ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: در تحلیل، جایی برای برخورد شعاری نیست. تحریم - پیشرفتِ ناشی از تحریم - و مذاکرات، سه مقولهی جداگانه است که البته با یک دیگر ارتباط و بالتبع تأثیرهای مثبت یا منفی دارند.
تحریم – معنای تحریم روشن است و خود مبین خوب یا بد بودن آن میباشد. تحریم یعنی محروم شدن و خوب یا بد بودن آن نیز به موضوع تحریم و تحریم کننده و اهدافش بر میگردد.
*- گاهی انسان یا جامعه، بر اساس نفس درونی یا تحریکات و تبلیغات بیرونی، هوس ظلم، فسق، فساد، فحشا، ذلت و گمراهی میکند و خالق حکیم و ربّ جلیل، این اهداف، خواستهها و افعال را بر او حرام میکند و جامعه یا حکومت اسلامی نیز در اِعمال برخی از آنها اهتمام میورزد. خب اینجا هم "تحریم" خوب است و هم تحریم کننده خیرخواه و هادی است. [البته اختصاص به اسلام ندارد، بلکه استقرار هر نظمی، شامل یک سری تحریمهایی است که به زور نیز اِعمال میشود، مثل قوانین مدنی و اجتماعی در تمامی کشورها].
*- اما گاهی "تحریم"، محرومیت از حقوق حقهی فرد یا جامعه است و تحریم کننده نیز ظالم است و برای اهداف و منافع خود این تحریمها را تحمیل میکند. خب در اینجا هم تحریم بد است و هم تحریم کننده. لذا خوب و خواست جامعه این است که تحریم کننده دست از ظلم و دیکتاتوری بردارد، حقوق مردم، جوامع و کشورها را محترم بشمارد و تعاملی عاقلانه و عادلانه داشته باشد.
پیشرفت ناشی از تحریم – اما پیشرفت ناشی از تحریم، اثر مستقیم تحریم نیست که گفته شود: "تحریم خیلی خوب است، پس ما را بیشتر تحریم کنید تا ما بیشتر پیشرفت کنیم"؛ بلکه ناشی از چگونگی مواجهی تحریم شونده (ملت و نظام) با تحریم است. پس اگر مسئولین هوشیار و بصیر بودند و مردم نیز استقامت کردند، به نتایج خوبی میرسند. در اصطلاح سیاسی به این نوع مواجه میگویند: "تبدیل تهدید به فرصت".
پس این "تبدیل تهدید به فرصت" است که برای فرد، جامعه یا ملت و کشور خوب و مفید تمام میشود، نه این اصل تهدید یا تحریم چیز خوبی است. مانند ضرب المثل قدیمی که میگویند: «نیاز، مادر اختراع و ابتکار است».
*- در برههای کشور و نظام حاکمه و بالتبع مردم، تسلیم دشمنان بودند؛ کل کشور مستعمره بود و مردم به استثمار کشیده شده بودند، البته برخی از نیازهای آنان را مرتفع میکردند، اما نه از روی احقاق حق یا حقوق بشر و یا دلسوزی، بلکه برای این که احساس نیاز نکنند، فکرشان کار نکند، رشد علمی ننمایند، تولید داخلی نداشته باشند ... و همیشه گدا و نوکر بمانند و برای آنها کار کنند.
*- در برههای مردم قیام کردند، انقلاب کردند، استقلال و عزت و هویت خود را بازیافتند؛ دشمنان نیز برای تحمیل فشار، تهدید کردند - جنگ داخلی و خارجی به راه انداختند - ترور و وحشت و فتنه آوردند و تحریم اقتصادی و سیاس کردند. مردم هم استقامت و مقابله کردند، یعنی همان مفهوم "جهاد" - بالبتع برای خلع سلاح دشمن و رهایی خود از نیاز به دیگران، همت کردند - سعی کردند وابستگی خود به خارج و به ویژه دشمنان را کاهش دهند؛ پس پیشرفت کردند. لذا علت اصلی پیشرفت، همت و استقامت و مجاهدت است، نه خود تحریم.
مذاکرات – واژه مذاکره نیز امروزه مثل دموکراسی، حقوقبشر، مبارزه با تروریسم و ... فقط یک حربه است و انجام مذاکرات نیز بیشتر شبیه یک نمایشنامهای است که سناریوی آن از اول تا آخر، از پیش نوشته شده است. اغلب مذاکرات بینالمللی که شاهد آن هستیم، چنین است.
اما، اصل مذاکره بین دو طرف متخاصم، این است که هر کدام با توجه به ضرورت حفظ هویت، استقلال، اهداف و منافع خود، امتیازاتی بدهند و امتیازاتی متناسب بگیرند. خب اگر دشمن اهل مذاکره باشد، یا مجبور به مذاکره شود و یا ببیند راه دیگری ندارد و نمیتواند مقابله کند، پس بهتر است برای معامله مذاکره کند، و اگر این طرف نیز به خاطر اهداف و منافعش مذاکره را به مخاصمه ترجیح دهد، مذاکره بسیار خوب است.
اما اگر قرار باشد که اسمش مذاکره باشد، ولی رسمش همان دیکتاتوری و تحمیلها باشد، امتیاز بگیرند و امتیاز ندهند و به جز لبخندهای سیاسی و یا مشت آهنین در دستکش مخملین چیزی تحویل ندهند، نه مذاکره است و نه سبب رشد و پیشرفت میشود، بلکه یک عقبنشینی بیدلیل و باجدهی بیمنطق است و حاصلی به جز جلوگیری از رشد و پیشرفت ندارد. حال خواه تحریم باشد و یا شدیدتر هم بشود و خواه نباشد و روابط دوستانهی ارباب و نوکر برقرار شود.
