ایکس – شبهه / پاسخگویی به سؤالات و شبهات: "چه کسانی شهدای کربلا را دفن نمودند؟" با این که چگونه آنها را شناسایی و دفن کردند، دو مقوله جداگانه است.
ممکن است برخی گمان کنند که بالاخره عدهای آمدند و بدنهای بیسر و پاره پاره را به صورت ناشناس دفن کردند. اما چنین نیست، چرا که اولاً آنها غریبه یا غیر مسلمان نبودند، ثانیاً حادثهی کوچکی نبود و برایشان مهم بود که کدام بدن متعلق به کیست؟ ثالثاً میدانستند که اجساد بزرگان و اولیایی از اولاد رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، مثل شخص امام حسین، حضرت ابوالفضل، حضرت علی اکبر، حضرات قاسم و عبدالله ... علیهم السلام در میان این اجساد است. لذا مترصد بودند که حتماً شناسایی شوند.
*- در مورد این که چه کسانی اقدام به تدفین کردند، در کتب معتبر تاریخی و حدیثی شیعه و سنّی آمده است که «قوم بنی اسد»، یک روز پس از پایان فاجعه و خروج تمامی سپاهیان عمر سعد (لعنة الله علیهم اجمعین) از کربلا، آمدند و اقدام به تدفین کردند.
از علمای اهل تسنن، طبری در تاریخ طبری – بلاذری در انساب و مسعودی در مروج الذهب و ... تصریح دارند که قبیله بنی اسد اقدام به تدفین کردند و در میان علما و محدثین شیعه نیز شيخ مفيد در الارشاد - و سيد بن طاووس در لهوف - و ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب و ... نیز همین قول را آوردهاند.
چرا قوم بنی اسد و آنها کیانند؟
لازم است بدانیم که قبیله بنیاسد، که قبیله معروفی حتی در سلحشوری است، نزدیکترین قبیله به کربلا بودند که در غاضریه سکنا داشتند.
بنی اسد از قبایل سلحشور عرب بودند. هنگام بنای کوفه، این قبیله محلهی خاصی را در جنوب مسجد کوفه به خویش اختصاص دادند. در سال 36 هجری در جنگ جمل، با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کردند و در کنار آن حضرت جنگیدند؛ اما در قیام عاشورا در سال 61 هجری، به سه دسته تقسیم شدند: موافق با امام - مخالف با امام و بیطرف (مثل تمامی جریانات تاریخی). از این رو چه در میان شهدای کربلا و چه در میان جنایتکاران این میدان، نام بزرگانی دیده میشود که اهل این قبیله و قوم بودند. مثل: حبیب بن مظاهر، انسبن حرث، مسلم بن عوسجه ،قیس بن مسهر، موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صیداوی که از سران موافقان بودند و حرملة بن کاهل اسدی لعنةالله علیه، قاتل طفل شیر خوار، که از سران مخالف بود. پس عزم آنها برای شناسایی و جداسازی دوست و دشمن در میان اجساد قبل از تدفین، تشدید شد.
چگونگی شناسایی و تدفین:
اما آنها چگونه میتوانستند که بدن حضرت سیدالشهداء و سایر شهدای کربلا علیهم السلام را که بی سر و قطعه قطعه بودند تشخیص دهند و از سایر کشتههای سپاه عمر سعد جدا کنند؟ به ویژه بدن مبارک امام حسین علیهالسلام را با توجه به این که معصوم را جز معصوم تدفین نمیکند؟
پس حضور امام معصوم، چه برای تدفین ایشان و چه برای شناسایی سایر اولیاء الله و شهدای کربلا که باید مبتنی بر علم و اسباب غیبی باشد، ضرورتی اجتناب ناپذیر بود.
برای کسانی که اساساً "ولایت و امامت" را قبول ندارند، سخت است که بپذیرند امام سجاد، حضرت علی بن الحسین علیهالسلام که به حسب ظاهر در اسارت و در حال کوچ دادن به سوی شام بودند، با قدرت ولایی برگشته باشند و با علم الهی شناسایی کرده باشند، اما برای کسانی که "ولایت و امامت" را میشناسند و باور دارند، حتی اگر هیچ حدیث و نقلی هم نباشد، یقین وجود دارد که هیچ راهکار دیگری جز این نمیباشد. مانند رسیدن امام جواد علیهالسلام در هنگام احتضار امام رضا علیه السلام و یا ظاهر شدن امام زمان علیهالسلام برای تدفین امام حسن عسکری علیهالسلام. هر چند که حدیث در خصوص کربلا نیز بسیار است، مبنی بر این که امام سجاد علیهالسلام به صورت ناشناس تشریف آوردند، بدن مبارک امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام را خود تدفین نمودند و سپس سایر شهداء را تک به تک به افراد قبیله بنی اسد معرفی کردند و آنها نسبت به تدفین سایرین اقدام کردند.
حدیث:
راوی گوید: نزد امام رضا علیهالسلام بودم. علی بن ابی حمزه و ابن سراج و ابن مکاره نیز وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارهی امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی علیهالسلام امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین علیه السلام. پرسید: او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بیآنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت. (بحار الانوار، ج 42، ص 187)
نقل تاریخی:
چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند .
امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد.
حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین (علیه السلام) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند.
چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و گفت: خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا!
و بر قبر نوشت: این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را لب تشنه و غریب شهید کردند.
آنگاه به طرف عمویش عباس رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمانها را دهشت زده، و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد!
برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست.
گویند: مادرش حاضر بود. چون دید که اجساد دیگر را چه میکنند (دفن همه در یک جا) حر را به این مکان برد. (مقتل الحسین، مقرم، ص 469)
- تعداد بازدید : 7219
- 25 بهمن 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی کربلا