی!)، اتفاقاً آن جانور نیز مدتیست از من سؤال میکند: «خدایا! این موسی را دیگر برای چه خلق کردی؟!»
سؤال ملائکه:
سؤال در مورد حکمت خلق موجودات، برای همه پیش میآید، چون علم و دانایی هر کسی به حدی محدود است؛ منتهی نباید گمان کند که خودش علم محض است و بر اساس همان علم محدود خودش حکم کند، آن هم در مورد خداوند منّان و افعال او. سؤال خوب است، اما حکم کردن در حین بیاطلاعی بد است.
همین سؤال ذهن ما در خصوص خلقت ابلیس یا شیاطین، برای فرشتگان در خصوص "آدم" و اولاد او و این که قرار است "خلیفةالله" شوند، و آن هم در زمین که بقایش به تنازع است پس آمد! پس پرسیدند:
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ» (البقره، 30)
ترجمه: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان] گفتند: «آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم.»
فرشتگان بر اساس علم خود جویای حکمت شدند؟ اما علم آنها که علم محض نبود، از این رو پاسخشان از جانب خدای علیم و حکیم، فقط یک جمله بود و آن مربوط به "علم و دانایی":
«قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ - گفت: من مىدانم آنچه را شما نمىدانيد» (همان)
ابلیس لعین و شرّ محض:
ابلیس لعین نیز مخلوقی است مانند سایر مخلوقات. گروهی ملائک هستند، گروهی انسانها، گروهی جنیان، گروهی حیوانات، گروهی گیاهان و ... – ابلیس نیز از گروه جنیّان بود.
خداوند متعال به او نیز مانند سایر همنوعانش، عقل – شعور – منطق – فطرت – اختیار و انتخاب داده بود و حجّت را نیز برایش تمام کرده بود. خداوند متعال او را نیز هدایت کرد، تا جایی که در صف فرشتگان قرار گرفت (مثل انسانهای مؤمنی که درهای ملکوت به رویشان باز میشود و حتی میتوانند از فرشتگان پیشی بگیرند).
اما، ابلیس لعین، در مرتبهی آخر کمال نبود، چون کمال حدی ندارد، پس جا داشت و باید به مدارج بالاتری میرسید. ولی یک بیماری پنهان داشت به نام «تکبر» که هنوز ظهور و بروز نکرده بود. خداوند متعال عرصه را برای او مهیا کرد و یک امتحان قرار داد و فرمود به آدم سجده کن. بدیهی است که اگر سجده میکرد، بیماریش بهبود یافته و مقامات و درجات وجودیش از آن هم بالاتر میرفت، اما به اختیار خود نخواست، سقوط کرد و هلاک شد. (مثل انسانها).
*- اما در عین حال شرّ محض نیست. بله، دشمن انسان است، حسود و بخیل و بدخواهِ انسان است، اما شرّ محض نیست. کمترین فایدهاش این است که سبب شناخت حق و باطل و تمیز مؤمن و کافر و منافق از یک دیگر میگردد. هر چند که برای خودش فایدهای ندارد، چون هدف و نیتش فاسد است - و البته هیچ تسلطی نیز بر انسان مؤمن و متوکل ندارد، مگر این که کسی خودش دلش بخواهد که ولایت او را بپذیرد و از او تبعیت کند.
*- آیا میکروب، ویروس، آفات ذیروح یا جامد، اتم، حرارت سوزاننده، برودت منجمد کننده و ...، که هر کدام میتوانند سبب هلاکت انسان یا حتی جامعه شوند، شرّ و شرِّ محضاند؟! یا هر کدام در جایگاه خود، نقش و اثر وجودی خود را دارند؟ منتهی اگر انسان به آنها مبتلا شد، برای انسان شرّ میشوند. مانند این همه جنایتکار و یا اسطورههای فساد و تباهی و ظلم از نوع انسان.
آیا خداوند متعال با خلق فرعون - سایر پادشاهان که اکثراً جاهل و ظالم و مستکبر بوده و هستند – ابوسفیان و معاویه و یزید و امثالهم – جورج بوش پدر و پسر ، موشه دایان، گلدامایر، شیمون پرز، نتانیاهو و سایر انسانهای پلید، جنایتکار، فاسد و ظالم، شرّ محض آفریده است؟! خیر، آنها نیز نقشهای مثبتی در نظام آفرینش دارند، هر چند چون به قصد افساد است، برای خودشان فایدهای ندارد – و آنها نیز فقط برای کسانی شرّ میشوند که خودشان حکومت، تبعیت و ولایت آنان را بپذیرند.
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (النّحل، 99)
ترجمه: چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى نيست.
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» (همان، 100)
ترجمه: جز اين نيست كه تسلط او (به طورى كه فرمانش نافذ باشد) بر كسانى است كه او را به يارى و سرپرستى مىگيرند و كسانى كه براى خداوند شريك قرار مىدهند.
پس نه اصل وجود ابلیس و سایر اجنّه شرّ است و نه اصل وجود انسان خیر یا شرّ است که گفته شود: «چرا خلق شدند؟»، بلکه ولایت پذیری انسان در خط ولایت الهی خیر است و ولایت پذیری انسان از ابلیس و سایر شیاطین شرّ است، که همه به اختیار و انتخاب خودش صورت میپذیرد و کسی را جز خدا، بر انسان تسلطی نیست.
- تعداد بازدید : 4753
- 13 بهمن 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون