ش (قم): برخی از دوستان اهل سنت میگویند: اگر علی علیهالسلام بر حق بود، پس چرا به روی غاصبین شمشیر نکشید؟! پاسخ چیست؟
x-shobhe: اولین پاسخ این دسته از دوستان اهل سنت این است که حقانیت امیرالمؤمنین علیهالسلام، «اگر» ندارد، بلکه حقی یقینی و تصریح و تثبیت شده در کتاب، سنت، عقل و شرع مقدس اسلام است. چنان چه اسناد موجود در کتب معتبر اهل سنت دال معرفی ایشان توسط پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله به جانشینی، ولایت و خلافت پس از خود، به ویژه واقعهی غدیر خم که اتمام حجت بود و حتی شیخین در آن حضور داشته و بیعت نمودند، به مراتب بیش از اسناد موجود در کتب اهل تشیع میباشد.
اما، پاسخ دوم این است که منطق و ملاک حقانیت در اسلام عزیز، وحی، سنت، عقل و عدل است و نه شمشیر. مگر هر کس شمشیر کشید بر حق است و یا برای احقاق هر حقی باید شمشیر کشید؟ تا اگر کسی شمشیر نکشید، سؤال کنیم که چرا، مگر بر حق نبود؟!
با توجه به دو مطلب فوق، دیگر نپرسیم: «اگر علی علیه السلام برحق بود ...»، بلکه سؤال صحیح این است که بپرسیم: حال که علی علیهالسلام بر حق بود، پس چرا بر علیه غاصبین دست به شمشیر نبرد؟
در هر حال پاسخ آن است که «شمشیر» یا سلاح به عنوان آخرین حربه، در فرهنگ غنی اسلامی – فرهنگ تشیع – و به ویژه توسط اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام وقتی به کار گرفته میشود که اولاً هیچ چارهی دیگری باقی نمانده باشد و ثانیاً هدف (بیداری، هوشیاری، شناساندن و احقاق حق و هدایت مردم) با آن محقق گردد. حال خواه نتیجهی دست به شمشیر بردن فتح و پیروزی ظاهر و باطن باشد«مثل جنگ جمل» و خواه ظاهر آن شکست باشد، ولی باطنش پیروزی در تحقق اهداف باشد «مانند کربلا».
مطمئن باشید که اگر حضرت امیر علیهالسلام، آن هم در آن دورهای که مردم به رغم دیدن رسول خدا (ص) و حضور در غدیر و ...، به سقیفه، غصب و خانهنشینی حضرت راضی شده بودند، دست به شمشیر میبردند، امروز دیگر چیزی از اسلام باقی نمانده بود.
هرگز گمان نشود که این ادعا فقط یک نظریه است. دقت شود که وقتی حضرت صدیقه کبرا علیها السلام در کوچه مضروب شدند و به همسر خود گله کردند که تو همان علی هستی پس چرا زانوی غم بغل گرفتهای و ... ؟! حضرت لباس مخصوص خود را پوشیده و شمشیر به کمر بستند تا برای انتقام و احقاق حق ایشان خارج شوند. در همان لحظه صدای اذان بلند شد و به «اشهد ان محمد رسول الله ص» که رسید، حضرت از خانم بدین مضمون پرسیدند: یا فاطمه (ع) آیا انتقام و احقاق حق خودت را میخواهی یا بقای دین پدرت را؟ ایشان عرض کردند: بقای دین پدرم را. حضرت برگشتند و شمشیر را باز کرده و به کنار گذاشتند و فرمودند: پس مجبورم سکوت کنم!
مطمئن باشیم که اگر حضرت در آن موقع دست به شمشیر میبرد و چند نفری را از میان بر میداشتند و یا به صورت موقت به عقب رانده و مجبور به سکوت میکردند، اولاً با توجه به فرهنگ جاهلی و بغض و حب دنیایی که هنوز در قلب بسیاری بود، شایعه میکردند که علی (ع) برای قدرت و حکومت و مطامع دنیایی خودش دست به شمشیر برد و نه برای خدا و اسلام. ثانیاً یاران و صحابهی نزدیک رسول خدا (ص) را با شمشیر زد (چنان چه امروز بسیاری از خوارج معاصر خود را یاران و شاگردان امام خمینی ره میخوانند)، و در طول تاریخ بلوا به راه میانداختند که مگر کار با سیاست و در نهایت مدتی سکوت حل نمیشد؟! دین اسلام و مذهب تشیع به زور شمشیر بر سر کار آمد ...و ثالثاً زیر بار حکومت و ولایت ایشان نمیرفتند، لذا تنها حکومت ساقط میشد، بلکه هیچ هدفی از اهداف معصوم در انجام وظایف و رسالتهای جهانیاش محقق نمیگردید ... و نهایت ٱن که حقایق هیچ گاه بر مردم روشن نمیشد و اسلام به دست پادشاهان و سلاطین میافتاد و برای همیشه نابود میشد.
اما همین سکوت سبب گردید که نه تنها مردم آن دوره، اگر چه دیر، اما بالاخره متوجه شدند که حق کیست و چیست؟ لذا پس از خلیفهی سوم به در خانهی او ریختند و از او تقاضا کردند که حکومت نماید، بلکه همه مدعیان ایمان و اسلام، به خوبی خود و اندیشهها و توانها و اهداف خود را برای تاریخ نشان دادند و امروز ما آگاهانه انتخاب کرده و تصمیم میگیریم.
در خاتمه دقت شود که امام دو شأن دارند: یکی امامت است که به موافقت و مخالفت مردم ربطی ندارد، او از ناحیهی خداوند متعال به امامت منصوب شده است، چه مردم بخواهند و چه نخواهند. و دیگری خلافت است که مردم باید تحقق آن را بخواهند. البته این بدان منظور نیست که مردم اگر نخواستند، او برای حکومت محق نیست و یا بر مردم ایرادی وارد نیست، بلکه بدان معناست که اگر مردم نخواهند، حکومت حق الهی محقق نمیگردد و مردم به انتخاب خود و از روی جهل و غفلت و مطامع دنیایی خود، دچار ظلم و جهالت حاکمان ظالم میگردند. چنان چه در انتخاب ولایت خدا و شیطان مختار هستند و اگر ولایت و سلطنت شیطان را به جای خدا انتخاب کنند، شیطان بر آنها غلبه و سلطنت خواهد نمود.
«إِنَّمَا سُلْطَنُهُ عَلىَ الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» (النحل - 100)
ترجمه: تسلط وى (شیطان) فقط بر كسانى است كه دوستدار اويند و كسانى كه به خدا شرك آورند.
یعنی قدرت و تسلّط و غلبهی او فقط بر كسانيست كه خودشان او را ولىّ خود قرار داده و فرمانبرى او ميكنند و دعوت او را مىپذيرند و نیز آن كسانيكه بسبب طاعت او براى خدا شريك قرار ميدهند.
- تعداد بازدید : 2683
- 27 مهر 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی ولایت (امام علی)