برههها - یک برهه با پادشاهان قاجار از موضع قدرت بر سر میز مذاکره نشستند و گفتند: همه گزینهها روی میز است، اما ما بسیار متمدن هستیم، با شما مذاکره میکنیم. پس اگر در این مذاکره تمامی فرامین ما را پذیرفتید، به یک جمعبندی مطلوب میرسیم، اما اگر نپذیرفتید، جنگ و تحریم و ... حتمی است.
*- شاهان ترسو، تنبل و تنپرور و خوشگذران و بیفکر و بصیرت و بیغیرت قاجار، پرسیدند: حالا چه میخواهید؟ روسیه و انگلیس نیز هر کدام سهم خود را برداشتند. گفتند: این بخش آذربایجان و قفقاز، همه خاکهای سیاه و بدبو هستند (چون نفت دارند)، به چه درد شما میخورد، آخر نفت را میخواهید چه کنید؟ آیا به صلاح کشور شماست که به خاطر چند بشکه نفت و چند هکتار زمین، جنگ، کشتار و تحریم را بر خود تحمیل کند؟ اینها گفتند: راست میگویید، اما در مقابل چه؟ خلاصه با چند تا کیسه زر و چند تا زن و چند تا لبخند و عکس، کشور ایران را به یک گربهی کوچولو (نسبت به سابقش) مبدل کردند، نه تنها نفت و سایر ذخایر، بلکه هویت، عزت و شرف این ملت را نیز به یغما بردند.
*- امروز هم میگویند: این اورانیوم و پلوتونیوم، به چه درد شما میخورد؟ اصلاً تکنولوژی هستهای یعنی چه؟ چرا خود را به مخاطره میاندازید و دشمنی ایجاد میکنید؟ کلا عقبنشینی کنید، همه را تعطیل و حتی منهدم کنید، بعد ما اگر راضی شدیم، برخی از تحریمهای مربوطه را بر میداریم!
*- در برههی دیگری گفتند: به به، به به، آفرین بر شما که نظامی شاهنشاهی و اصلاح طلب دارید، روشنفکر و اهل آزادی و دموکراسی هستید، نظام امنیتی (ساواک) شما نیز هر اعتراضی را در دم خفه میکند و امنیت را برقرار میکند، پس شما جاوید شاه بگویید؛ اما این بحرین یک جزیره است و بحرینیها هم نژاد عرب دارند، اصلاً به درد شما نمیخورد، البته گزینه جنگ نیز روی میز است، اما مذاکره بهتر است، خوب است که با مذاکره، بحرین از خاک ایران جدا شود. شاهنشاه آری از مهر نیز در یک نطق رسانهای، بسیار روشنفکرانه گفت: «اگر بحرینیها دوست دارند از ایران جدا شوند و مستقل شوند، ما اصرار و مخالفتی نداریم»، پس بحرین نیز طی یک مذاکرهی مدبرانه، از ایران جدا شد.
*- در برههی دیگری، مردم ایران از خواب غفلت و جهالت بیدار شدند، هدف و راه نجات و استقلال خود را نیز درست تشخیص دادند و با "الله اکبر" قیام کردند و خلاصه به استقلال و آزادی خود دست یافتند و نظام جمهوری اسلامی ایران را انتخاب کرده و استقرار و قوت بخشیدند. هر چه دشمنان گفتند: طی یک نشست، چند جلسه، چند مذاکره و ... تسلیم شوید، وگرنه گزینهها روی میز است و با شما میجنگیم، ترور میکنیم، تحریم میکنیم، فتنه و آشوب به پا میکنیم ... (و کردند)؛ اینها گفتند: "هیچ غلطی نمیتوانید بکنید"؛ و در عمل نیز اثبات کردند.
*- در همان برهه نیز عدهای بودند که حتی ظاهری مسلمان، مصلح، انقلابی و دلسوز داشتند و خود را اهل سیاست، با تدبیر و با بصیرت نشان میدادند و ژست روشنفکری و تعاملات بینالمللی نیز داشتند، به قول حضرت امام خمینی رحمة الله علیه: "یک عده گمان میکنند بدون امریکا نمیشود نفس کشید" (نقل به مضمون).
*- عدهای هم جان به جانشان کنید، هم چنان خود کم بین، خود ناباور، غریبه پرست و غربزده هستند. این گروه نیز بوده، هستند و خواهند بود. اوج رشد خود را در این میبینند که با یک امریکایی یا اروپایی حرف بزنند، دست بدهند و به لبخند بزنند – حال به هر قیمتی.
پس، مذاکره خوب است، اگر مذاکره باشد – برداشتن تحریمها خوب است [البته اگر برداشته شود] ، منتهی باید دید به چه قیمتی – توجه به ثروت، امکانات و توان داخلی و اقتصاد مقاومتی، لازم است، چه تحریمی باشد یا نباشد. اتکای به خارج بد است، چه با تحریم و چه بدون تحریم. لذا همه چیز به چگونگی موضعگیری ما در مقابل فشارها، تحریمها و بهرهبرداری خودمان از فرصتها و امکانات بر میگردد.
کلمات کلیدی:
سیاسی